غفلت ما از مراقبه از آن روست كه ندانستيم با ترك مراقبه چه از دست داده و خواهيم داد و از چه بهرههاى الهى محروم بوده و خواهيم بود و ندانستيم كه حظّ ربّ چيست ؟ و چگونه آن حظّ با مخالفت با حضرت او منافات دارد ،افسوس كه در اثر سوء تعليم و تربيت دل خود را با وعدههاى پوچ شيطانى خوش داشتيم و محكمات آيات و روايات را ناديده گرفتيم و اكنون بر ماست كه در آتش حرمان و هجران بسوزيم تا فردا با ما چه رفتار كنند ؟!
چه عجيب است كه گاهى اهل گناه اگر بدانند بينندهاى آنان را مىبيند ، گرچه آن بيننده طفل صغير باشد به ملاحظه بر مىخيزد و حتى شنيده شده و يا در كتابها آوردهاند كه گاهى بتپرستان در مقام عصيان از بت خود ملاحظه مىكردند ، اما عدهاى از مردم كه ادعاى ايمان واسلام دارند در حركات و سكنات و در اعمال و رفتار خود از حضرت حق ملاحظه نمىكنند و اين عدم ملاحظه از ذلّت و پستى وبيچارگى نفس است و از تيرهروزى و سيهبختى انسان !
غزالى مىگويد :
جوانى شب هنگام به دامن زنى در آويخت ، زن گفت : حيا نمىكنى ؟
گفت : از كه ؟ كه بجز ستارگان چشمك زن آسمان كسى چشم بر ما ندوخته است .
زن گفت : پس ستاره آفرين كجا شد ؟ ! !
بياييد در هر عملى وجود مقدس خالق و مالك و حياتبخش و رزاق و خداى خود را لحاظ كنيم كه همه كاره اوست و به همه جا و به همه كس ناظر اوست ، وكليد بهشت و جهنم در اختيار اوست و قبولى و ردّ عمل با حضرت اوست .
عبداللّه قطب در بيان عذاب حرمان و هجران از حق كه معلول گناه و معصيت به خصوص معاصى قلب مخصوصاً برنامه زشت ريا است در نامهاى به دوستش مىنويسد :
اما بعد : سزد كه آدمى ضعيف كه تاب گزيدن مورچه ندارد از عذاب خداى و گزيدن حيات و عقارب دوزخ و شكنجه و داغ آن جهان خود را نگاه دارد كه عذاب حقّ است ، وسطوت و بطش او از مجرمان مصروف نيست .
و اگر آدمى انديشد كه خداى كريم و رحيم است ، كجا بنده را چنين عذاب كند ؟
بايد بينديشد كه آنچه حال خداى با بنده مجرم كرده كه او را محلّ معصيت آفريدگار خويش و به جفا و نافرمانبردارى قيوم سماوات مبتلا كرده است از ابتلاى به عذاب كمتر نيست ، بلكه نزد ارباب همم و اهل معرفت ، اين زيادت است ، چنان چه اگر يكى از ايشان را مخيّر سازند ميان عذاب و يا ابتلاى به معصيت ، عذاب را دوستتر دارد از ابتلاى به معصيت كه بندگان حقشناس معصيت را براى آن كه معصيت است دشمن دارند با قطع نظر از آن كه سبب عذاب مىشود و يا نمىشود ، چنانچه رسول اللّه صلىاللهعليهوآله كه در شأن صهيب فرمود :
نِعْمَ الْمَرء صُهَيْبٌ لَوْ لَمْ يَخَفِ اللّهَ لَمْ يَعْصِهِ[153] .
نيكو مردى است صهيب ، برفرض اگر از خداى نمىترسيد باز معصيت خدا را نمىكرد .