يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِى نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِى أَنْزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً [230] .
اى اهل ايمان ! به خدا و پيامبرش و كتابى كه بر پيامبرش نازل كرده و به كتابى كه پيش از اين فرستاده [ از روى صدق و حقيقت ] ايمان بياوريد . و هر كه به خدا و فرشتگان و كتابهاى آسمانى و پيامبران او و روز قيامت كافر شود ، يقيناً به گمراهىِ دور و درازى دچار شده است .
در هر صورت از قبيل اين آيات درباره عظمت انبيا و نياز انسان به نبوّت و سود پيروى از آن بزرگواران كه در برنامه نجات انسان از سخىترين مردم روزگار بودند زياد است ، مىتوانيد در اين زمينه به سورههاى قرآن مجيد مراجعه كنيد .
[ وَمِنْ عَلاماتِ السَّخاءِ أنْ لا تُبالِىَ مَنْ اَكَلَ الدُّنْيا وَمَنْ مَلَكَها ، مُؤْمِنٌ أوْ كافِرٌ ، عاصٍ أوْ مُطيعٌ ، شَريفٌ أوْ وَضيعٌ ]
از علايم صفت بسيار مهم سخاوت اين است كه باك نداشته باشد و به خاطرش هم نگذرد كه اين مقدار ناچيز دنيا لقمه و ملك كيست ، طرف مؤمن است يا كافر ، عاصى است يا مطيع ، بزرگ است يا كوچك .
اقتضاى رحمانيت حقّ اين است كه به موجود زنده در جهت نيازهاى مادى لطف و عنايت كند به قول سعدى :
مسئله خورد و خوراك و مسكن و پوشاك ضرورى هر انسانى است و عنايت حقّ در اين زمينه فقط مشروط به حيات موجود است و بس ، نه ايمان شرط جذب است و نه كفر علّت منع .
غصه اين مسئله كه چرا اين خانه در اختيار فلان است و آن لباس بر تن فلان و اين مال در دست فلانى ، در حالى كه تمام موجودات زنده روزى خور حضرت اويند ، غصهاى احمقانه و دور از كرامت روح انسان است .
سخى و كريم به خاطرش نمىگذرد كه مردم در امور مادى چه دارند و به چه كيفيت زندگى مىكنند ، او همه را گرسنه اين سفره مىداند و از اين كه تمام مردم جداى از مشكلات مادى باشند شاد و خرّم و دلشاد است ، كريم و سخى روحش از اين معانى بالاتر و نفسش از اين مراحل برتر وبلكه تمام دنيا را اگر در دست كسى ببيند اثرى در قلبش ندارد ، چرا كه شخص سخى نظرش به عالم قدس و حركت به آن جهان با عظمت ملكوتى است و در اين زمينه براى خود پاىبندى و بازدارندهاى نمىشناسد .