در اين دو آيه سخن از وضع اهل نفاق است كه از حكم خداى و رسول روى گردانده به طاغوت اقبال مىكنند ، خداوند مىفرمايد :
روى آوردن به حكم طاغوت مورث مصيبت و بدبختى است و سببش همان توجه به طاغوت است ، اين بدبختى هم در دنيا گريبانشان را مىگيرد و هم در آخرت و اين نتيجه كار كرد خود آنان است ، آن گاه به جانب پيامبر آمده و رجوع خود را به طاغوت عذر آورده و به خداوند قسم مىخورند كه منظورشان از روى آوردن به طاغوت نيكى و آشتى بوده ، خداوند از ضمير آنان آگاه است ، از ايشان اعراض كن و آنان را موعظه نما و در خودشان گفتارى رسا بگو .
از اين آيه استفاده مىشود كه جاى قول بليغ به هنگام وعظ و نصيحت است .
واعظ آن چنان بايد بگويد كه مستمع به زشتى كردارش و عقوبتى كه از پى دارد آگاه شود و به نيكى عملش و اجرى كه به دنبال دارد واقف گردد .
آنان كه به عنوان واعظ و گوينده مشغول خدمتند بايد توجه داشته باشند كه كرسى وعظ جاى خودنمايى و ميدان زورآزمايى مطالب علمى و پيچيده نيست كه به فرموده رسول اسلام صلىاللهعليهوآله هر گويندهاى در قيامت به مقدار وقتى كه از مستمعان گرفته مسئول است . گوينده موظف است گفتارش را اولاً : از كتاب خدا و « نهج البلاغة » و « صحيفه سجاديه » و كتب معتبر روايى و علمى اخذ كند ، سپس آن را با بيانى رسا به سمع مستمع برساند ، به نحوى كه سادهترين افراد و حتى آنان كه كمترين بهرهاى از سواد ندارند ، گفتار گوينده را درك و تغيير حال پيدا كنند و ثانياً :
گوينده بهتر است گفتارش را با خلوص توأم نمايد و به آنچه مىگويد عامل و آراسته باشد .
يكى از متخصصان فن سخنورى درباره يك واعظ و سخنران مىگويد :
مردم براى اين كه به سخن كسى گوش دهند و اعتنا كنند ، بايد به او اعتماد داشته باشند و او را درست و راستگو و دانا و صميمى و خيرخواه و مهربان بدانند و ارجمند و گرامى بدارند .
اين مسئله دليل و برهان و توضيح و بيان لازم ندارد و شك نيست كه شنوندگان هر چه اين گمانها و احساسات را درباره گوينده بيشتر داشته باشند سخن او مؤثّرتر و نافذتر است .
پس هر كس مىخواهد در دنيا به سخنورى كارى از پيش ببرد يا به مقامى برسد بايد چنان زندگانى كند كه مردم او را به اين صفات بشناسند .
گذشته از اين كه سخنور بايد نزد مردم به اين صفات شناخته شده باشد ، هنگام سخنورى نيز بايد چنان سخن بگويد كه اگر او را به اين صفات مىشناسند سخن او آن گمانها را در اذهان تأييد و استوار كند و آن عوالم را در همان حال به ياد آورد و محبت و احترام او در دلها بنشيند و اگر او را نمىشناسند از كلامش به اين عقايد و احساسات درباره او بگرايند . وگرنه به سخنش گوش نمىدهند ، يا اگر بدهند از گوش فراتر نمىرود و به دل نمىنشيند .