همان طور كه انسان زباله و اشياى زايد را از محيط زندگى خود دور مىكند حتى اگر دو سه روز رفتگر براى تحويل گرفتن زباله مراجعه ننمايد ، زبان به اعتراض مىگشايد ، اگر جانوران نيز كه رفتگران دنيا هستند از بين بروند يا وظيفه خود را انجام ندهند ، حيات از صفحه گيتى برداشته خواهد شد .
مثلاً شيرى به گله گورخر حمله مىكند ، مسلماً گورخران همگى فرار مىكنند ، چون خداوند شير را طورى آفريده كه براى مدت طولانى نمىتواند به سرعت بدود ، هميشه حيوانى را انتخاب مىكند كه شكار و دسترسى به آنان آسانتر باشد .
پس در گله گورخر آن كه از همه ضعيفتر و ناتوانتر است و در عقب گله مىدود نصيب شير مىشود . با اين ترتيب حيوان بيمار يا لنگ و يا ضعيف و ناتوان از بين همنوعانش جمعآورى مىگردد و از انتشار بيمارى و همهگيرى جلوگيرى مىشود و نسل حيوان مورد حمله ، سالم مىماند .
بعد از شكار نيز موضوعات جالبى رخ مىدهد ، مثلاً پسمانده شير خوراك كفتار و شغال و روباه و نظاير آنها مىشود ، بعد لاشخورها و كركسها فرا مىرسند ، آن گاه نوبت به حشرات مىرسد كه حسابى اسكلت حيوانات را پاك و صاف مىكنند ، تنها استخوانها باقى مىماند كه كربنات كلسيم و فسفاتهاى آن نصيب زمين مىشود ، بنابراين حتّى ذرهاى از حيواناتى كه قربانى گشتهاند به هدر نخواهد رفت !
علفها در جايى كه خون آنها ريخته است بهتر رشد مىكنند ، اين رفتگران ، طبيعت زمين را از آلودگى پاك كرده ، از شيوع بيمارىها بين انسان و حيوان جلوگيرى مىكنند و ازدياد بىرويه نسل را هم كنترل مىنمايند .
خلاصه همان طور كه انسان با كشتن مرغ و خروس كه بر سفره رنگين خود مىنهد ، خويش را بىعاطفه و فاقد محبت نمىداند و يا گاو و گوسفندى را كشته ، خود و همنوعان و حتى حيواناتى كه در دسترس او هستند سير مىكند و عمل خويش را منصفانه و عاطفى مىشمرد و در حقيقت صحيح هم هست ، اعمال جانورانى كه حيوانات يا حشرات را شكار مىكنند مانند اعمال انسان منطقى و درست مىباشد ، پس حيوانات را نمىتوان فاقد عاطفه و محبت دانست ، به خصوص كه در بعضى موارد اعمال عاطفى و مهرورزى عجيب آنها با عاطفهترين انسانها را به اعجاب وامىدارد .
انس سگ به گربه ، شير به بره و مهر گربه به موش و پذيرايى كلاغ از سگ مجروح و نظاير آنها از موضوعات تازه و نو نيست كه فقط بر اثر تربيت و تعليم جانورشناسان به وجود آمده باشد ، بلكه اين خوى و عادت در خلقت جانوران وجود داشته و دارد و به همين جهت در اثر تربيت زودتر نمايان مىگردد .
در ميان حيوانات كمك به هم نوع زياد رايج است ، مثلاً گنجشكها جوجههاى گرسنه گنجشكان ديگر را كه به عللى پدر و مادر خود را از دست دادهاند غذا مىدهند و پرواز مىآموزند و كلاغها با يكديگر همكارى و معاضدت شديد دارند ، لكلكها نيز چنيناند .