مضمون اين اشعار به فارسى چنين است :
پيامبر صلىاللهعليهوآله روز غدير به آواز رسا آنان را فراخواند و شگفتا !
چگونه گفتارش را به گوش همگان رسانيد .
همانا فرشته وحى به امر خداوند بر او نازل شد كه تو در پناه آفريدگارى از دشمنان مترس و امر ولايت را كه خدا بر تو نازل كرده ابلاغ كن .
او در كنار بر كه غدير بپا ايستاد و دست على را گرفت و بلند كرد و به آوازى بلند از مردم پرسيد :
سرپرست شما و سزاوار شما كيست ؟ پيشوا و راهنمايتان چه كسى است ؟ در آنجا همه بدون هيچگونه ابهامى گفتند : خداى تو مولاى ماست و تو پيغمبر و رهبر ما هستى و هرگز كسى نسبت به تو عصيان نخواهد ورزيد و از گفته تو سر باز نخواهد زد .
آن گاه به على گفت : برخيز و در برابر مردم بايست ، چون همانا دوست دارم و خشنودم كه تو بعد از من امام و رهبر باشى ، پس هر كس من مولاى اويم همانا اين على مولا و ولى اوست و شما اى مسلمانان ! نسبت به على يارانى وفادار و صادق باشيد و از سر صدق و دوستى او را يارى كنيد .
در آنجا دعا كرد كه خداوندا ! دوست على را دوست بدار و با آن كس كه با على دشمنى كند دشمن باش .
حديث غدير را به عنوان آيينه منعكس كننده خلافت و امامت و رهبرى على عليهالسلام از روز غدير راويان و محدثان و مورخان و مفسران و اديبان و حكيمان و شاعران تا به امروز در مهمترين كتب خود نقل كرده و در محور اين حديث كتبى گران و جاويد نوشتهاند .
شمار اين راويان و بازگوكنندگان و كتب آنان متجاوز از هفتصد نفر است كه در مستدركات و اضافات « الغدير » علامه امينى آمده است .
حافظ بلاذرى 279 انساب الاشراف
حافظ طبرى 310 الولاية فى طرق حديث الغدير
حافظ ابن زولاق مصرى 387 تاريخ ابن زولاق
حافظ خطيب بغدادى 463 تاريخ بغداد
حافظ ابن عبد البرّ قُرطُبى 463 الاستيعاب
ابوالفتح شهرستانى 548 المِلَل والنحل
حافظ ابن عساكر دمشقى 571 التاريخ الكبير
ياقوت حموى 626 معجم الادباء
حافظ ابوالحسن ابن اثير 630 اُسد الغابة
ابن خلّكان 681 وفيات الاعيان
زين الدين شافعى 749 تتمة المختصر
حافظ ابن كثير شامى 774 البداية و النهاية
ابن خلدون اشبيلى 808 مقدمة التاريخ
ابن حجر عسقلانى 852 الاصابة