دين خود را بر خدا كرده ادا
گر چنين سازيد، مى گردم گواه
هان بهوش، آنچه مقدر گشته بود
ثبت بود، آنچه در علم كردگار
وعده اى و حجتى يزدان بداد
»آن كسانيكه بگفتند اين بيان
وانگهى ماندند در ره پايدار
پس ملائك مى دهند آوازشان
ترس و غم باد از شما يكسر بدور
گفته ايد اينك كه داريد اعتقاد
پس كنون باشيد در دل پايدار
رو مگردانيد بر سمتى دگر
هر كه پا از جاده اش بيرون كشيد
از دگرگونى اخلاق و نفاق
هست بس سركش زبان آدمى
هيچ كس از زهد خود سودى نبرد
مرد مومن را زبان پشت دلست
ليك بنگر كه دو رويان جهان
مرد مومن پيش از آنكه دم زند
گر سخن خيرست آرد بر زبان
ليك آرد بر زبان، هر گفتگو
گفت پيغمبر كلامى پر ز مغز
»هيچگاه ايمان نگردد پايدار
دل نگردد محكم و پاينده هم
سعيها سازيد تا روز شمار
خون و مال خلق از او در امان
هيچگه مومن نسازد جابجا
خود نمى داند حلالى را حرام
آنچه يزدانش روا خوانده رواست
كارها را تجربه كرديد چند
پندها آموختيد از رفتگان
خوانده گرديديد از پروردگار
هر كس آن را نشنود يا ننگرد
هر كسى از تجربه نگرفت پند
كوتهى ها مى كند از هر جهت
مردمان يا پيروى از دين كنند
وانكه بدعت مى نهد، بى حجتست
هست قرآن ريسمانى استوار
هم امين گفته هاى كبرياست
بر كوير دل بود همچون بهار
روشنى بخش سياهى دلست
آنكسانى كه از آن بردند خير
مردمانى هم كه اكنون زنده اند
جاهلند و يا تجاهل مى كنند
هر كجا خيريست همراهش شويد
خاتم پيغمبران، فخر بشر
»كار نيكو كن، بدى را كن رها
در جهان باشد سه گونه از ستم
ظلم اول را نيامرزد خدا
ظلم سوم قابل بخشودنست
اولى شركست كه يكتا اله
آن ستم كه كس كند بر خود روا
ليك آن ظلمى كه يكتا كردگار
ظلم بر مردم بود، دارد قصاص
زخم آن خونريزتر از خنجرست
پس بپرهيزيد از تزوير و رنگ
در همه حال اتحاد و اتفاق
گرچه باشد نفع شخصى شما
هيچ خيرى را نمى بخشد خدا
اى خوشا آنكس كه بيند عيب خويش
در سرا بنشست و قوت خويش خورد
بر گناهانش غمين و بى قرار
خلق باشند از گزندش در امان
فارغ از تيغ زبانش مردمان