پیشینه نظریه ولایت فقیه

مصطفی جعفرپیشه فرد

نسخه متنی -صفحه : 123/ 55
نمايش فراداده

مرحله سوم پس از وفات شيخ طوسى

مقدمه

به‏عقيده مورّخان فقه، دوره سوم، از رحلت شيخ‏طوسى(460 ه.ق) شروع و تا زمان ابن‏ادريس حلّى ادامه مى‏يابد.(1) دوره سوم را، دوره ركود ناميده‏اند؛ زيرا، تفاوت جوهرى اين دوره با ادوار قبل و بعد، در آن است كه تحول و ابتكار، در آن كم‏تر مشاهده مى‏شود.

ريشه اين ركود و سكون را دو عامل ذكر مى‏كنند:

1 .سيطره حكومت‏هاى متعصّب برگستره عالم اسلامى؛ اين دوره، با سه سلسله حكومت مستبدّ، در سه ناحيه متفاوت از جهان اسلام، مواجه بوده، حكومت‏هايى كه در عداوت و كينه نسبت به‏پيروان اهل‏بيت(ع) همداستانند و از هيچ تلاشى در اين زمينه فروگذارى نمى‏كنند: غزنويان در شرق جهان اسلام و سلجوقيان در عراق و ايّوبيان در مصر و شامات.(2) در وصف ايّوبيان، برخى از مورّخان گويند: «فقد غالى الأيوبيّون في القضاء على كلّ أثرٍ للشيعة.»(3) ايّوبيان، در نابودى و انهدام آثار تشيّع، هرگز از پا ننشستند و تجاوز را از حدّ گذراندند. قتل و غارت شيعيان، سيره روزمره آنان بود. وقتى ابوصلاح ايّوبى به‏حلب وارد شد (579 ه.ق)، مذهب تسنّن را اجبارى كرد و اعلام كرد كسى جز پيروان مذاهب اربعه تسنّن، حق خطابه‏يا تدريس ندارد. هجوم برمحله كرخ بغداد و شيعيان ساكن آن، و به‏آتش كشيدن كتابخانه شيخ‏طوسى نمونه‏اى از عداوت و حقد سلجوقيان است.(4) روشن است كه در چنين عصرى كه، سايه مرگ برهمه جا گسترده، جايى براى جولان فكرى و ابداع باقى نمى‏ماند و همتّ اصلى حاملان علوم وحيانى اهل‏بيت(ع) تنها، حفظ و صيانت آثار ايشان است.

2 .ديگر عامل براى ركود فكرى در دوره سوم را، سيطره فكرى شيخ‏طوسى برعالمان شيعه ذكر مى‏كنند.

چهره شاخص و بى‏نظير شيخ‏و عظمت علمى او، به‏عنوان پايه‏گذار حوزه علميه نجف و منتقل كننده ميراث فكرى تشيّع از بغداد به‏نجف، برشاگردان و معاصران وى سايه افكنده بود. اعتقاد عميق و حسن‏ظن به‏تلاش علمى شيخ‏در زمينه‏هاى گوناگون علوم اسلامى، وى را به‏موجودى مقدس تبديل كرده بود. گويا به‏نقد كشيدن آرا و فتاواى او، اهانت به‏ساحت او شمرده مى‏شد و كسى را ياراى اين كار نبود.(5) دو عامل فوق، از مهم‏ترين عوامل ركود نيمه دوم قرن پنجم و قرن ششم، در انديشه و مذهب فقهى شيعه شمرده شده است. موضوعات مرتبط با انديشه سياسى و مسأله ولايتِ انتصابى فقيه هم به‏عنوان تنها نظريه براى حاكميّت سياسى عصر غيبت، تا آن زمان، از اين حالت مستثنا نيست. با اين وجود، معدودى از فقيهان و متكلمان فرهيخته‏اى را مى‏يابيم كه به‏خلق آثارى تقريباً نو دست زده و از خود به‏يادگار گذاشته‏اند.

در بحث زير، به‏طور فشرده، گزارشى از نظر اين بزرگان را مى‏بينيم:

1 .قاضى ابن‏برّاج (400 - 481 ه.ق)

ابن‏برّاج طرابلسى، يكى از فقيهان برجسته قرن پنجم، از شاگردان سيدمرتضى و شيخ‏طوسى است. خليفه شيخ‏طوسى در شامات بوده و در طرابلس، بركرسى قضاوت تكيه زده است. جواهر الفقه و المهذّب، دو اثر فقهى به‏يادگار مانده از اين فقيه بزرگ است. مهذّب‏مبسوطترين كتاب استدلالى در فقه پس‏از مبسوط شيخ‏طوسى است. از آن جا كه ابن‏برّاج، رفيق و همدرس شيخ‏طوسى، در دروس سيدمرتضى بوده است، در مواردى با شيخ، به‏بحث علمى مى‏پردازد كه نشان مى‏دهد، حالت ركود و تقليد، صد در صد، در دوره سوم نبوده است.(6)

بازتاب ولايت فقيه در انديشه سياسى ابن‏برّاج

قاضى ابن‏برّاج با آن‏كه به‏قضا پرداخته است و خليفه شيخ‏طوسى بوده و در امور اجتماعى و سياسى، عملاً، دخالت كرده، در مكتوبات خويش، طبق آن‏چه الآن در دسترس است، از موضوع ولايت فقيه، به‏طور نادر، آن هم فقط با اشاره عبور مى‏كند و از آراى فقهى پيشين،مانند آراى شيخ‏مفيد و ابى‏الصلاح حلبى و حتّى شيخ‏طوسى(ره)، در اثبات و نفى آن‏ها، قلم نمى‏زند.

اشارات مختصر اين فقيه، در باب ولايت فقيه عبارت است از:

1 .كسى كه موظّف به‏پرداخت خمس است، سهم سادات را خودش مى‏پردازد و سهم امام(ع) را نزد خود نگهدارى و هنگام مرگ، آن را به‏فقها و شيعه‏اى كه به‏وثاقت و امانت ايشان ايمان دارد، مى‏سپارد.(7)

2 .در قضا، علم و عدالت و كمال، از شرايط لازم در تصدّى آن است. قاضى، بايد عارف به‏كتاب و سنّت و اجماع و اختلاف فقها و نيز زبان عرب باشد. قاضى، نبايد مقلّد باشد.