بررسی تطبیقی طلاق در فقه و حقوق (1)

راحله سید مرتضی حسینی

نسخه متنی -صفحه : 9/ 2
نمايش فراداده

بررسي تطبيقي طلاق در فقه و حقوق(1)

راحله سيدمرتضي حسيني

امكان انحلال خانواده از اموري است كه درباره سود و زيان آن گفتگو بسيار شده است. تعارض دلايل به گونه‏اي است كه حقوق موضوعه كشورها و علماي اجتماعي نيز نتوانسته‏اند در اين باب به توافق كامل برسند.

در لزوم پيش بيني طلاق استدلال شده است كه اگر زن و مرد در زندگي مشترك خود احساس آسايش و نيك‏بختي نكنند، چرا بايد ناگزير از ادامه آن باشند؟ احترام به شخصيت و آزادي انسان ايجاب مي‏كند كه اگر نتوانسته است كانون محبتي تشكيل دهد تا پايان عمر محكوم به ادامه آن نباشد.

بايد در استقرار خانواده كوشيد، ولي حفظ سلول فاسد نيز ثمري براي جامعه ندارد. پيش‏بيني طلاق به عنوان امري مكروه ولي لازم، مفيد است اما بايد موارد آن ، در چارچوب اخلاق و باورهاي عمومي محدود باشد.

در اسلام با همه توصيه‏هايي كه در آن نسبت به حفظ خانواده و احتراز از طلاق شده است، از نظر حقوقي مرد مي‏تواند هرگاه بخواهد زن خود را طلاق دهد و زن نيز اختيار داردتا در موارد خاص از دادگاه درخواست طلاق كند.

در اين مقاله سعي كرده‏ايم با بررسي تطبيقي طلاق در فقه و حقوق مدني ايران به ابعاد مختلف از جمله تعريف، خصوصيت، موجبات و شرايط طلاق بپردازيم.

تعريف و خصوصيت‏هاي طلاق:1

طلاق مصدر است و به معني رها شدن آمده و در اصطلاح طلاق ايقاعي است تشريفاتي كه به موجب آن مرد ، به اذن يا حكم دادگاه، زني را كه بطور دائم در قيد زوجيت اوست، رها مي‏سازد. از اين تعريف خصوصيتهاي زير استنباط مي‏شود:

1ـ طلاق ايقاع است؛ يعني تنها به اراده مرد يا نماينده او واقع مي‏شود و نيازي به موافقت زن ندارد. درست است كه مطابق تبصره ماده 3 از لايحه قانوني دادگاه مدني خاص زن و شوهر مي‏توانند درباره طلاق توافق كنند و به استناد همين توافق از رجوع به دادگاه معاف شوند، ولي بايد دانست كه طلاق به تراضي يا با صدور حكم و اذن دادگاه انجام نمي‏شود. دخالت دادگاه يا تراضي مجوز واقع ساختن و ثبت طلاق در محضر است و در عمل حقوقي اثر ندارد.

2ـ طلاق عمل تشريفاتي است؛ گذشته ازاين كه وقوع طلاق در صورت اختلاف بايد به اذن دادگاه باشد و تحصيل اين اذن تشريفات خاص دارد، اصل ايقاع نيز تنها به رضاي مرد واقع نمي‏شود و به شرايط ويژه‏اي نيازمند است. ماده 1134 قانون مدني در بيان همين شرايط مي‏گويد: "طلاق بايد به صيغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل كه طلاق را بشنوند واقع گردد."