یک هزار سخن از حضرت علی (علیه السلام)

پایگاه طوبی

نسخه متنی -صفحه : 543/ 252
نمايش فراداده

سياست خدايى و شيطانى

وَاللّهِ مـا مـُعـاوِيـَةُ بِأَدْهى مِنّى، وَ لكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ، وَ لَوْ لا كَراهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النّاسِ، وَ لكِنْ كُلُّ غَدْرَةٍ فَجْرَةٌ وَ كُلُّ فَجْرَةٍ كَفْرَةٌ. [ نهج البلاغه، خ 191، ص 648. ]

به خدا سوگند، معاويه سياستمدارتر از من نيست، ليكن شيوه او، پيمان شكنى و گنهكارى است. اگـر پـيمان شكنى ناخوشايند نمى بود، سياستمدارتر از من، كس نبود؛ امّا هر نيرنگى گناه است و هر گناهى يك نوع كفر.

فلسفه پذيرش حكومت

أَما وَالَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قِيامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النّاصِرِ وَ ما أَخَذَ اللّهُ عَلَى الْعُلَماءِ أَنْ لا يُقارُّوا عَلى كِظَّةِ ظالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلُومٍ لاََلْقَيْتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها وَ لَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَأْسِ أَوَّلِها. [ نهج البلاغه، خ 3، ص 52. ]

سـوگـنـد بـه خـداوندى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر آن جمعيت انبوه، براى بيعت، حـاضـر نـمـى شـدنـد، و نـبـود پيمانى كه خداوند بر دانشمندان آگاه گرفته كه شكمبارگى ستمگر و گرسنگى ستمديده را نپسندند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن مى افكندم و پايانش را چون آغازش مى انگاشتم و چون گذشته خود را به كنارى مى داشتم.