شعر و شرع و شیعه (4)

صادق رحمانی

نسخه متنی -صفحه : 7/ 2
نمايش فراداده

شعر و شرع و شيعه (4) پارسي سرايان شيعي در دوره صفويه

صادق رحماني

پيش از اين گفتيم كه «شعر شيعي» تا پيش از روي كار آمدن حكومت صفويان، كارنامه‏اي درخشان از مبارزه و زباني مشحون از تفكر حماسي با خود به همراه دارد. همين حماسي سرايي شاعرانِ شيعي باعث شده بود كه زبان به گونه‏اي متفاوت از آنچه شاعران آن روزگار مي‏سروده‏اند جلوه‏گر شود؛ به عبارت ديگر «تفكر شيعي» باعث شده بود كه شاعران، احساسات ويژه‏اي را به مخاطبان خود القا كنند و اثر برون گرايانه‏اي بر سطح افكارِ آنان به جاي بگذارند. بهره‏جويي شاعران شيعي از واژگانِ حماسي و خشن، تفكر معترضانه شاعران به حكومت‏ها، باور داشتِ آنچه كه به زبان شعر مي‏سرودند، حرفي و مستقيم بودنِ شعرها و رنگي از پند داشتنِ اشعار و... در دوره حكومت صفويان جاي خود را به شعرهايي بدون جهت گيري‏هاي اجتماعي داد.

سلسله صفوي با ديدگاهي شيعي، تحولي در سيستم حكومتي در انداختند. با رسمي شدن شيعه و رواج آن، شعر نيز در گردونه اين تغيير و تحول قرار گرفت و در تفكر و بيان مضامين دچار دگرگوني شد، امّا آيا با ظهور صفويه شعر فارسي به انحطاط روي نهاد؟ در اين مورد بسياري از منتقدان، از جمله «ادوارد براون» بر اين عقيده‏اند كه با ظهور صفويه و عدمِ نيكو داشتِ شعرِ مدحي، از جانب پادشاهان صفوي شعر فارسي به پرتگاه زوال نزديك شد و باعث گرديد، شاعران بسياري از ايران كوچ كنند و به سمت سرزمين هند رهسپار شوند.1 اما اين نظريه تا حدود زيادي اغراق آميز به نظر مي‏آيد، چرا كه همان شاعراني كه از ايران به هند رهسپار شدند و پس از مدتي به ايران بازگشتند ـ چه قبل و چه پس از آمدن ـ در ايران شعر مي‏گفتند و در ايران احترام و مقام داشتند. از آن جمله «صائب تبريزي» از شاعراني است كه پس از بازگشت از سفرِ هند در ايران به شهرت رسيد و به مقام ملك الشعرايي دربار شاه عباس نائل شد.

محمد تقي بهار در كتاب سبك شناسي مي‏گويد: «در دوره صفويه شعر قدري نامرغوب شد، ولي نه چنان است كه شهرت دارد، بلكه شعرايي مانند فغاني و هلالي و قاسمي و اميدي رازي و اهلي و حيرتي و محتشم و طالب آملي و مشتاق و هاتف و... پيدا شدند كه امروز ايران از داشتن نظير هر يك محروم است.»2

به هر روي، حكومت صفويه چون عقيده شيعه را تبليغ مي‏كرد، به شعر مدحي و درباري توجهي نداشت. برخورد شاه تهماسب صفوي با شعر تحميديه «محتشم كاشاني» نمونه‏اي بارز از عدمِ نيكو داشتِ شعر درباري است كه در كتابهاي تاريخ ادبيات آمده است. اين مسأله باعث شد كه شاعران بر گرد شعر مدحي نگردند و شعر آرام آرام از دربار بيرون آيد و در بين مردم رونق گيرد به همين دليل است كه در بين شاعران اين دوره به انواع مشاغل بر مي‏خوريم: قصاب كاشاني؛ قصاب، علي نقي قمي؛ بنا، شاهپور تهراني، بازرگان، و زكي همداني؛ نعلگر بوده‏اند.3