مهدويتيكى از انديشههاى ريشه دار فرهنگ غنى اسلام است كه ابتدا از سوى پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مطرح شده و همواره مظلومان عالم را اميدوار به حاكميت مستضعفان نموده است . از اين رو، همواره اين پرسش در ذهن مسلمانان شكل گرفته كه زمان ظهور آن موعود كى خواهد بود؟ به گونهاى كه حتى قبل از ولادت آن حضرت برخى از پيروان اهل بيت عليهم السلام از ائمه معصومين عليهم السلام درباره زمان آغاز آن تحول بزرگ و قيام جهانى پرسشهاى فراوانى نمودهاند .
و البته، همواره ائمه معصومين عليهم السلام مسائل مربوط به حضرت مهدى عليه السلام به ويژه زمان ظهور آن حضرت را از اسرار الهى ذكر كرده، وقتگذاران را تكذيب كردهاند .
با سيرى كوتاه در بوستان كلام الهى و بيانات نورانى ائمه اطهار عليهم السلام درباره وقت ظهور به مطالب ذيل برخواهيم خورد:
1 . علم و آگاهى از زمان دقيق ظهور تنها به خداوند متعال اختصاص دارد .
2 . همواره معصومين عليهم السلام مردم را از تعيين وقت و وقتگذارى درباره ظهور حضرت مهدى عليه السلام برحذر داشته و وقتگذاران را تكذيب كردهاند .
3 . روايات فراوانى رخداد ظهور را ناگهانى ذكر كرده و احاديث فراوانى اصلاح امر فرج را يك شبه ذكر نمودهاند كه البته اين نيز با تعيين وقت ظهور منافات دارد .
4 . اگرچه پنهان بودن زمان ظهور از اسرار الهى است و حكمت الهى اقتضا نموده آگاهى به هنگام ظهور مهدى عليه السلام نزد مردم مجهول و مكتوم باشد، ولى در برخى روايات نيز به پارهاى از حكمتهاى آن اشاره شده است و تا حدودى محدوده زمانى آن معين شده است .
5 . و بالاخره با مراجعه به كلام نورانى معصومين عليهم السلام مىتوان چگونگى آگاه شدن حضرت مهدى عليه السلام از هنگام ظهور را به راحتى دريافت كه اشاره خواهد شد .
در اين نوشتار كوتاه به اختصار موارد فوق مورد بررسى قرار خواهد گرفت .
فقط خدا مىداند
از رواياتى كه علم به زمان ظهور را ويژه خداوند دانسته، مىتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
- در روايت مشهورى است كه وقتى شاعر بلندآوازه شيعى در محضر هشتمين آفتاب برج امامت، امام رضا عليه السلام در ضمن قصيده خود سخن از ظهور و قيام حضرت مهدى عليه السلام بر زبان جارى ساخت، آن حضرت در حالى كه سرشك از ديدگانش جارى بود رو به دعبل كرده، فرمود: «يا خزاعى! نطق روح القدس على لسانك بهذين البيتين . فهل تدرى من هذا الامام ومتى يقوم؟ ;
اى خزاعى! همانا روح القدس بر زبانت اين دو بيت را جارى ساخت . آيا مىدانى اين امام كيست و چه زمانى قيام مىكند؟»
آنگاه خود آن حضرت به معرفى آن امام پرداخته، سپس درباره زمان ظهورش چنين فرمود: «واما «متى» فاخباره عن الوقت . فقد حدثنى ابى عن ابيه عن آبائه عليهم السلام ان النبى صلى الله عليه و آله قيل له يا رسول الله متى يخرج القائم من ذريتك؟ فقال عليه السلام: مثله مثل الساعة التى «لا يجليها لوقتها الا هو ثقلت فى السماوات والارض لا تاتينكم الا بغتة» (2) ; (3) و اما اينكه چه زمانى [ظهور خواهد كرد،] اين خبر دادن از وقت است . پدرم از پدرش و ايشان از پدرانش از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نقل كردهاند كه وقتى از آن حضرت پرسيده شد: اى رسول خدا! چه زمانى قائم از ذريه شما ظهور مىكند؟ آن حضرت فرمود: مثلاو مثل قيامت است كه [خداوند درباره زمان وقوع آن چنين فرمود]: هيچ كس جز او به هنگامش آن را آشكار نمىسازد . اين امر بر [اهل] آسمانها و زمين دشوار است . جز به صورت ناگهانى به سراغ شما نمىآيد .»
از آنجايى كه حضرت مخفى بودن زمان ظهور را همانند زمان قيامت و رستاخيز قلمداد فرموده است، مىتوان نتيجه گرفت كه:
- با مخفى بودن قيامتيك نوع آزادى عمل براى همگان پيدا مىشود و از سوى ديگر چون وقت آن دقيق معلوم نيست و در هر زمان محتمل است، نتيجهاش حالت آماده باش دائمى است و همين طور درباره قيام حضرت مهدى است; چرا كه اگر تاريخ تعيين مىشد و زمان ظهور دور بود، همه در غفلت و غرور و بىخبرى فرو مىرفتند و اگر زمانش نزديك بود، ممكن بود آزادى عمل را از دستبدهند و اعمالشان جنبه اضطرارى پيدا كند .
- همان گونه كه علم به زمان قيامت فقط در اختيار خداوند است، علم به زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام نيز در عهده خداوند است . بعلاوه در سخنان فراوانى در بيانات معصومين عليهم السلام از ظهور حضرت مهدى عليه السلام در كنار قيامتياد شده است و از اين رو، برخى از ويژگيهاى آن همانند رستاخيز است .
خداوند در ادامه آيه فوق علم به قيامت را حتى از پيامبر خود منتفى ساخته، آنجا كه مىفرمايد: «يسئلونك كانك حفى عنها قل انما علمها عند الله» ; از تو مىپرسند، چنان كه گويا تو از چون و چند آن آگاهى، بگو همانا علم آن نزد خداوند است .»
از اينجا مىتوان نتيجه گرفت كه حتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز به زمان دقيق ظهور حضرت مهدى عليه السلام آگاه نيست و اينكه عدهاى به خود جرات داده، به راحتى وقت ظهور را تعيين مىكنند، جاى بسى تامل است .
نه تنها اين سؤال از اولين معصوم پرسيده شد و ايشان اين گونه جواب فرمودند كه علم به زمان ظهور نزد خداست، بلكه وقتى از آخرين معصوم عليهم السلام نيز چنين سؤالى را پرسيدند، در ضمن توقيعى اين سان جواب دادند: «... واما ظهور الفرج فانه الى الله تعالى ذكره وكذب الوقاتون (4) ; و اما ظهور فرج همانا در اختيار خداوند متعال است و وقتگذاران دروغ گفتند .»
و هم آن حضرت در آخرين توقيع به آخرين سفير خود، ظهور را تنها در اراده و اختيار خداوند دانسته، چنين فرمود: «ولا ظهور الا بعد اذن الله تعالى; (5) و ظهورى نخواهد بود مگر آنگاه كه خداوند تبارك و تعالى اجازت فرمايد .»
از بيانات فوق به روشنى به دست مىآيد كه زمان آغاز ظهور، يكى از اسرار الهى است و دست انديشه و فكر بشر از رسيدن به آن سخت كوتاه است و ناتوان .
آيا برگزيدگان مىدانند؟
حال كه روشن شد علم به زمان ظهور در شان و مقام پروردگار است، آيا اين علم در اختيار برگزيدگانش قرار گرفته استيا خير؟
اگر چه پيش از اين اشاره شد كه علم به زمان ظهور همانند علم به قيامت اختصاص به خداوند دارد، ولى در برخى روايات نيز متذكر شدهاند كه خداوند بخشى از اين آگاهى را در اختيار پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله قرار داده و آن حضرت نيز به وارثان علم خود منتقل ساخته است و البته، ايشان نيز مامور شدهاند هرگز اين علم را در اختيار ديگران قرار ندهند و اضافه بر آن، شيعيان را امر به تكذيب وقتگذاران كردهاند .
رحمان بن كثير نقل مىكند كه نزد امام صادق عليه السلام بودم كه مهزم وارد شد . از آن حضرت پرسيد: فدايت گردم، آيا مرا خبر نمىدهيد از زمان اين امرى كه انتظار آن را مىكشيم؟ آن حضرت فرمود: «يا مهزم! كذب الوقاتون; (6) اى مهزم! وقتگذاران دروغ مىگويند .»
در جايى ديگر آن حضرت در جواب ابوبصير همين جمله را فرمودند و اضافه كردند: «انا اهل بيت لا نوقت; ما خاندانى هستيم كه هرگز وقت [ظهور] را اعلام نمىكنيم .»
و البته همين مطلب در سخنان پدر بزرگوار ايشان امام باقر عليه السلام با تاكيد بيشترى ذكر شده است . آنگاه كه فضيل بن يسار از زمان ظهور پرسيد، امام پنجم در جواب او فرمود: «كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، كذب الوقاتون .» (7) بدون ترديد مقصود از وقت تعيين كردن در اينجا، عبارت است از مشخص كردن دقيق سال و روز ظهور و گرنه همان طور كه اشاره خواهد شد، برخى روايات به صورت فى الجمله برخى محدودههاى زمانى ظهور را مشخص كردهاند .
همان گونه كه بيان شد در روايات فراوانى از ظهور آن حضرت به عنوان حادثهاى ناگهانى ياد شده است و پر واضح است كه ناگهانى بودن آن با تعيين قبلى وقت منافات دارد; چرا كه وقتى براى امرى زمان مشخص شد، ديگر دفعى و ناگهانى بودن آن معنا نخواهد داشت . و به طور مسلم كسانى كه تعيين وقت مىكنند، سخنشان خلاف اين گروه روايات است .
پارهاى از اين روايات را اين گونه مىتوان دسته بندى كرد:
على عليه السلام مىفرمايد: «قال رسول الله صلى الله عليه و آله: المهدى منا اهل البيتيصلح الله له امره فى ليلة; (8) مهدى از ما اهل بيت است كه خداوند امر [فرج] او را در يك شب اصلاح مىفرمايد .»
و امام باقر عليه السلام نيز اين معنا را اين گونه بيان كرده است:
«يصلح الله له امره فى ليلة; (9) خداوند امر [فرج] او را در يك شب اصلاح مىكند .»
امام باقر عليه السلام پس از بيان غيبتحضرت مهدى عليه السلام فرمود: «ثم يبدو كالشهاب الوقاد; (10) او همانند شهابى شعلهور ظاهر خواهد شد .» و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز در اين باره مىفرمايد: «فعند ذلك يقبل كالشهاب الثاقب; (11) در آن هنگام همچون شهابى فروزان خواهد آمد .»
پر واضح است كه كلام حضرات معصومين عليهم السلام گزاف نبوده و تشبيهات ايشان بدون حساب نبوده است . از سوى ديگر، فرا رسيدن همچون شهاب سخن از ناگهانى بودن، بدون پيشبينى قبلى و غافلگيرانه و به سرعتبودن آن مىباشد .
فؤاد كرمانى
در برخى روايات به صورت محدود زمانهايى براى رخداد اين حادثه بزرگ ذكر شده است . در اين بين، روايات به چند دسته تقسيم مىشود:
1 . رواياتى كه جمعه را به عنوان روز ظهور معرفى كردهاند:
امام صادق عليه السلام در اين باره مىفرمايد: «يخرج قائمنا اهل البيتيوم الجمعة; (12) قائم ما اهل بيت در روز جمعه ظهور خواهد كرد .»
2 . رواياتى كه روز ظهور را مصادف با روز عاشورا ذكر كردهاند:
امام باقر عليه السلام ضمن بياناتى درباره روز عاشورا فرمودند: «... وهذا اليوم الذى يقوم فيه القائم; (13) و اين روز (عاشورا) روزى است كه در آن قائم عليه السلام قيام خواهد كرد .»
3 . رواياتى كه ظهور حضرت مهدى عليه السلام را در سال فرد ذكر كردهاند:
امام صادق عليه السلام فرمودند: لا يخرج القائم الا فى وتر من السنين; (14) قائم ظهور نمىكند مگر در سال فرد .»
4 . برخى روايات نيز روز ظهور را شنبه ذكر كردهاند:
امام باقر عليه السلام فرمود: «يخرج القائم يوم السبتيوم عاشورا; (15) قائم در روز شنبه كه روز عاشورا استخروج مىكند .»
اگرچه قرائن بيشترى بر ظهور حضرت مهدى عليه السلام در روز جمعه وجود دارد، ولى اين روايت و امثال آن را مىتواند به اين صورت توجيه كرد كه اولين روز ظهور جمعه است و از آنجايى كه حوادث فراوانى با شروع ظهور رخ خواهد داد، بخشى از آن حوادث روز شنبه واقع خواهد شد .»
حال اين پرسش پيش مىآيد كه اگر خود حضرت مهدى عليه السلام از زمان دقيق ظهور آگاهى ندارد، پس چگونه در آستانه ظهور از وقت آن مطلع خواهد شد؟
در اين بخش نيز روايات فراوانى ذكر شده كه راههاى حصول علم حضرت به زمان ظهور را گفتهاند . به تعدادى از آنها اشاره مىشود:
بدون شك معصومين عليهم السلام مورد الهام خداوند قرار مىگيرند و اگرچه وحى به صورت رسمى با رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله پايان گرفت، ولى در موارد فراوانى به اهل بيت عليهم السلام الهاماتى مىشده و خواهد شد از جمله، برخى روايات چگونگى آگاه شدن حضرت مهدى عليه السلام از زمان ظهور را از طريق الهام ذكر كردهاند . مستند اين نظر روايتى است از امام صادق عليه السلام كه ذيل آيه شريفه «فاذا نقر فى الناقور» فرمود: «ان منا اماما مستترا فاذا اراد الله اظهار امره نكت فى قلبه نكتة فظهر فقام بامر الله تعالى; (16) به درستى كه از ما امامى پنهان است و چون خداى تعالى بخواهد او را ظاهر سازد، نكتهاى در قلبش ايجاد مىكند، پس او ظاهر شود و به دستور خداى تعالى قيام نمايد .»
در رواياتى چند اشاره شده كه وقتى ظهور آن حضرت نزديك شد و وقت قيام فرا رسيد، پرچمى كه آن حضرت هنگام ظهور در دستخواهد داشت، به اذن و اراده الهى برافراشته شده، آن حضرت را به فرمان قيام آگاه خواهد كرد . پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در اين باره فرمودند: «... له علم اذا حان وقتخروجه انتشر ذلك العلم بنفسه فناداه العلم اخرج يا ولى الله واقتل اعداء الله فلا يحل لك ان تقعد عن اعداء الله; (17) براى او پرچمى است كه وقتى هنگام خروجش فرا رسيد، خود به خود باز شده و آن حضرت را مورد خطاب قرار داده مىگويد: ظهور كن اى ولى خدا! و دشمنان خداوند را نابود ساز كه ديگر براى تو نشستن در مقابل دشمنان خدا جايز نيست .»
هم آن حضرت فرمودند: «له سيف مغمد فاذا حان وقتخروجه اقتلع ذلك السيف من غمده وانطقه الله عزوجل فناداه السيف اخرج يا ولى الله فلا يحل لك ان تقعد عن اعداء الله فيخرج; (18) براى او شمشيرى است در غلاف، پس هنگامى كه وقت ظهورش فرا رسيد، آن شمشير از غلافش خارج مىشود . خداوند آن شمشير را به سخن درمىآورد و شمشير به حضرتش مىگويد: اى ولى خدا! خارج شو كه ديگر نشستن در مقابل [ستم] دشمنان خدا جايز نيست . پس او ظهور مىكند .»
در پايان ذكر اين نكته خالى از لطف نيست كه مخفى بودن زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام داراى حكمتهاى فراوانى است كه برخى از آنها عبارت اند از:
1 . زنده نگه داشتن روح اميد و انتظار در جامعه در طول غيبتحضرت مهدى عليه السلام; چرا كه در صورت معلوم بودن زمان ظهور به كلى بحث انتظار بى معنا خواهد شد .
2 . معنا پيدا كردن امتحان شيعيان در عصر غيبت .
3 . غافلگير كردن مخالفان و دشمنان .
از آنجايى كه يكى از دلائل غيبتحضرت مهدى عليه السلام تلاش براى نابودى آن حضرت بود، از اين رو، روشن بودن زمان ظهور، دشمنان را براى از بين بردن و مقابله با آن حضرت آماده مىسازد، در حالى كه نامعلوم بودن و ناگهانى بودن زمان ظهور باعث غافلگيرى دشمنان خواهد شد .
1) نوبهار عالم جان، احمد احمدى بيرجندى، شعر از ناصر مكارم شيرازى به نقل از مجله درسهايى از مكتب اسلام، شماره 11، سال بيست و نهم، اسفند 1368 ه . ش . 2) اعراف/187 . 3) عيون اخبار الرضا عليه السلام، شيخ صدوق، انتشارات جهان، 1378 ه . ش، 2 جلد، ج2، ص266 و كمال الدين، شيخ صدوق، دار الكتب الاسلاميه، ج2، ص372 . 4) كتاب الغيبه، شيخ طوسى، مؤسسه معارف اسلامى، قم، ص291 . 5) الخرايج والجرايح، قطب الدين راوندى، مؤسسه امام مهدى عليه السلام قم، 1409 ه . ق، 3 جلد، ج3، ص1128 و كتاب الغيبة، ص395 . 6) كتاب الغيبة، ص426 و الكافى، ثقةالاسلام كلينى، دارالكتب الاسلامية، تهران، 8 جلد، 1365 ه . ش، ج1، ص368 . 7) الكافى، ج1، ص368 . 8) كمال الدين، ج1، ص152 . 9) غيبت نعمانى، محمدبن ابراهيم نعمانى، مكتبة الصدوق، تهران، 1397 ه . ق، ص163 . 10) كتاب الغيبة، ص159 و كمال الدين، ج1، ص324 . 11) كمال الدين، ج1، ص287 . 12) الخصال، شيخ صدوق، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1403 ه . ق، 2 جلد، ج2، ص394 و بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسسه الوفاء، بيروت، ج56، ص26 . 13) تهذيب الاحكام، شيخ طوسى، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365 ه . ش، 10 جلد، ج4، ص300 . 14) كتاب الغيبة، ص453 و روضة الواعظين، محمد بن حسن فتال نيشابورى، انتشارات رضى، قم، ص263 و اعلام الورى، فضل بن حسن طبرسى، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ص459 . 15) تهذيب، ج4، ص333 و كمال الدين، ج2، ص653 . 16) كافى، ج1، ص343; كتاب الغيبة، ص164 و رجال كشى، محمد بن عمر كشى، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 ه . ش، ص192 . 17) كمال الدين، ج1، ص155; الخرايج و الجرايح، قطب الدين رواندى، ج2، ص550 . 18) كمال الدين، ج1، ص155، و با تفاوت اندكى: كفاية الاثر، على بن محمد خزاز قمى، انتشارات بيدار، ص266 .