سخن از رنجى است دير پاى كه چون شعله اى شمع وجودانديشمندان درد آشناى هشيار را سوزانده است . سخنى است آشنا كه ده ها سال و شايدبيتر است كه از ناى مصلحان دلسوز و عالمان آگاه به گوش جان رسيده است ولى هزاراسف ! كه در طول اين روزگار مرهمى شايسته و بايسته براين رنج فرياد برانگيز نهاده نشده است تا آنجا كه اين فرياد آشناى ناشنوده انگاشته شده امروز خود مشكلى ديگر شده است چرا كه گويى ساكنان خانه به فرياد بى امان دردمندى كه دمادم رنج خويش را فرياد مى زندانس گرفته اند و بى تفاوت از كنارش مى گذرند
در چنين شرايطى فريادگر را چاره اى نيست جز آنكه فريادى عميق تر و آهنگى هشدار دهنده تر بسرايد تا مگر تحولى بيافريند و دارويى بيابد. و ما را نيز راهى جزاين نيست .
امروز كه حركت شكوهمند امت اسلام به رهبرى امامى آگاه و پر صلابت خاطره عظمت و جلالت درخش اسلام را در تاريخ زنده كرده است و سايه سياه سيطره (ظل الشياطين ) را در هم شكسته است . و بناى نظام نوين و كرامت آفرينى را براساس اسلام بنيان نهاده است بى ترديد مهمترين ويژگى چنين حركتى خاستگاه ايدئولوژيكى و باورهاى عقيدتى آن است و آزادى و كرامت انسان و استقلال و نفى وابستگى واجراى عدالت اجتماعى كه عمده ترين شعار و ايده اين حرت اسلامى بشمار مى رود بى شك نشات گرفته ازاصول و مباين مذهبى و عقيدتى امت اسلامى است.
عالمان اسلامى از دير باز براين باور بوده اند كه تنها برنامه تكامل فردى واجتماعى انسان احكام اسلام و حقايق قرآن است . و براين عقيده بوده اند كه هيچ نياز راستينى در زندگى انسان وجود ندارد مگر اينكه اسلام آن را مورد توجه قرار داده است و آن نياز را برآورده است واين باور همان حقيقتى است كه قرآن بدان تصريح كرده است :
[لارطب ولايابس الا فى كتاب مبين] 1 .
وامروزانقلاب اسلامى با حركت توفنده خويش توانسته است كه اين باورهاى بلند وارزشهاى متعالى را به جهان ابلاغ نمايد و نيز موفق شده است كه قلبهاى بيشمارى را به اسلام مايل و متوجه گرداند واين ها همه مايه خشنودى و تحسين برانگيزاست .
آيا براستى همه پيشروان و پيشگامان اين حركت عظيم اسلامى شناخت همه جانبه و عميق از مسائل اسلامى وانطباق آنها بر موضوعات مستحدثه نوين اجتماعى را دارند؟
اما دراين ميان نگرانى هايى نيز وجود دارد و آن اين است كه آيا براستى همه پيشروان و پيشگامان اين حرت عظيم اسلامى شناخت همه جانبه و عميق از مسائل اسلامى وانطباق آنها بر موضوعات[ مستحدثه] و نوين اجتماعى را دارند؟ آيا آنها خواهند توانست ايده ها و شعارهاى خود را در مرحله عمل پياده نمايند؟ آيا آنها فرصت خواهند يافت تا قبل از سرخوردگى و ياس مشتاقان اسلام كام تشنه
جويندگان حقيقت و آزادى و !استقلال رااز زلال احكام اسلام سيرآب سازند؟ يا خير جا دارد كه يادآور شويم طرح چنين نگرانيهايى در گذشته نيزاز سوى انديشمندان دردشناسى چون شهيد باهنر صورت گرفته است ايشان پس از طرح اين عنوان:[ روحانيت قبل ازانقلاب و بعدازانقلاب] مطلب را چنين ادامه مى دهد :چرا گرايش جوانها به اسلام و به روحانيت قبل ازانقلاب و بعدازانقلاب تفاوت كرده است ؟ مااين مسئله را مسلم نمى گيريم ولى ... لااقل نوعى سئوال و نگرانى نسبت به بعضى از جناحهاى روحانى و مذهبى وجود دارد و همين سئوالها واعتراضها باعث به وجود آمدن چنين سئوالى گرديده است ... بالاخره واقعيتى در خارج مى بينيم حالا دراثر موج تبليغات باشد و يا هر چيز ديگر... كه بايد براساس يك تحليل هر چه فشرده علت اين توقف و ترديد را جستجو كرد.
در دوران قبل از پيروزى ايدئولوژى مبارزه محدود بود ولى بعداز پيروزى مبارزه به ايدئولوژيى گسترده نياز داريم توضيح اينكه : در گذشته انقلاب براى تفاهم يك روحانى و نسل جوان چند تا شعار در خط مبارزه كافى بود بايستى با نفوذ بيگانه در كشور مبارزه كرد اختلافات طبقاتى ظلمها و استثمارهاى اتماعى بايد در جامعه ريشه كن گردد استبداد بميرد و اسلام احيا شود و رژيم يرا نمى خواهيم واستقلال و جمهورى اسلامى مى خواهيم .