مخالفت وهابیت با قرآن و سنت

عمر عبدالسلام‏

نسخه متنی -صفحه : 18/ 7
نمايش فراداده

توسل امت موسى به آن حضرت

(وَ أَوْحَيْنَا إِلىَ‏ مُوسىَ إِذِ اسْتَسْقَئهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الحَْجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا...). (17) (* وَ إِذِ اسْتَسْقَى‏ مُوسىَ‏ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا). (18)

و چون قوم موسى از او آب خواستند به او وحى كرديم كه عصايت را بر سنگ بزن، ازآن سنگ، دوازده چشمه روان شد و هر گروه آبشخور خويش را شناخت.

افزون بر آنچه گذشت، در خصوص استشفاء و توسل به پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) روايات زيادى وجود دارد كه صحابه رسول خدا در مهمترين مشكلاتشان به پيغمبر خدا متوسل مىشدند، آب وضوى حضرت و نيز موى سر مباركش را براى استشفاء با خودمى بردند، و پيغمبر خدا هم اين رفتار را تقرير و امضاء مىفرمود.

و بلكه احيانا به شفابودن آنها تصريح مىنمود در اينجا برخى از اين روايات و گزارشهاى تاريخى را مىآوريم:

1 - بخارى از انس بن مالك نقل كرده است كه: در عهد رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) مردم مدينه دچار خشكسالى شدند.

در روز جمعه هنگامى كه پيامبر خطبه مىخواند، مردى برخاست و گفت: اى پيامبر خدا، كشتزارها و چارپايان ما در شرف هلاكتند از خدابخواه كه ما را سيراب گرداند، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) دست خود را به سوى آسمان بلند كرد و دعافرمود: انس مىگويد: بقدرى باران باريد كه آب بر منازل ما هم جارى شد، جمعه ديگر همان مرد برخاست، و گفت: يا رسول اللّه خانه هاى ما در حال ويران شدن است، از خدا بخواه كه باران بايستد.

پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نگاهى به آسمان كرد، باران قطع شد و بر اطراف مدينه باريد (19) يا رسول اللّه ان اللّه قد نصرك واعطاك واستجاب لك، وان قومك قد هلكوا، فادع اللّه ان يسقيهم.

يا رسول اللّه، خداوند تو را يارى كرده و دعايت را مستجاب مىكند.

همانا قوم تو درحال هلاك شدن هستند.

از خدا بخواه كه آنان را سيراب گرداند...

2 - در صحيح بخارى از ابن عباس و انس بن مالك نقل شده است: ان عمر بن الخطاب كان اذا قحط اهل المدينه استسقى بالعباس (20).

هنگامى كه قحطى و خشكسالى پديد مىآمد، عمر به عباس عموى پيامبر(صلّى الله عليه وآله وسلّم) متوسل مىشد تا او دعا كند وباران بيايد و عباس دعا كرد و باران زيادى آمد.

3 - صحيح بخارى ذيل باب كنية النبى (صلّى الله عليه وآله وسلّم) از جعيد بن عبد الرحمن روايت مىكند كه ديدم سائب بين يزيد را در سن 94 سالگى همچون جوانى معتدل پس او به من گفت اين قدرت جوانى وقوت چشم و گوش را از دعاى رسول اكرم دارم، زيرا من در كودكى مريض شدم خاله ام مرا پيش پيغمبر خدا برد و از آن حضرت خواست براى من دعا كند و دعا كرد.

4 - صحيح مسلم در جلد هفتم در باب قرب النبى (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بالناس وتبركهم به، از انس بن مالك روايت مىكند كه ام سليم وقتى رسول اللّه در خانه او استراحت مىكردند، عرق بدن آن حضرت را جمع مىكرد براى استشفاء و تبرك جستن براى شفاى كودكان، حضرت رسول وقتى بيدار شد فرمود: كار صحيحى مىكنى.

(در مسند احمد از انس، ج 3، ص 226).

5 - در كتاب تاريخ مدينه آمده است: در هنگام دفن مادر على (عليه السلام)، پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) لحظه اى در قبر خوابيد و پيراهن خود را هم از تن درآورد و امر فرمود كه زير صورت او بگذاريد.

وقتى كه از ايشان علت اين كاررا پرسيدند، فرمودند كه پيراهنم را به اين خاطر گذاشتم كه - اگر خدا بخواهد - آتش به او نرسد.

اما خوابيدنم در قبر به اين منظور بود كه خداوند قبر او را وسيع گرداند.

6 - صحيح مسلم در جلد هفتم در باب قرب النبى (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بالناس وتبركهم به، از انس بن مالك نقل مىكند كه كارگران مدينه هر صبح با جامهايى از آب مىآمدند تا رسول خدابا فرو بردن دست در آنها آن آبها را تبرك كند و حضرت چنين مىكرد حتى در روزهاى بسيار سرد.

(در مسند احمد، ج 3، ص 137).

7 - صحيح مسلم در جلد هفتم در باب قرب النبى (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بالناس وتبركهم به، از انس بن مالك روايت مىكند كه ديدم سلمانى سر رسول خدا را مىتراشيد و هر موى آن حضرت در دست يكى از صحابه بود كه بدان تبرك مىجست.

(در مسند احمد، ج 3، ص 137).

8 - در صحيح بخارى در كتاب لباس در باب القبة الحمراء من ادم، روايت مىكند كه ابو جحيفه مىگويد رفتم پيش رسول خدا در قبه حمراء ادم و ديدم كه بلال آب وضوى پيغمبر را بيرون آورد و مردم براى گرفتن قطره هاى آن با هم مسابقه مىگذارند تا به آنها تبرك جويند.

نكته ديگر اينكه: فضايل انبياء، همچون شفا دادن عيسى، كه در آيات صريح قرآن وسنت صحيح نبوى بيان شدن، غير قابل انكار است و اگر فرد وهابى از روى عمد وآگاهى آنها را انكار كند مرتد مىگردد و زن او خودبخود جدا شده و بايد عده وفات نگهدارد، مگر آنكه انكارش از روى جهل و نادانى باشد كه نوع عوام آنها چنين هستند.