سر دلبران

محمدرضا بندرچی

نسخه متنی
نمايش فراداده

سر دلبران

نهج البلاغه در كلام رجال انديشه

دكتر محمدرضا بندرچي

عضو هيات علمي دانشگاه اسلامي كار

در امثال و حكم عربي شهرت دارد كه «كلام الملوك، ملوك الكلام‏» ، اين سخني به غايت‏حكيمانه است، نهج‏البلاغه مولا اميرالمؤمنين كه الحق «اخ القرآن‏» نام گرفته نيز مصداق عالي اين سخن حكمت‏آميز است، زيرا از زبان و قلم بزرگ مردي تراويده كه در جهان سخنوري يگانه بوده كلامش سرآمد كلام‏هاست از همين روي درباره اين اثر جاودانه گفته‏اند «فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق‏» .

آري، امام مؤمنان در عرصه سخنوري گوي سبقت از همگان ربوده و توسن بلاغت را در ميدان فصاحت‏بي‏مهابا تازانده و هيچ كسي ياراي هماوردي با او را ندارد، و نه تنها هم كيشان امام متقين بر بي‏رقيبي وي اذعان دارند، بلكه سخنوران غير مسلمان هم بر اين امر گواهند، و جز اين نيست كه كلام امام علي (ع) مؤيد از جانب حق است و از زبان و قلمي تراويده كه در شهر علم نبي (ص) بوده است .


  • خوش‏تر آن باشد كه سر دلبران گفته آيد در حديث ديگران

  • گفته آيد در حديث ديگران گفته آيد در حديث ديگران

در ابتدا جهت تيمن به ذكر بياناتي از بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره) مي‏پردازيم:

ما مفتخريم كه كتاب «نهج‏البلاغه‏» كه بعد از قرآن، بزرگترين دستور زندگي مادي و معنوي و بالاترين كتاب رهايي بخش بشر است و دستورات معنوي و حكومتي آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ماست‏» . (1)

و در پيام ديگري آن را شفاي دردهاي فردي و اجتماعي دانسته و آن را اقيانوسي معرفي مي‏نمايد كه هر دانشمندي در آن فرو رود غرق مي‏شود . (2)

سخنوران و دانشي مردان عرب به حكم همزباني اولين كساني‏اند كه حلاوت اين اثر ماندني را چشيده‏اند:

سيدرضي كه خود همت‏به جمع‏آوري اين اثر سترگ گماشته و با نهج‏البلاغه جاودانه شده و همچون قطره‏اي كه خود دريا شده مي‏نويسد:

«جويندگان و سود برندگان از آن زياد است و اين به دليل گران سنگي و قدر و منزلت اين كتاب در فراهم داشتن شگفتي‏هاي سخن‏وري و زبان‏آوري اوست . (3)

عبدالحميد كاتب از سخنوران بزرگ عرب در عهد مروان، چشمه جوشا مكتب ادبي خود و سبب نويسندگي اش را حفظ خطبه‏هايي چند از نهج‏البلاغه مي‏داند .

«هفتاد خطبه از خطبه‏هاي علي (ع) را حفظ كردم و پس از آن ذهنم جوشيد كه جوشيد» . (4)

و چون از فصاحت و بلاغت‏سخنان او پرسيدند پاسخ مي‏دهد كه حفظ كلمات علي سبب فصاحت و بلاغت‏سخنانم شده است .

در همين راستا باز هم سيدرضي مي‏نويسد:

«بعد از قرآن و بيانات پيامبر اكرم (ص) هر كلام و خطبه و مقاله‏اي را كه خواندم و شنيدم توانستم با آن رقابت كنم و بهتر از ان يا همانندش را بگويم مگر كلمات اميرالمؤمنين علي «ع‏» را كه هرچه كوشيدم توانايي رقابت‏با آن را در خود نيافتم‏» . (5)

ابن ابي الحديد كه عالم سني مذهب منصفي است و شرح بزرگش بر نهج‏البلاغه شهرت جهاني دارد سخنان مولا را برتر از كلام مخلوق و كمتر از كلام الهي دانسته و مي‏گويد اگر چه ياران پيامبر (ص) از فصيحان بودند ولي علي (ع) از همه آنها افصح بود .

همگان دو هنر خطابه و نويسندگي را از وي فرا گرفته‏اند، و به همين دليل است كه يك دهم بلكه يك بيستم آنچه را كه مردمان از سخنان علي (ع) گردآوري كرده و حفظ كرده‏اند در مورد سخنان هيچ يك از صحابه رسول‏الله (ص) انجام نداده‏اند با اين كه در ميان آنان نيز فصحاي بزرگي وجود داشته‏اند .

و سپس كلام امام (ع) را برتر از كلام حكيماني چون افلاطون، ارسطو و سقراط دانسته است و مي‏گويد:

«فصاحت را بين كه چگونه مهار خود را به دست علي داده و زمام خويش را به وي سپرده است . نظم شگفت الفاظ را بنگر كه يكي پس از ديگري مي‏آيند و در اختيار او قرار مي‏گيرند . گويا چشمه‏اي است كه خود به خود و بدون زحمت از زمين مي‏جوشد . سبحان‏الله كه جواني از عرب و در شهري چون مكه مي‏بالد و با هيچ حكيمي هم برخورد نكرده است اما كلماتش در حكمت

نظري، برتر از سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته و با اهل حكمت عملي نيز آمد و شد نداشته اما از سقراط هم پيشي گرفته است‏» . (6 )

امام يحيي يمني مي‏گويد:

«از معاني گوارا و شيواي سخنان علي (ع) هر سخنوري سيراب شده و به سبك كلام وي هر خطيبي لباس سخنوري به تن كرده است چرا كه مولا آبشخور بلاغت و زاينده آن است و ابر پر بار فصاحت مي‏باشد به حدي كه خود فرمود:

ما فرمانروايان كشور سخن ايم و درخت‏سخنوري در وجود ما ريشه دونيده و شاخه‏ها آورده است‏» . (7)

شيخ محمدحسن نانل المرصفي كه از اديبان مهم جهان عربي است نهج‏البلاغه را همچون قرآن كريم، نوعي معجزه مي‏داند و مي‏گويد:

«نهج‏البلاغه برهاني روشن بر اين است كه علي (ع) بهترين نمونه زنده روشنايي و دانش، هدايت و فصاحت و معجزه قرآني است . در اين كتاب دلائل و نشانه‏هايي از دانش وسيع و سياست صحيح و موعظه‏هايي روشن‏گر امام علي (ع) به چشم مي‏خورد كه شبيه آن در آثار هيچ يك از دانشمندان بزرگ و فيلسوفان و نوابغ ديده نمي‏شود .

مولا در ژرفاي دانش و دين و سياست فرو رفته و در همه اين موارد سربلند بيرون آمده است‏» . (8)

شيخ ناصيف يازجي، عقيده دارد:

«كسي كه مي‏خواهد در دانش و نگارش برتر از همه قرار گيرد بايد به نهج‏البلاغه متوسل شود و از حفظش كند».

وي به فرزندش سفارش مي‏كند كه هرگاه خواستي در دانش و ادب و نگارش بر ديگران برتري جويي حتما قرآن و نهج‏البلاغه از بر كن . (9)

طه حسين، اديب بزرگ معاصر مصري كه امروزه به سمبلي ادبي براي اديبان عرب مبدل شده و وجهه مذهبي زيادي هم ندارد عقيده دارد كه:

«من پس از وحي خداوندي، سخني شيواتر و زيباتر از كلمات علي (ع) را سراغ ندارم‏» . (10)

«امين نخله‏» مي‏گويد:

«هر كس بخواهد روح تشنه خود را از بيانات علي (ع) سيراب سازد بايد به نهج‏البلاغه روي آورد و آن را با دقت و صفحه به صفحه بخواند و گام نهادن در پرتو آن را فرا گيرد» . (11)

«ابن نباته‏» عبدالرحيم بن محمد اسماعيل، خطبه‏ها و مواعظ مولا را گنجي تمام نشدني مي‏داند و مي‏گويد:

«از خطابه‏ها گنجي از بركرده‏ام كه هرچه از آن بردارم نمي‏كاهد و بلكه افزون مي‏شود و بيشتر آنچه را كه از بركرده‏ام حدود يكصد فصل از كلمات موعظه‏آميز علي بن ابيطالب است‏» . (12)

شيخ محمد عبده كه در زمان خود شيخ مطلق از هر بود و افتخار شاگردي مفخر شرق «سيد جمال‏الدين اسدآبادي‏» را دارد و چه بسا شرح نهج‏البلاغه وي نيز نشاني از تاثير روح شيعي و حماسي سيد بروي باشد و سخنان امام را پس از آيات قرآني و كلمات رسول‏الله (ص) جامع‏ترين كلام دنياي عرب مي‏داند . وي مي‏گويد:

در ميان تمام مردم عرب كسي نيست كه معتقد نباشد سخن علي (ع) پس از قرآن و احاديث رسول خدا (ص) شريف‏ترين و بليغ‏ترين و جامع‏ترين سخنان است‏» . (13)

همو در فراز ديگري آن را آموزشگاه پند و حكمت دانسته و تمسك بدان را پاك كننده دل‏ها مي‏داند . (14) عبده مي‏نويسد:

«در هنگام مطالعه نهج‏البلاغه هرگاه به فصلي ديگر مي‏رسيدم حس مي‏كردم كه پرده‏هاي سخن عوض مي‏شوند و آموزشگاههاي پند و حكمت تغيير مي‏يابند . گاهي خودم را در ميان جهاني مي‏يافتم كه روح بلند معاني با زيور عبارات تابناك آن را آبادان ساخته است . اين معاني، پيرامون جانهاي پاك و دلهاي روشن مي‏گردد تا به آنها رستگاري و الهام كند و به مقصد عالي‏شان برساند و از لغزش گامهاي گوناگون دورشان سازد و به شاه راه مستحكم فضيلت و كمال برساند» . (15)

اين گونه سخنان از مردي كه خود هم فقيه است و هم در ميدان ادبيات عرب شهره‏ور است‏بيانگر مكانت و منزلت والاي نهج‏البلاغه مي‏باشد .

يكي ديگر از ادباي شهير عرب «دكتر زكي مبارك‏» صاحب كتاب‏هاي مهم «النثر الفني‏» و «عبقرية الشريف‏» و تحقيقات برجسته در آرايه‏هاي ادبيات عرب است . وي در كتاب «النثر الفني‏» كه به بررسي زيبايي‏هاي كلام عرب پرداخته پس از توصيف نثر فني درباره جايگاه سخن بحث مي‏كند و چنين ادامه مي‏دهد:

«نامه‏هاي علي بن ابي‏طالب و خطب و وصيت‏نامه و عهدنامه‏هاي او از صنعت ايجاز و تطويل بجا برخوردار است . علي وقتي كه پيمان‏نامه مي‏نويسد گفتار را طولاني مي‏سازد چرا كه عهدنامه، دستورهاي سياسي منطقه‏اي را كه حاكم بدانجا اعزام مي‏شود در بردارد اما زماني كه براي خواص ياران خود نامه مي‏نگارد عبارت‏ها كوتاه است چرا كه در اين گونه موارد موجبي براي طولاني ساختن گفتار نيست‏» . (16)

به گفته دكتر «علي الجندي‏» رئيس دانشكده علوم قاهره، سخنان حضرت علي (ع) به حدي زيباست كه گويي شعر منثور است . وي درباره نثر امام مي‏گويد:

«نوعي خاص از آهنگ موسيقي كه بر اعماق احساسات پنجه مي‏افكند در اين بيانات هست . از نظر سجع، چنان منظوم است كه مي‏توان آن را «شعر منثور» ناميد . (17)

«ابوعثمان عمروبن جاحظ‏» كه از ادباي بنام و طراز اول ادبيات عرب است‏به جمله با ارزش «قيمة كل امرئ‏ما يحسنه‏» كه تراويده فكر بلند امام متقين است اشاره مي‏كند و مي‏گويد:

«اگر از نوشته‏هاي علي (ع) جز همين كلمه را نداشتيم آن را شافي و كافي و بي‏نياز كننده مي‏يافتيم بلكه آن را برتر از كفايت و منتهي به غايت مي‏دانستم چرا كه نيكوترني سخن آن است كه اندك آن ترا بسيار بي‏نياز سازد و معني آن در ظاهر لفظ باشد» . (18)

گذشته از گفتارهاي عرب زبانان، به مصداق «همدلي از همزباني خوش‏تر است‏» فارسي گويان نيز افزون بر تمايلات شيعي كه خود موجب اهتمام آنان به كتاب مولا شده، چون ذاتا اهل ذوق و عرفانند به سخنان زيبا و حكمت‏آميز گرايش دارند . لذا نهج‏البلاغه در ميان ايرانيان، پس از قرآن مكانت عالي را بدست آورده و همواره در كنار كتاب الهي زينت افزاي كاشانه هر مسلماني است . در اين فراز بجاست‏به بررسي گفتارهايي از دانشوران ايران زمين پيرامون كلمات عالي‏شان مولا علي (ع) بپردازيم .

يكي از شارحان بزرگ فارسي نهج‏البلاغه مرحوم ملا صالح روغني قزوني است كه در عهد شاه عباس دوم سليمان صفوي مي‏زيسته و از مترجمان زبردست عصر خويش بوده و ترجمه‏ها و شرح‏هاي او بر كتب مهمي چون نهج‏البلاغه، صحيفه سجاديه و مثنوي رومي در دربار صفوي مقبوليت تام داشته است . وي از شاگردان حكيم متبحر «ميرداماد» مي‏باشد . (19) مهم‏ترين اثر وي «شرح نهج‏البلاغه‏» به فارسي است كه به گفته مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني از سودمندترين و مفيدترين شرح‏هاي نهج‏البلاغه است (20) كه البته چاپ هم شده است .

اين دانشي مرد، نهج‏البلاغه را جامع و عديم‏المثل و فوق طاقت‏بشري دانسته است . (21) استاد علي دواني كه امروزه از رجال شرح حال نويس مهم به‏شمار مي‏رود و تاليفات متعددي در آثار و احوال دانشمندان دارد برآنند كه نهج‏البلاغه خود بهترين وسيله شناخت امام متقين علي (ع) است . دانشمندان معتقدند كه پس از قرآن دنياي اسلام كتابي از لحاظ ابعاد و ارزشهاي اسلامي همچون نهج‏البلاغه در اختيار ندارند . (22)

گروهي ديگر نيز نهج‏البلاغه را به عنوان برگزيده سخنان مولا، بيان گر اسلام راستين و ترجمان وحي خدا و برگدان شيوايي قرآن مي‏دانند (23) و منشا اين دفتر حكمت را نيز قرآن دانسته‏اند لذا همه حكمت‏ها و دستورات مندرج در آن را ملهم از قرآن و رسول خدا (ص) دانسته‏اند . (24)

استاد دكتر سيد جعفر شهيدي كه امروزه از اديبان طراز اول كشور ماست و استادي مسلم او بر لغت و ادب عرب مورد تاييد و تصديق همگان است و ترجمه شيوايش از نهج‏البلاغه ناسخ همه ترجمه‏هاي پيشين شده است، اين كتاب عظيم را منبع و سرمايه غني همه اديبان، شاعران، خطيبان و نويسندگان تاريخ اسلامي دانسته و همه مطالب آن را يك گنجينه سرشار مي‏داند . وي مي‏گويد:

«پس از آن كه شريف رضي سخنان امام را از خطبه، نامه و فقره‏هاي كوتهاه گردآوري نمود سرمايه‏اي غني در دسترس اديبان و خطيبان و مترسلان نهاده شد چنانچه ظاهرا توجه اديبان ايراني به فقره‏هاي كوتاه سخنان امام، پس از تاليف كتاب «مطلوب كل طالب من كلام علي بن ابي طالب‏» به وسيله رشيد وطواط است . بحث در اين كه آيا همه اين خطبه‏ها و نامه‏ها و سخنان كوتاه (كلمات قصار) كه در مجموعه‏اي به نام نهج‏البلاغه گردآمده گفتار علي (ع) است و يا برخي از گفته‏هاي ديگران نيز به نام حضرت، ثبت‏شده از قرن‏ها پيش آغاز شده و تا امروز به قدر كافي پيرامون آن گفته و نوشته‏اند . آنان كه در سخن‏شناسي و نقد ادبي نزد گويندگان عرب كنانتي دارند گواهي داده‏اند كه اين گوهرهاي گرانبها همه به يك گنجينه تعلق دارد . . . پس از آن كه مذهب تشيع در ايران رواج يافت‏به اطمينان خاطر مي‏توان گفت كه شعر و شاعر و نثر از تاثير نهج‏البلاغه و گفتار علي (ع) خالي نيست‏» (25)

فقيه و اصولي معاصر آيه‏الله جعفر سبحاني خبرهاي غيبي نهج‏البلاغه را گواه بر اين دانسته كه امام (ع) علاوه بر آگاهي‏هاي حسي و عقلي از آگاهي سومي به نام الهام و تاييد الهي برخوردار است و انسان به وسيله اين حس، شكننده مرزهاي زمان و مكان و حجاب ماده مي‏باشد و با اين قوه، حوادث را پيش از وقوع درك كرده و با آن حوادث ارتباط برقرار كرده و كاملا آن را لمس مي‏كند . آگاهي از غيب و گزارش امام (ع) از حوادث و رويدادهاي پنهان و پوشيده خصوصا جريان‏هايي كه پس از شهادت وي رخ داد يكي از ابعاد گسترده نهج‏البلاغه را تشكيل مي‏دهد و اين خبرهاي غيبي گواه است كه امام علاوه بر آگاهيهاي متعارف از آگاهي سومي برخوردار بوده كه هرگز نمي‏توان آن را از طريق ابزاري به نام حس و عقل كشف كرد . (26)

مرجع معاصر حضرت آيت‏الله مكارم شيرازي كه علاوه بر تبحر در فقه و اصول، ترجمه‏اي شيوا از قرآن كريم و نهج‏البلاغه به جهان معرفت عرضه كرده و معتقدند نهج‏البلاغه مرهمي بر دردهاي جانكاه بشريت است عالي‏ترين روش آزادي انسانها را در ابعاد مختلف مورد بررسي قرار مي‏دهد چرا كه منادي عدالت اجتماعي است . اين كتاب در نوع خود بي‏نظير و براي هر زمان و هر نسل، اثر مفيد مي‏باشد (27) .

عارف و فيلسوف يگانه استاد حسن‏زاده آملي كه در ادبيات فارسي و نيز تبحري ويژه دارد . اين كتاب را شجره طيبه‏اي كه براي زندگي انسانها در تمام شئونات و برنامه‏ها راهنما و دليل قويي است مي‏دانند . از ديدگاه استاد آملي اين كتاب، معجزه گفتاري است چرا سيره امام علي (ع) به دو معجزه فعلي و قولي تقسيم مي‏شود . معجزه فعلي مانند كندن در قلعه خيبر، و معجزه قولي كتاب گرانقدر نهج‏البلاغه است . (28) همو مي‏گويد:

در سلسله معجزات قولي، قرآن مجيد است كه صورت كتبي خاتم (ص) است و معارف صادر از اهل بيت عصمت و وحي چون نهج‏البلاغه و زبور و انجيل آل محمد (ص) صحيفه سجاديه و جوامع روايي، تالي آن . (29)

مرحوم عارف بي‏دليلف آيه‏الله حاج ميرزا علي آقا شيرازي كه در زمان خود اسوه علم و تفوا بوده و امروزه براي آشنايان با معارف اسلامي نامي آشناست از استادان و غواصان درياي بي‏كران نهج‏البلاغه بوده است .

استاد شهيد مطهري كه خود نهج‏البلاغه‏شناسي مهمي است در مكتب اين دانشور، زانوي تعلم بر زمين زده و با عالم شگفت كتاب حكمت‏آميز علي (ع) آشنا شده است . وي مي‏گويد: او يك نهج‏البلاغه مجسم بود، مواعظ نهج‏البلاغه در اعماق جانش فرو رفته بود . براي من محسوس بود كه روح اين مرد با روح اميرالمؤمنين (ع) پيوند خورده و متصل شده است . (30)

جالب اين كه آشنايي و پيوند اين عارف با نهج‏البلاغه از طريق مرحوم شهيد مدرس بوده است . به گفته ميرزا علي آقا شيرازي «مدرس‏» نخستين كسي بوده كه تدريس نهج‏البلاغه را در حوزه‏هاي علميه رسمي كرد و اين كتاب گرانسنگ را متن درسي براي تعليم قرار داد . (31)

مدرس زندگي عجيبي داشت، در تمام عمر طلبگي را ترك ننمود، در مراجعت از نجف روزهاي پنج‏شنبه هر هفته براي طلاب درس اخلاق مي‏گفت و مبناي درسش نهج‏البلاغه بود . كي روز به درس ايشان رفتم، چنان حاضرالذهن، عبارات نهج‏البلاغه را از بر مي‏خواند و از كتب بزرگان شعر و ادب و ادربيات عرب، ضرب‏المثل مي‏آورد كه من علاقمند شدم و مدتي به درس ايشان مي‏رفتم . وي مي‏گفت‏بالاترين كتاب، نهج‏البلاغه است، بخوانيد و به ديگران ياد بدهيد . به هر حال مشوق من در نهج‏البلاغه، مدرس بود . (32)

حاج ميرزا علي آقاشيرازي بر اين باور بود كه جاذبه و بلنداي كلام امام علي عليه‏السلام چون قرآن، دل آدمي را روشني بخشيده و انديشه را جهت داده و روح را فرح مي‏نمايد . به عقيده وي نهج‏البلاغه پرتوي پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحي ملكوتي است كه به حق عبدالله بود و اثري است مفيد و سازنده براي بيدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارويي است‏براي شفاي آنان كه به بيماريهاي دل وامراض روان مبتلايند و مرهمي است‏براي افرادي كه از دردهاي فردي و اجتماعي در تب و تاب هستند و خلاصه سخنش اين بود كه نهج‏البلاغه در بين افراد طالب حق و مشتاق مصونيت و مغزهاي نوراني، مشتري دارد و شايسته نيست چنين اثري محجوب و مهجور بماند بلكه بايد جرعه‏هايي از آن را به كام تشنگان فرو ريخت . (33)

يكي از خوشه‏چينان خرمن وي مي‏گويد: آقا ميرزاعلي غيرممكن بود لب به سخن باز كند و از مضامين نهج‏البلاغه حضرت علي (ع) چيزي بر زبان نياورد (34) .

و همچنين وي آن چنان بر مطالب اين كتاب تسلط داشت كه خطبه‏هاي را ازبر و بدون مراجعه به كتاب مي‏خواند و به حالتي توضيح مي‏داد كه مستمعين را منقلب مي‏كرد و آنان را به خود مي‏آورد . (35)

مرحوم آميرزا علي آقا شيرازي، «سيد رضي‏» را دانشمندي بلند قدر مي‏دانست كه با تدوين نهج‏البلاغه چراغي فروزان فرا راه جامعه اسلامي قرار داد تا در قرون متمادي و اعصار متوالي، راهنماي جوامع انساني به راه راست و نيل آنان به كمالات شايسته و فضايل انساني و تكامل علمي و عقلي باشد و از اين كه عده‏اي در اصالت چنين اثري شك مي‏كنند و گويي عاملي از رسوبات رشك‏آلود و لجاجت از آنان برمي‏خيزد، رنج مي‏برد و در برابر اين شكاكان كه بي‏هيچ برهان يا هدف سالمي در صحت‏سند نهج‏البلاغه و انتساب محتواي آن به امام علي (ع) ترديد كرده‏اند كوشيد تا منابع و مراجعي كه اين نسبت را ثابت مي‏كنند بيابد و توفيق اين اثر ثمين را مسجل كند . (36)

در انتها به مصداق خاتمة‏المسك بجاست‏سخناني از استاد شهيد مرتضي مطهري ذكر كنيم كه خود ابتدا با تدوين كتاب جامع «سيري در نهج‏البلاغه‏» اين اثر گرامي را به نسل جوان شناسانيد .

از نظر مطهري (ره) نهج‏البلاغه چندين دنيا دارد: دنياي زهد و تقوا، دنياي عبادت و عرفان، دنياي ملاحم و مغيبات، دنياي سياست و مسئوليت‏هاي اجتماعي، دنياي حماسه و شجاعت . . . (37)

امتياز نهج‏البلاغه براي فردي كه سخن‏شناس باشد و زيبايي سخن را درك كند نياز به توضيح و توصيف ندارد . اساسا زيبايي درك كردني است، نه وصف كردني نهج‏البلاغه پس از نزديك چهارده قرن براي شنونده امروز همان لطف و حلاوت و گيرندگي و جذابيت را دارد كه براي مردم آن روز داشت است . (38)

اما اين وصف‏ها چون دريا پايان ندارد:


  • درنيابد حال پخته هيچ خام آن‏كس كه ز باغ آشنايي است داند كه متاع ما كجايي است

  • پس سخن كوتاه بايد والسلام داند كه متاع ما كجايي است داند كه متاع ما كجايي است

1 - وصيت نامه الهي و سياسي .

2 - پيام مروخ 27/2/1360 امام خميني به كنگره هزاره نهج‏البلاغه، ص 7 .

3 - استادي، رضا، بحثي كوتاه پيرامون مدارك نهج‏البلاغه، بنياد نهج‏البلاغه، تهران، 1362 .

4 - مطهري، مرتضي، سيري در نهج‏البلاغه، صدرا، تهران، 1378، چ 15، ص 11 .

5 - محمد امين النواوي: جولات اسلاميه، بيروت، 1980، چ 3، ص 99 .

6 - مطهري، مرتضي: همان، ص 15 .

7 - امام يحيي يمني: الطراز، بيروت، 1971، چ 1، ص 12 .

8 - محمد امين النواوي: همان، ص 98 .

9 - همان، ص 99 .

10 - طه حسين: علي وبنوه، بيروت، 1970، چ 5، ص 30 .

11 - امين نخله: ماة كلمه من كلام الامام علي، بيروت، دارالتعارف، 1981، ص 41 .

12 - ابن ابي الحديد: شرح نهج‏البلاغه، كتابخانه مرحوم مرعشي نجفي، قم، 1364، ج 1، ص 24 .

13 - مرتضي مطهري: همان، ص 18 .

14 - همان، همانجا .

15 - همان .

16 - دكتر زكي مبارك: النثر الفني، قاهره، مكتبه مصطفي البابي، 1970، چ 3، ج، ص 59 .

17 - مرتضي مطهري: همان، ص 18 .

18 - جاحط، البيان و التبيين، قاهره، مكتبه مصطفي البابي 1948، چ 2، ج 1، ص 82 .

19 - ريحانه الادب، مدرس تبريزي، كتابفروشي خيام، ج 1 و 2، ص 343 .

20 - الذريعه، ج 14، ص 128 .

21 - حكمت اسلام، مولا صالح روغني قزويني، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1354، ص 12 .

22 - دواني، علي: نگاهي كوتاه به زندگي پرافتخار سيد رضي (مندرج در يادنامه كنگره هزاره نهج‏البلاغه) تهران، بنياد نهج‏البلاغه، 1360، ص 232 .

23 - همان، ص 50 .

24 - همان، ص 51 - 50 .

25 - يادنامه كنگره هزاره نهج‏البلاغه: بنياد نهج‏البلاغه، 1360، ص 221 .

26 - يادنامه كنگره هزار نهج‏البلاغه: ص 163 .

27 - همان، ص 178 .

28 - حسن‏زاده آملي، حسن: انسان كامل در نهج‏البلاغه، مندرج در يادنامه كنگره هزار نهج‏البلاغه - ص 50 .

29 - همان، ص 50 .

30 - مطهري، مرتض: عدل الهي، صدرا، تهران، 1378، چ 10، ص 49 .

31 - گلي زواره ، غلامرضا، شهيد مدرس ماه مجلس، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، چ 1، ص 54 .

32 - باقي، عبدالعلي: مدرس مجاهدري شكست‏ناپذير، قم، نشر تفكر، چ 1، ص 159 .

33 - گلي زواره، غلامرضا: ناصح صالح، قم، انتشارات حضور، 1378، چ 1، ص 124 .

34 - انجمن آثار و مفاخر اصفهان، طبيب جسم و جان، (مندرج در يادنامه حاج ميرزاعلي شيرازي)، ص 90 .

35 - همان، ص 42 .

36 - گلي زواره، غلامرضا: همان، ص 170 .

37 - مطهري، مرتضي: سيري در نهج‏البلاغه، ص 7 .

38 - همان، ص 7 .