زمان : كاروان زيارتي مشهد مقدس ، بهار 84
بحثي رو كه براي اين چند شب شروع مي كنيم ، اگر توان باشد و خداوند عنايت بكند ، يك بحث كاملاً مبتلابه و ضروري و حساس تحت عنوان لذت عبادت است .
اولين نكته اي كه قبل از ورود به بحث بايد بهش توجه بشه ، اينه كه نسل امروز و نسل جوان نقدپذيره . نقد پذير يعني اينكه : حاضر است سيلي نقد را بگيرد ، اما او را به حلواي نسيه سفارش ندهيم . نقدِ نقد مي خواد .
اين نقد پذيري هم حسن است براي نسل امروز و هم عيب . حسن براي چي ؟ و عيب براي چي ؟ عيب از اين نظر كه : بعضي از چيزها رو واقعاً نمي شه نقد تحويل داد . واقعاً نمي شه ! به لحاظ هاي مختلف هم نمي شه . مثلاً خيلي از چيزهايي كه براي اون دنيا تعبيه و تهيه شده ، اينها رو اصلاً نمي شه نقد نشون داد ، چه برسه به اينكه حالا ما بخوايم اينها رو بهشون نقد بديم . براي اينكه عقل ما در زمان فعلي براي دريافتِ عوالم و اطراف دنيايي ساخته شده ، لذا نعمت هاي اخروي رو اصلاً نمي شه حتي نشون داد . عذاب اخروي را هم نمي شه نشون داد . مثلاً در بحث نعمت هاي اخروي پيغمبر r مي فرمايند : مثلاً يك جرعه آب كه در قيامت آدم مي خوره ، تمامي لذت هاي دنيا را همزمان داره ، لذت چشايي ، بويايي ، لامسه . . . . با يه جرعه آب ! خُب ما اين رو چه جوري نشون بديم ؟
يا حتي بعضي از مناظر آخرت را اگر نشون بدن ، طرف ديگه از تاب و تب مي افته ، بيچاره مي شه ، نمي تونه ديگه اين دنيا را تحمل كنه . ما الان فكر مي كنيم دنيا خيلي خبريه ، از غذاهاش داريم لذت مي بريم ، از مناظرش لذت مي بريم ، از خيلي از چيزهاش لذت مي بريم ، چون فكر مي كنيم خبريه . اما وقتي نعمت هاي آخرت رو به ما نشون بدن ، اصلاً ديگه انسان تو دنيا انگيزه اي براي زندگي پيدا نمي كنه . چه بسا عقلش هم خوب كار نكنه ، بگه آقا ما خودمون رو مي كشيم مي ريم اونجا يه جوري بهش مي رسيم ديگه . يه جوري مي رسيم ! لذا اين نكته رو در نظر داشته باشيد ، بعضي چيزها واقعاً نسيه است ، هيچ كارش هم نمي شه كرد . اما بعضي از چيزها هم واقعاً نقده ، كه اونا رو بهش خواهيم رسيد . من جمله همين لذت عبادت كه بحثِ اين چند شب ماست .
بعضي از مسائلي كه نقد هست و قرار است ما به مردم نشون بديم ، ظرفيتش وجود نداره ! يعني اگر طرف ببينه ممكن است نسبت به خيلي از عوالم دنيا كاملاً احساس بيگانگي كنه و بره . اين چي مي شه ؟ اين مي شه عيبش .
حسنش چيه ؟ حسن نقد پذيري اينه كه انسان در عالم عبادت و ارتباط با خداوند از كليشه اي كار كردن و ذكري كار كردن و قديمي كار كردن ديگه پرهيز مي كنه . اين پرهيز از قديمي كار كردن باعث مي شه . انسان تلاش كنه به نقدي برسه كه وجود داره . خيلي از مردم پير شدند ، مُردند ، و به خيلي از نقدهاي موجود نرسيدند . سالها نماز خواندند ، سالها دعا خوندند ، سالها عبادت كردند . تهجد داشتند ، زيارت رفتند ، اما يك بار لذت اينو نچشيدن كه ( اون دنيا كه مي رن خيلي پشيمون مي شن . ) مي گن بابا ! ما كم آورديم . چرا تو اين دنيا ما نتونستيم بچشيم ؟ چرا لذت عبادت تو دنيا نداشتيم ، احساس نكرديم ؟ خيلي لذت بخش بود . اينا رو بهشون نشون مي دن .
بحث هايي مثل لقاءالله ، لذت مناجات ، لذت عبادت ، اين بحث هايي كه وجود داره ، اما برخي باهاش آشنا نيستند .
نكته دوم بحث عبوديت ! يعني بندگي . كه ماها خلق شديم براي عبادت و عبوديت و بندگي . كه حالا اين تفسير عبادت خيلي مفصله . ما تو بحث عبادت و عبوديت نيستيم ، مي خوايم خيلي سريع برسيم به لذت عبادت . اين مقدمه ها لازمه .
برخي به عبادت به عنوان تكليف نگاه مي كنند . تكليف يعني سختي . يعني چيزي كه انسان با سختي بهش مي رسه . توي اين دوره زمونه ، با اين همه امواجي كه سعي دارند مثلاً تو رو آزاد كنن . آقا ! آزاد شو ! از بند قيود آزاد شو . راحت باش ! دنبال يك جامعه اي بگرد كه در اين جامعه ، چون و چرايي نباشد . در جامعه اي كه تو اينقدر راحت باشي كه بتوني به تمام نفسانياتت برسي . اينقدر فشار ميارن ، با انواع و اقسام ، از روش هاي رسمي و غيررسمي ، مستقيم و غيرمستقيم ، سعي دارند تو رو خيلي آرام آرام ، از دامن تعبد و عبادت جدا كنند ، بندازن تو دامن امانيسم و منيت و انسان پرستي و خودخواهي . سعي دارن اين كار رو بكنن ، تو اين جامعه اگر كسي فقط و فقط عبادت رو تكليف بدونه .
( انشاءالله كه بتونه ) اما زياد قابل باور نيست كه اين بتونه تا آخر عمرش عابد بمونه . سخته ! خيلي سخته انسان بتونه سالها مثلاً 40 سال ، 50 سال عمر كنه ، هميشه با ناراحتي و سختي . آخه تا كِي ؟
اين همه نماز خوند ، اين همه با تكليف ، كلفت و سختي و مشكلات نماز خوند ، بالاخره چي مي شه ؟ بالاخره يه روزي گريبانش رو مي گيره . مي گه آقا چه خبرته ؟ برو ببين مردم دارن چكار مي كنن ، پا شده سال تحويل اومده مشهد ،
ول كن بابا ،حوصله داري ! ببين تو جهان چه خبره ! عشق دارن مي كنن ، كيف دارن مي كنن ، نگاه بكن چه خبره ؟! همين الان پيرهن مشكي پوشيده ، اومده خدمت علي بن موسي الرضا ع ، اما ته دلش اگه دقت كني بدش نمي ياد يه روزي بدش نيم ياد بهش بگن آقا بي خيال عبادت ! بهش بگن آقا ما عبادت رو از تو برداشتيم . جهنم خبري نيست . بهشت هم بهت مي ديم . بلافاصله همين وسط كاروان ها مياد تسويه حساب مي كنه . آقا ! ما 35 تومن داديم ، بقيه اش رو بديد كار داريم . به دو بر مي گرده شهر خودش ، وسايلش رو جمع مي كنه . كجا ؟ ديد دي دي ديد اروپا !!!
مگه بيكاريم آقا وايسيم اينجا . واقعاً همينه عبادت ؟ اين علامت سوال رو خوب دقت كنيدا !
واقعاً عبادت خداوند براي من و تو ، از سر بدبختي وو بيچارگي و ناچاريِ كه ما الان دور و بر عبادتيم . اگر به ما بگن : آقا ! بهشت مال تو و جهنم نداري ، مي مانيم ؟ آقا ! چرا به مردم مي گي ؟ خودت مي موني ؟ با همين عبا و عمامه ؟
نمي دونم !! شايد !! چرا قرص نگفتي : بله ، مي مونم . چرا محكم نگفتي بله مي مونم ؟! براي اينكه ماها از عبادت لذتي
نمي بريم . غالباً اينطورين . عبادت را تحت عنوان تكليف داريم انجام مي ديم . تكليف سخته !
اما عبادتي كه با لذت و عشق باشد ، اين عبادت با لذت و عشق ، هر چقدر كه انسان بيشتر عبادت مي كنه ، تازه مي فهمه كه اون طرف قضيه ، يا به قول ما اون ور آب ، هر چقدر اينها بيشتر زحمت بكشند ، افسرده تر مي شن ، ما هرچقدر بيشتر تو اين دامنه بريم ، شاداب تر مي شيم . اين يه بعد هست .
نكته دوم كه قبل از ورود به بحث بايد خدمتتون عرض كنم ، اينكه ما عبادت صحيح داريم و عبادت مقبول .
آيا اگر نمازي بر مبناي تدبير و تكليف بود صحيح است ؟ بله ، صحيح است . قضا داره ؟ نه ، قضا نداره . روز قيامت ميان بهش مي گن چرا نماز نخوندي ؟ نه ، نمي گن . روز قيامت به اين نماز ثوابي مترتب نيست ؟ چرا مترتبه . ثواب هم بهش مي دن . هيچ مشكلي نداره . اين صحيحه ، فقط 2 تا مشكل كوچيك داره :
1ـ ( در روايت بعدي خواهيم خوند ) به چيزي كه خواهد رسيد غايت تعالي انساني نيست . يعني انسان به چيزهاي بالاتري مي رسه .
2ـ از اين عبادت لذت نمي بره . بذار يه مقداري همچين رئال فكر كنيم ، واقع گرا باشيم . حضرت عباسي u معلوم نيست بمونه . معلوم نيست بمونه ! داره با نفسش مبارزه مي كنه . مبارزه با نفس ! انسانهايي كه اهل جهاد با نفس هستند ، اينها بالاخره در اين جهاد يه روزي شكست مي خورن . به اون معنايي كه من دارم بهتون مي گما . جهاد با نفس به اين معنا كه با سختي داره عبادت مي كنه ، با سختي هم داره جلوي گناه مي ايسته . با سختي داره با گناه برخورد مي كنه . با سختي داره خودشو از گناه دور مي كنه . گناه رو يه چيز لذت بخش و شيرين مي بينند . و عبادت رو تدبير و تكليف سخت ، اما مجبوره ديگه . حالا وايساده ببينه خدا چي مي خواد . هميشه هم خودش رو سرگرم مي كنه ، ( اونايي كه خيلي خوب باشن ها ) به نعمتهاي اون دنيا ، وقتي مي شيني باهاش صحبت مي كني ، مي گه آقا براي من يه دليلي بيار كه تو چرا سال تحويل مثلاً شيراز را ول كردي ، اومدي سال تحويل مشهد . اينجا يه مشتي ريشي و چادريُ ، نمي دونم گريه كن و سينه زن ، اونجا هم كه ماشاءالله حالا مي دوني چه خبره ديگه . گل و بلبلُ ول كردي اومدي چيكار ؟ مي خواد برات دليل بياره ، مي شينه خيلي منطقي هم مي خواد باهات صحبت كنه . منطقي هم هست ديگه ، مي گه :
بسم الله الرحمن الرحيم . و سَيَعلم الذين ظلموا ايَّ منقلب ينقلبون يه روزي مياد پدر اونها را در ميارن . راست هم مي گه ؛ اما نگاه كنيد اصلاً نمي ياد بگه آقا ! من اونها رو نمي پسندم . مي گه : نه ، پدرشون رو در ميارن . پدرشون رو در ميارن ! مثل بچه كنكوريه ، باباش نشوندتش تو خونه ، نه فوتبال ، نه بازي ، نه هيچي ، بشين درس بخون . ميان مي گن پسر عموت صبح تا شب تو ميدون فوتبالُ ، بازي و اين ور و اون ور و پارك . مي گه : كنكور كه بياد معلوم مي شه چه خبره ؟! اين خيلي منطقيِ ها . اما ته دلش ، مفهوم مخالف كلامش اينه كه : آقا بنده از اين قضيه خيلي در درد و رنج و ناراحتيم . اما به اميد آينده ! واقعاً يه كم ( علامت سؤال خيلي مهميه ها . خوب دقت كنيدا ! بحث امشب خيلي مهمه . علامت سؤال خيلي مهمه ! به همه تون دارم مي گم ، به خودم تو آينه دارم مي گم . علامت سؤال خيلي مهم ! اين چه وضع جواب دادنه ؟ )
خدا رو داري تحمل مي كني بخاطر حورالعين ؟ خدا را تحمل مي كني بخاطر جوي عسل ؟ يعني جداً خداوند براي بندگان جذابيت ندارد ؟ هيچ جذابيتي نداره ؟ ما فقط داريم تحمل مي كنيم به اميد كنكور . اين علامت سؤال خيلي مهمه . روي اين فكر كنيد ! به صحبت هاي اين شبها فقط بسنده نكنيد . خيلي خوب روي اين فكر كنيد كه آقا ما چي شده قضيه مون ؟ اين چه وضعِ عبادت كردنه ؟ خب ، پس عبادت صحيح هست اما مقبول نيست . عيب اولش اينه كه انسان لذت نمي بره .
عيب دومش اينكه به اون تعالي كه خداوند مي خواهد نمي رسي .
عيب سومش اينكه عزيز من ! خدا اين مدل عبادت تو رو داره تحمل مي كنه . مي گه : نگاه كن تو رو خدا ! ما به اين عظمتمون گفتيم : بنده من بيا با من حرف بزن ، اين بنده من داره با من زوركي حرف مي زنه . در روابط عاشق و معشوق اگر يه كدوم از طرفين بفهمه طرف مقابل داره تحملش مي كنه ، مطمئناً رَم خواهد كرد و انسانها اينطورين . مطمئناً كنار خواهد رفت . آقا داره منو تحمل مي كنه . نمي خوام منو تحمل كنه ، من براي خودم شأن دارم ، جذابيت دارم . شما ببينيد خداوند تبارك و تعالي نسبت به اينگونه عُباد ، اگه داره پاداش مي ده از رحمتشه ! داره تحملش مي كنه ! مي گه : اين عاشقمو من دارم تحمل مي كنم . ولي واقعاً من خودم كم دارم كه اين براي بهشتِ من داره عبادت مي كنه ؟ ! من خودم كم دارم ، كه بايد بترسونيش ، به زور ، آقا ! اگه امروز اومدي به من صحبت كني ( من خيلي دوست دارم ها ) اگه امروز اومدي با من صحبت كني فبها ، اگر نه ، مي فرستم دو تا از بچه ها بعدازظهر خوب بمالوننت . اين هم مي شه جهنم . علامت سؤال مهميه ، اينو تو ذهنتون ايجاد كنيد تا به بحث برسيم .
قال علي ع : ان قوماً عبدالله رغبهً و تلك عباده التُجار حالا اميرالمؤمنين ع دارند مشخص مي كنند . رحمت خداوند در تمام اين حديث سيطره داره ؛ وگرنه اگر رحمت نبود ، دو سه تا از اين قومها كه اميرالمؤمنين ع معرفي مي كنند بايد برن به سمت جهنم . اصلاً لياقت ندارن و البته اين قضيه اي كه دارم بهتون مي گم قضيه فقهي نيست ها ، يعني در فقه شيعه و در رساله مراجع ما ، اين قضيه اينطوري باز نشده . اما اين قضيه جالبيه ، از يه ديدگاه ديگه اي بهش نگاه كنيم ، درسته حكم فقهي اش غلطه ، اما جالبه . مي گن پهلوي يكي از عرفا اومدن ( حالا من دقيقاً يادم نيست فكر مي كنم شبلي بوده ) بعد ازش سؤال كردن ، گفتن كه : چه مي گويي در حكم فقهي فردي كه داره نماز مي خونه ، يه دفعه يادش مي ره كه كدوم ركعتِ و كدوم نمازه ؟ ركعت چهارم نماز عصره يا ركعت چهار نماز ظهر ؟ حكم فقهي اش تو رساله ها اومده . خب ، اما شبلي يه جوابي مي ده كه اين جواب به اين برمي گرده كه چرا اينجوري داريم به عبادت نگاه مي كنيم ؟ از اون ديدگاه و منظر خيلي درسته جوابش . مي گه : همچين آدمي رو بايد بخوابونن ، صد ضربه شلاق بزنن . مرده شور اين نماز خوندنش هم ببرن . اين يه حكمه . واقعاً ها ! بين دو تا نمازش قاطي شده !
اميرالمؤمنين ع مي فرمايند : بدرستي كه قومي ، ملتي ، امتي ، افرادي هستند كه عبادت مي كنند ، عبادت خداوند را رغبهً ، به خاطر رغبت و ميلي كه به نعمت هاي خداوند در دنيا و آخرت دارند . اگر اين شبها و روزها نمازشب مي خونه ، نمازش رو جماعت مي خونه و خودش رو حفظ مي كنه ، چشم و زبانش رو پاك نگاه مي داره ، نه به عشق آقا علي بن موسي الرضا ع ، كه به طمع عنايت علي بن موسي الرضا ع در لحظه وداع هست . حاجاتي مد نظرش هست ، هم براي دنيا و هم براي آخرت . اين از دنياي خودش مي ترسه . تو خواستگاريش گير داره ، تو درسش گير داره ، كنكوريه ، شغل گيرش نيومده ، درسته عبادت داره انجام مي شه . مي گه : قربت الي الله ، الله اكبر . ولي در كنه ضميرش كه دقت كني تمام اين حفظ ها از روي لذت نيست . فقط رغبهً ! به خاطر اينكه به او برسه . قومي هستند اينگونه خداوند را عبادت مي كنند . تلك عباده التجار اينها دارن تجارت مي كنند . پول ميدن جنس مي گيرن . عبادت ، صحيح . كه اميرالمؤمنين ع بعدش در ادامه روايت مي فرمايند .
و قوماً عبدالله رهبتاً و تلك عباده العبيد قومي هستند خداوند را عبادت مي كنند از ترس ، ترس دنيا ، ترس آخرت .
آقا ! كارم پهلوي خدا گيره . حالا امروز جوونم ، نمي دونم شهوت غلبه كرده ، فردا چي ؟ گير مي كنم هزار تا بدبختي دارم . فردا بيام بگم آقا ! كارم رو راه بنداز ، نمي گه ديروز جونيت كجا بودي ؟ مگه نديدي اون شب ، شب قدر فلاني واسه ما روايت خوند كه وقتي بعضي از فرشته ها شبهاي قدر ميان و بر امت نگاه مي كنن بعضي از امت كه صدا مي زنن يا الله ، يا الله حاجات ما رو شب قدر بده ، كه مهمترين شب ساله ، فرشتگان مي فرمايند : هذا صوت منكر تا حالا كجا بوديد ؟ صدا به گوش ما آشنا نيست . بذار صداي خودمون رو به گوش آنها آشنا كنيم كه اگر رفتيم در خونه خداوند اين ترس در ما نباشه كه بگه : برو گمشو .
رهبتاً ! مي ترسند ! شب اول قبر چيكار مي كنيم ؟ نديدي مگه ؛ دوگونه مي رن قبرستان . يه گونه مي رن قبرستان ، به قبرها نگاه مي كنن كه بترسن . بترس ، خجالت بكش . رهبتاً ! يه گروه مي رن قبرستان براي اينكه فكر كنن . كه اين دنيا دو روزه عزيز من ! خبري نيست . سختي هاش قابل تحمله ، مي ارزه ، با خدا بودن مي ارزه ، وقتي انشاءالله برسيم به اون جايي كه ، اونايي كه واقعاً خوب عبادت مي كنن ، خداوند براي جنتشون چي مي گه ، ممكنه همين جا همه تون بال در بياريد ، بچسبيد به سقف مهديه . اين تازه چيه ؟ وصف العيشه يعني نصف عيشه . ببين اصلش چي مي شه .
و قوماً عبدالله شكراً و تلك عباده الاحرار قومي هستند خداوند را عبادت مي كنند از جهت اينكه ، بخاطر نعمت هايي كه به اون داده شكر كنند . اگه نماز مي خونه ، نماز مي خونه به شكرِ وقتي كه خداوند براش تعيين كرده با من حرف بزنه . شكرانه اين نماز ، باز نماز ديگه خواهد خوند . دائماً در نمازه به شكر ! خدايا ممنون ! اومدم خدمت علي بن موسي الرضا ع . قبل از اينكه كاسه گدايي را جلوي امام رضا u دراز كنه كه اينو بده ، اونو بده ، اين رو ببر و اون رو بيار . قبل از هر چيز به امام رضا ع مي گه : اگه من 4 روز ، 5 روز ، 5 شب اينجا خدمت شما هستم . اين 5 شب فقط اومدم كه تشكر كنم ، ميون اين همه خلايق تو مرا انتخاب كردي . تلك عبادت الاحرار مي فرمايند : اين عبادت ، عبادت آزادگانه .
آقا اميرالمؤمنين ع حديث رو يه جور ديگه هم باز بيان مي كنن ، اون خيلي قشنگ تره . همين مضمون رو داره ولي توش نكات ظريفي داره .
قومُاً عبدالله عزوجل خوفاً قومي هستند عبادت مي كنند خداوند عزوجل را از روي ترس . خوب دقت كنيد ، وقتي اينجا مي خواد خوفا را براي عَبَدالله ، بياره ، الله و خوفاً خدا و ترس ، مي گه عبدالله عزوجل خدا عزيزه چرا مي ترسي ؟ خيلي قشنگه ! ببينيد عبارت معصوم چقدر ظرايف داره . قوماً عَبَدالله عزوجل خوفاً مي فرمايند : برخي اينجوري عبادت مي كنند .
قوماً عبدالله تبارك و تعالي طمع الثواب طمع داره به خدا براي ثواب . قومي هم اينطوري عبادت مي كنند . كي ؟ تبارك و تعالي ! خدا خيلي بالاست . چرا طمع داري ؟
و قوماً عَبَدالله عزوجل لحُبه برخي هم هستند ، نه ؛ خدا رو عبادت مي كنند براي اينكه عبادت را براي خودشون مزد مي دانند . در مثنوي قضيه اي داره كه شيطون مياد مي گه ، به اون زاهد و عارف القاء مي كنه كه يه عمر داري مي گي يا الله ، يه عمر ، كجا رو گرفتي ؟ كسي صدات نزده كه ؟ يه دفعه داشت منكر همه چيز مي شد ديگه . خداوند بهش الهام كرد كه بابا ! اين يا الله گفتن تو ، لبيك ماست . لبيك ماست ! نماز مي خوني براي چي ؟ همين كه نماز مي خوني ، حسنش توش خوابيده . حب منه ! به تو اجازه دادم .
اما يه اثراتي در اين سه قوم مترتب هست . اون قومي كه براي بهشت عبادت مي كنن ، خداوند بهشون بهشت را مي دهد . گفتم خدمتتون ، چرا ؟ چون خداوند رحمان و رحيم است . خداوند رحمان و رحيمه . كسي اگه كاري براي خدا بكنه ، به هر طمعي باشه ، كريم ها اينطورين . كريمه ديگه . مي گه : آقا ! فلاني براي من يه كاري كرده ، بايد من جبران كنم .
مي گه آقا به نيتش چيكار داري ؟ من نيت اصلاً واسم مهم نيست . منو دوست داره يا نه ، مهم نيست ! صد تومن داده ، من بايد بهش 500 تومن بدم . عاقبت اثر قومي كه تجارت مي كنند بهشت است .
2ـ قومي كه از خوف هست . رهبتاً هست ، مي ترسن از خداوند . خداوند اينها را بخاطر عبادتي كه بر مبناي خوف است ، از خوف و ترس قبر و قيامت ايمن مي كند . اينها هم بهشتي اند .
اما قوم سوم : اينجا وارد اصل بحث مي شيم . قوم سوم ، به لذتي مي رسند به عنوان لذت عبادت ، كه اين نقد است .
هم در دنيا و هم در آخرت . لكم ما تشتهي انفسكم و لكم ما تدَّعون عبادتي كه هر چقدر ، هر چه كه ميلشون هست ، بهشون داده مي شه . هر چي كه دعوت كنند و بخواهند به آنها داده مي شه . هم اين دنيا و هم اون دنيا . اين قوم كساني نيستند كه در درگاه خداوند بايت اينكه چيزي بگيرند ، بشينند و التماس كنند . نشستن و التماس كردن براي اينها لذت بخشه . كيف مي كنن . همين كه مي شينه التماس مي كنه ، كيف مي كنه .
در عبادت اول و دوم يعني رغبهً و رهبتاَ ، يه مشكل خاصي هست ، اين مشكل ، مشكل منِ ، من وجود دارم .
عبادت مي كنه خدا را براي چي ؟ براي اينكه من از خدا مي ترسم . براي اينكه من نمي توانم آتش جهنم را تحمل كنم . عبادت مي كنه خدا را براي چي ؟ براي اينكه من طمع دارم به بهشت بروم . براي اينكه من به بهشت علاقه مندم . بعد هم سريع مي شينه برات باز مي كنه ، نمي دوني آقا بهشت چه خبره ؟! ماشاءالله ، همين جوري مي شماره برات . حورالعين داره ، فلان داره ، نمي دونم جوي جاري داره . همين جوري داره تعريف و تفسير مي كنه . اما اين نكته را دقت كنيد در احوالات مرحوم علامه طباطبايي ( رحمت الله عليه و سلام الله عليه ) مي نويسند : ايشون در نماز كه بود ، داشت نماز مي خوند ، يه دفعه خداوند تبارك و تعالي اجازه داد يكي از حورالعين هايي كه مال علامه بود ، جلوه كرد . از دور اومد به سمت علامه . علامه طباطبايي خودشون مي فرمايند : وقتي اومد به سمت من ( حالا خودت رو بذار به جاي اون ، مثلاً چي مي شه نماز ما ، اياك نعبد و اياك . . . . . . همه چي قاطي مي شه ، رب و روب قاطي مي شه ، حورالعين ! ) علامه طباطبايي مي گه وقتي اومد پيش من ، من ديدم دارم نماز مي خونم ، با خدا دارم حرف مي زنم ، ناراحت شدم ، خجالت نمي كشي ، من دارم با خدا حرف مي زنم . كجا پا شدي اومدي ، مي گفت : يك اخمي بهش كردم ، برو . ـ بريم ؟! برو . ـ مي گه : گريه كرد ، ناراحت شد ، رفت . علامه مي فرمايد : تا آخر عمرم هر وقت اين صحنه را يادم مي آيد دلم مي گيره . نمي دوني چه گريه سوزناكي ِ . حالا ما باشيم ؛ نه آقا ! گناه داره گريه مي كنه . خدا هم راضي ! مي گه ديگه ! خدا هم راضيه آقا ! بعداً نماز مي خونيم . ( ببخشيد ، اياك نعبد . . . ببخشيد با اجازه تون بقيه اش رو بعداً مي خونيم . ) نگاه كن ! خيلي حرفه ! واقعاً حرف ها ! يك انسان به اين درجه رسيده . يك انسان ! اين چيه .
داشته تو نماز از چي مي چشيده ، كه به اين درجه رسيده ؟ چه نمازي بوده ؟ چه عبادتي بوده ؟ چرا وقتي مي ري حرم آقا علي بن موسي الرضا ع مي بيني ميون اين همه جمعيت و غلغله و ولوله ، يه عده يه گوشه اي نشستند هنوز هم توي حرم نيومده ، تو گوشه اي از مسجد گوهرشاد ، اون عقبا نشسته ، چنان در خودشه و چنان از دور كه نگاه مي كنه غرق در لذت صحبت با معشوق و حظ بصر از جمال معشوقه كه اصلاً هر چقدر دورش بگردي اصلاً تو رو نمي بينه .
چرا بعضيا اينجوري زيارت مي كنن ؟ و برخي هم مي رن زيارت جامعه كبيره رو باز مي كنن ميگه آقا خيلي ثواب داره ، بخونيم . اصلاً نمي فهمه چي چي داره مي خونه . هي هم آخرش رو نگاه مي كنه كي تموم مي شه ؟! چرا برخي اينطوري هستن ؟ به اين درجه بايد رسيد . حالا وارد بحث بشيم .
ما چيكار كنيم كه به لذت عبادت برسيم ؟ چندين كار هست كه انشاءالله اين شبها خدمتتون معرفي مي كنم . من سعي مي كنم كه خودم هم عمل كنم ، شما هم سعي كنيد ، بي زحمت يادتون بمونه ، تو اين دوران 3 ، 4 شبي كه اينجا هستيم ، و واقعاً وقت براي عمل كردن هست ، زمينه براي عمل كردن هست ، عرضم به حضورتون كه خداوند خيلي محيط رو آسون كرده ، گناه كردن خيلي سخت شده . سعي كنيد تو اين 3 ، 4 شب ، اينها رو يكي يكي ، هر دو سه تايي كه يه شب مي گيم ، عمل كنيد . برخي از اعمالي كه خدمتتون مي گم ، اعماليست كه شما نبايد انجام بديد ، يعني مانع است براي رسيدن به لذت عبادت . برخي از اعمال كه خدمتتون مي گيم ( كه بيشتر سعي مي كنيم اول موانع رو بگيم و بعد اصل مطلب رو بگيم ) برخي از اعمال رو بايد انجام بديم . مي شود در اين 4 شب با گوش دادن و عمل كردن و يه مقداري هم تمرين كردن ، يه كاري كنيم كه وقتي از اين سفر برگشتيم ، احساس كنيم كه ديگه زياد لازم نيست از بهشت و جهنم ترسيد . و زياد لازم نيست مبارزه با نفس كرد . نفس خودش به سمت اين مسائلي كه خدمتتون مي گيم راغب است . اگر نفس مطمئنه را زنده كنيم ، بعد اونوقت به نتيجه اش مي رسيم يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيهً مرضيهً هم تو راضي ، هم من راضي ! مي رسيم به اين .
حالا مي شماريم : 1ـ معصوم ع مي فرمايد : براي اينكه منيت برداشته بشه و زندگي براي انسان شيرين بشه و لذت عبادت چشيده بشه ، مي فرمايند : الافتقار الي الله بايد احساس كنيم نسبت به خداوند ما فقيريم . احساس نياز ! بايد در خونه آقا علي بن موسي الرضا ع كه مي ياي ، با احساس فقر و نياز بياي . نه احساسي كه بريم ببينيم چي چي مي شه چي چي نمي شه . احساس فقر داشتن ! در آيه شريفه قرآن مي فرمايد : ان النفس لاماره بالسوء انَّ ، لَ ، اماره
سه تا تأكيد ! سه تا تأكيد داره . با سه بار تأكيد مي گه كه : نفس شما به شدت شما را به سمت گناه رغبت مي ده ، و هُل ميم ده ! ان النفس ، ان ، ل اماره ؛ خودش صيغه مبالغه است . تأكيد مي كنه لاماره بالسوء سه بار ، سه بار داره تأكيد مي كنه . خب ، شما دقت كنيد ! كِي مي شه جلوي نفس رو گرفت ؟ الا ما رحم ربي نفرمود : ان النفس لاماره بالسوء ، الا مثلاًَ نمازشب بخوني ، الا زيارتت رو خوب انجام بدي ، الا اهل تلاوت قرآن باشي ، الا اهل عبادت باشي ، اصلاً اسم عبادت رو نياورد . اومد گفت : لاماره بالسوء الا ما رحم ربي از اين افتقار الي الله فقر در درگاه خداوند انسان يه دفعه از همه اعمالش مي بره . مي گه : هيچ عملي نمي تواند مرا نجات بدهد الا ما رحم ربي خداوند رحم كند ! اين رحم خداوند يعني افتقار الي الله . يعني يادت باشه ، اعمال اين چند روزت هيچ كدام بدرد نخواهد خورد . اگر تا آخر عمرت نمازشب خون باشي ، ممكن است روز آخر عمر بشي برسيساي عابد . اگر به درجه مستجاب دعوه اي برسي ، ممكن است روز آخر عمر بشي بلعم باعورا . هيچ ضمانتي در كار نيست الا ما رحم ربي روي اين فكر كنيم .
به امام رضا ع بگيم : آقا ! ما هيچ عملي نداريم ، داشته باشيم هم دو زار نمي ارزه ! اومديم اينجا فقط شماها رحم كنيد به ما . رحم ! الا ما رحم ربي خداي من ! مربي من ! كسي كه مرا تربيت مي كند ، روي مربي هم دقت كنيد . مرا تربيت مي كند ، تربيت دست توست ! تو قرار است معلم و مربي من باشي ، الا ما رحم ربي ، محال است اين اعمال من ، به ظاهر من نگاه نكني خدا . تو نگاه نمي كني ها ، مردم نگاه مي كنن ! بي زحمت نگاه نكن ، هيچي معلوم نيست . فردا معلوم نيست ما چيكار مي كنيم . يه امشب ، شايد خراب كرديم ، رفت . الا ما رحم ربي مردم ! پناه ببريد به رحمت خداوند و رحم خداوند . رحم كند ! رحم كند !
به امام رضا ع بگو : آقا ! امشب خدا رحم به من كند ، بتونم بيام در خونه تو . بعد ببين چقدر عبادتت فرق خواهد كرد . الافتقار فقر نسبت به خداوند .
آقا اميرالمؤمنين ع اين همه عبادت انجام مي دن ، اينقدر مقام بالا در نزد خداوند ، چي مي فرمايند : مي فرمايند :
انا عبدك الضعيف و الذليل و الحقير و المسكين و المستكين اگر يك بار تو فكر كني عبادت هاي تو ، تو را از رحم خدا بي نياز كرده ، بدون در مسيري داري جلو مي ري كه اين مسير راهي نيست مگر اينكه به چالة گودال جهنم ختم بشه .
دوم : توجه به نيت : نيت خود رو چك كردن . علماي اخلاق و سلوك براي كساني كه مي خوان به خداوند برسند ما را از چند عمل پرهيز داشتند
1ـ عمل بدون نيت 2ـ عمل با نيت فاسد
عمل بدون نيت يعني چي ؟ عمل با نيت فاسد كه مشخصه ؛ كه حالا بحثش رو باز مي كنيم . بدون نيت يعني اينكه آقا شما يه عملي انجام بدي ، هر عملي مي خواد ، از صبح تا شب اعمالت رو در نظر بگير ، نيتي پشت اين عملها نباشه . همين باعث مي شه كه شما يواش يواش ارتباطت با خداوند ، يه ارتباط كاملاً كليشه اي بشه و در ساعت هاي خاص .
همه اعمالت رو به نيت خداوند كن . برخي از ما ديگه عادت مي كنيم ديگه الان نماز و نمي شه ، چون مي گه قربه الي الله ، الله اكبر . يه توجه ذهني ايجاد مي كنه . مجلس مي ياد نيت نمي كنه ! خب ، چرا نيت نكردي ؟ ما ديگه صبح تا شب ميايم مجلس ، ديگه نيت نداره كه . ـ چرا نيت نكردي ؟ تو مهديه مشهد ، مگه چقدر عمر داري ؟ چند شب بهت وقت مي دن ؟
اين ايام ! بيا تو مهديه ، تو مشهد بشين ، جايي كه صدات رو امام رضا u مي شنوه ، بغل دست حرم . نيت نمي كنه .
ـ بريم مهديه ؟ ـ بريم آقا ! ـ كجا بريم ، نيت كردي ؟ گفتي قربه الي الله ؟ آمادگي ذهني ايجاد كردي ؟ فهميدي از در مهديه كه داخل مي شوي و خارج مي شوي الزاماً تحت رحمت آقا اباعبدالله ع و امام رضا ع و امام زمان (عج) ، تغييراتي در روح تو ايجاد مي شه . به چي دلت خوشه ؟ به اينكه امشب بياي بشيني ، مثلاً حرف گوش بدي . معرفت الهيت بالابره ، نو.حه بخونن ، سينه بزني ، نمي دونم گريه كني ، با امام زمان (عج) حرف بزني . به اين دلت خوشه ؟ اين هم چيزي دستت رو نمي گيره . چيزي كه تو را كمك خواهد كرد نيته . ما رو پرهيز دادن كه عملي را بدون نيت ، خيلي بخشيدا ، معذرت مي خواما ، خداوند تبارك و تعالي از دستشوئي رفتن تو هم نمي گذرد . مي فرمايد : نيت كن ! البته خيلي هم ديگه وسواسي نباش . همين ديشب توي دستشوئي هاي حرم آقا علي بن موسي الرضا ع بوديم ، ( قربون دستشوئي هاش هم بشيم ، همه اش بامزه است . والله ، خيلي باصفاست . ) يه بنده خدايي مي خواست از در دستشوئي بياد بيرون ، يه دفعه با پاي چپ اومد بياد بيرون . بايد با پاي راست بياد ، با پاي چپش اومد بياد بيرون ، يه دفعه يادش اومد بايد با پاي راست بياد . كشيد بياد عقب ، يه دفعه خورد زمين . گفتم بابا ! حالا اينقدر هم ديگه خدا . . . همين كه بدوني آقا بايد اينجا حواست باشه ها . حتي اينجا هم كه مي ري بايد حواست به خدا باشه .
خداوند تبارك و تعالي از اينكه تو دستشوئي بدون نيت بري ، تو رو پرهيز داده ، اون وقت تو ، توي مهديه مياي بدون نيت ؟! همه اعمالت ! غذا مي خواي بخوري ، همه تون ( زائرين و مجاورين ) همه تون دارين غذاي حضرت مي خورين . مهمون آقا علي بن موسي الرضائيم . تمام اين گندم ها توي زمين هاي وقفي رشد كرده ، تمام اين نونوايي ها زمين وقفيه . اصلاً هم مال علي بن موسي الرضا ع است . دم در غذاخونه حضرت نمي خواد زياد صف بكشي . غذايي كه اينجا داري مي خوري غذاي حضرته . جايي كه داري مي خواي بخوابي ، مهمانسراي حضرته . تمام اين خونه هاي اطراف حرم همه وقف علي بن موسي الرضاست . دارن اجازه مي دن . تو حرمي ، مي دوني كجايي ؟!
و نيت سوء ، نيت فاسد . كه دو نوعه : يه وقت هست كه شما مي خواين عبادت انجام بديد ، نيت بد مي كنيد ، براي ريا . عبادت باطل مي شه ، عبادتت تبديل به گناه مي شه . يه وقت هم هست ، نه ! شما از اول نيتي داري كه كار گناهي انجام بدي ، نيت براي گناه . از اينها بايد پرهيز كني . اما اون چيزي كه خيلي در لذت عبادت ما رو كمك مي كنه ، اين بحثي كه الان مي خوايم خدمتتون بگم .
ابن طاووس ، سيد ابن طاووس و علامه بحرالعلوم ، دو تا از بزرگترين علما بودند كه اينها ابداً و ابداً كسي در تاريخ علما به مثال اينها ، از اينهايي كه ما شنيديم ، بعضي ها رو خبر نداريم ، از اونهايي كه روايت هست ، كسي مثل اينها پيدا نمي شه ، از نظر تعداد تشرف خدمت آقا امام زمان (عج) . كسي مثل اينها پيدا نمي شه . اينها چيكار كردن آقا ؟ در احوالات سيد بن طاووس مي فرمايند : خوب دقت كنيد ! 40 سالِ آخر عمر ، گناه كه هيچي ، گناه كه نكرد ، مكروه مرتكب نشد ، اين كه هيچ . مباح هم انجام نداد ! 40 سالِ آخر عمر عمل مباح انجام نداد . مباح ! يعني چي ؟ يعني نيت كرد . عمل مباحش رو يه جوري تنظيم كرد ، با نيتش ، يه جوري وصل كرد به خداوند تبارك و تعالي . چقدر زرنگند برخي از
مردم ، و چقدر برخي از ما الكي الكي داريم مي بازيم .
بهت گفتند نمازشبت رو بخون . نه آقا ! همون زندگي عادي كه داريم مي كنيم . چرا نيت نمي كني ؟ چرا براي خدا قرار نمي دي ؟ چقدر الكي داري مي بازي ؟ اين غذايي كه الان خوردي نيم ساعت وقت تو را گرفت ، مي دوني نيم ساعت را اگر براي خدا وقت گذاشته بودي و همين غذا خوردنت براي خدا بود ، مي دوني چقدر براي تو ، در دنيا و آخرت نورانيت مي آورد . اصلاً اسم اجر رو نمي خوايم بياريم . چون بحث ، بحث لذت عبادته .
اگر انسان در همه اعمال ، نيتش خداوند تبارك و تعالي باشد و براي خدا ، يه جوري و به يك بهانه اي به خدا وصل كنه ، نورانيتش بالا مي رود . وقتي نور بالا رفت ، انسان نور كه شد ، مي تونه با نور ارتباط برقرار كنه.به لذت عبادت ميرسد .
بعد مي فرمايند : دومين نيت ، نيت فاسد براي عبادت . عبادت هم مي خواد بكنه ، ممكنه نيتش فاسد باشه . آقا ! بيايم از ذهنمون خارج كنيم . امشب بريم مهديه براي چي ؟ تمام اون چيزايي كه مي دوني ، خودت مي دوني ( من كه نمي تونم باز كنم ) براي 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 ، 6 ، 7 ، 8 ، 9 ، 10 تا غرض داريم براي مهديه رفتن ، بي زحمت از اين 10 تا غرض ، 9 تاش رو خط بزن ، همون دهمي ، فقط براي خداوند تبارك و تعالي .
مشهدي عباسي در قم بود كه اين بزرگوار يه آدم پيرمرد با صفا و نوراني كه فكر مي كنم الان ديگه از دنيا رفته ، از ايشون نقل مي كردن . مي گفتش كه : اوايلي كه حوزه علميه قم مي خواست تأسيس بشه ، حضرت آيت الله عبدالكريم حائري يزدي اومدند حوزه رو تأسيس كنن . اومدند يه سيستمي گذاشتند كه همين سيستمي كه الان در حوزه ها رواج داره ، يه سيستم درسي گذاشتند ، يه سيستم مالي . بعد اومدند به كساني كه مي خواستند براي حوزه درس بخونند و طلبه بودند ، اينها رو جمع كردند ، گفتند كه : طلبه ها ، من روزي يك تومان ، ماهي 30 تومان به شما شهريه ميدم . شما بيايد درس بخونيد . من پول شما رو در ميارم ، از سهم امام زمان (عج) بهتون ميدم ، شما درس بخونيد . مشهدي عباس مي گفت : ميون اون همه طلبه جوان ، كه خيلي هاش حتي ريش در نياورده بودند ، طلبه جواني تمام قد بلند شد ، صداش رو بلند كرد . ( حالا ببينيد آقاي حائري يزدي آدم خيلي عجيب و غريب و بزرگواريه ديگه . يه طلبه جوان جلوي اون طبيعتاً بايد دست و پاش گم كنه . ) بلند شد تمام قد ايستاد ، صداش و بلند كرد ، گفت : طلبه ها ! آقاي حائري درست مي فرمايند ، بله ، خرجتون رو ميدن . اما يادتون باشه براي روزي يه تومن نيايد درس بخونيد ها ! براي خدا درس بخوانيد تا اين درس خواندن شما قابليت تأثير در جامعه داشته باشد ! گفت : اَه ! همه گفتند : اين ديگه كيه ؟ طلبه 18 ، 19 ساله بلند شده ، جلوي آقاي حائري يزدي ، به فرمايشات ايشون يه بند اضافه مي كنه . پرسيدن آقا كيه ؟ گفتند ايشون بهشون مي گن : سيد روح الله خميني . اين اثرات كار براي خداست ها ! حالا ميون اون همه طلبه ، كي از همه مؤثرتر بود ؟ كي از همه بهتر درس خوند ؟
ملاصدراي شيرازي ، كه ملاصدرا شده ، كسي كه شهيد مطهري مي فرمودند : وقتي ميام شيراز ، يكي از افتخارات من اين است كه نفس مي كشم در فضايي كه ملاصدرا به دنيا اومده و لحظاتي زندگي كرده ! همچين آدم بزرگواري ( كه الان خيابون ملاصدراي ما در شيراز كاملاً با ايشون خيلي قابل مچ و مطابقت داره ، نخندين ، آبرومون جلوي بقيه مي ره ( سه شو بگيرن به قول خودمون ) ) اين ملاصدراي شيرازي كه مدتي در كَهَكِ قم زندگي مي كرد . مي فرمايد :
من ، مدت چند سال به خودم پرداختم و كاملاً نيتم را براي خدا كردم . خدا تمام مسيرها رو به سمت من باز كرد . از كهك قم ، پياده مي اومد خدمت حضرت معصومه (س) ، ما مي ريم خدمت حضرت معصومه (س) مثلاً سلام مي ديم ، زيارت نامه مي خونيم ، خدمت امام رضا u مي ريم اين كارها رو مي كنيم . سلام مي داد ، زيارت نامه مي خوند ، نمازش رو مي خوند ، مي نشست مسائل فلسفي مشكلش رو خدمت خانم عرضه مي كرد جواب مي گرفت ، بر مي گشت ! اين عبادت لذت نداره ، اينقدر نقد ؟ چرا ؟ نيت را براي خدا كرده . نه فقط درس ديني .
محمد بن زكرياي رازي درس پزشكي مي داد به دانشجويان و طلاب پزشكي خودش . به اونها اين رو مي گفت . اين دو بزرگوار 4 تا شرط براي طلاب خودشون تعيين كرده بودند . كه در برخي از نقاط تاريخي داريم كه 400 تا شاگرد مبرز و ماهر و فقيه و خيلي باهوش فقط ملاصدرا داشت . 4 تا شرط :
شرط 1 ـ عزيزان ! براي مقام درس نخوانيد . براي خدا بخونيد ! تو تمام مملكت ما ، هي مي گن آقا ! ما از نظر علمي ، از اروپا ، غرب و اينا عقبيم . بريم ببينيم تو مملكت ما انگيزه درس خوندن چيه و در غرب چيه ؟ باور كنيد در غرب انگيزه هاي درس خوندن از مملكت شيعه ما ، قابليت دفاع بيشتري داره . نمي گم : الهيه ها ! غربي ها درس مي خونند براي سيطره دادن مثلاً مملكت خودشون بر جهان . ايراني ها درس مي خونن براي چي ؟ براي كه به يه پستي برسند ، مقامي و حقوقي كه ماشين بهتري داشته باشند . زن بهتري گيرشون بياد . شوهر بهتري گيرشون بياد . مقام اجتماعي بالاتري گيرشون بياد . مقام اجتماعي بالاتري . و سر سفره شون به جاي مثلاً پلو و ماست ، پلو و مرغ و ماست باشه . واقعاً بريد ببينيدها ! ببينيد ملاصدرا مي گه : براي مقام درس نخونيد .
شرط دوم : براي مل دنيا جوش نزنيد ، مگر به اندازه اي كه بايد بيايد و مي آيد . جوش نزنيد براي مال دنيا ! خداوند اين مال رو تقسيم كرده بين شماها ، اگر خيلي حرص بزنيد به جايي نخواهيد رسيد ، مال شما ، مال شماست . مال مال ، مال شماست . يكي از پادشاهان ، اومد توي كاخش يه دوري بزنه . يه دونه حوضچه اي بود كه توي اين حوضچه سقاها آب مياوردن . اون زمان كه مثلاً آب لوله كشي نبوده ، سقاها آب مياوردن ، تو حوضچه مي ريختن ، از حوضچه مثلاً لوله مي كشيدند به جاهاي مختلف . مي گذشت ، ديد سقايي داره آب خالي مي كنه . نگاه كرد ، ديد عجب پيره . خيلي پيره ! گفت : ببخشيد ، پدر جان چند سالته ؟ گفت : خيلي زياد . گفت : مثلاً اينكه تو الان چهارمين پادشاهي هستي كه من دارم تو اين كاخ مي بينم . من سه تاي قبلي رو هم آب مياوردم . گفت : چرا ؟ گفت : همينِ كه هست . گفت : وضع زندگيت چي جوريه ؟ گفت : الحمدلله . خداوند روزي ميده ، شبها گرسنه نمي خوابيم . صبح ها هم كه پا مي شيم زياد ديگه حالا سخت بهمون نمي گذره . اين پادشاه وزير دانشمندي داشت . گفت پادشاه ، مي دوني قضيه عمر اين با عمر شما پادشاه ها چيه ؟ گفت : نه . گفت : براي اينكه خداوند براي هر كسي يه روزي قرار داده ، اين روزي رو در طول عمر بهش مي ده . شما مي پريد هپولي مي كنيد ، روزي رو يه دفعه مي خوريد . عمرتون تموم مي شه . اين روزيش چيكه چيكه مي ياد . عمرش هم طولانيه ! گفت : فكر نكنم اينطوري باشه . گفت : همينه ديگه . مي خواي امتحان كنيم ؟ گفت : آره ! امتحان كنيم . گفت : مرد ! بيا اينجا . پادشاه امر كردند به تو 50 هزار درهم بديم . گفت : 50 هزار درهم ؟ گفت : آره . گفت : بابا ! ما روزي يه درهم مي گرفتيم . حالا 50 هزار درهم خدمت شما . خوشحال مرد گرفت و رفت . فردا ديدند سقا عوض شد . گفتند چيه ؟ گفت : مُرد . روزيش رو داديد تموم شد . اين روزيِ من و تو آماده است . آماده است ! كارتُ بكن . جوش هم نزن ! اين دومين شرط .
سوم : گناه نكنيد .
چهارم : كار تقليدي هم انجام نديد . آقا ! هركاري خواستي انجام بدي . بيا دليلش رو بپرس ، سؤالت رو كن . من برات جواب بدم . اين چهارتا شرط . ( اين دو تا ، دوتا از اين گزينه هايي كه گفتم كه در مسير لذت عبادت . بحث گم نشه از توي ذهنتون . )
سوم : توجه ما به نياز ما و قدرت ما به قدرت خدا . روايت قدسي رو نگاه كنيد ! مي فرمايد : فرزندان آدم ! ( اگر مي خوايد عبادت كنيد به اين نكات كاملاً فطري و قانوني و اخلاقي ، كاملاً خوب دقت كنيد . خيلي عادي دارم براتون مي گم )
1ـ يابن آدم ، أَطيعوني بِقَدر حوائِجِكم اِليه و اَعصوني بقَدرِ صَبرِكم اِلي النّار از من اطاعت كنيد . اطاعت من رو بكنيد . عبادت كنيد در مسير من ، بقدري كه به من نياز داريد . چقدر به خداوند نياز داري ؟ از نظر روحي ، از نظر رواني ، از نظر مادي و اقتصادي ، از نظر دنيوي و اخروي ، همون قدري كه به من نياز داري ، تو در خونه من ، اطاعت منو بكن و عبادت كن . يعني داره تو رو مي بره به سمت چي ؟ همون افتقار . فقر ما نسبت به خداوند . و اعصوني بقدر صبركم الي النار اگر مي خواي گناه كني ، در درگاه من ، اونقدري گناه كن كه صبر داري بر آتش . كدوم آتش ؟ آتشي كه اميرالمؤمنين ع مي فرمايند : آتشي است كه هم جسم را مي سوزاند و هم روح را مي سوزاند . آتشي كه روح را بسوزاند ما تو خلقت نداريم . هم جسم را و هم روح ! يه نكته تو پرانتز خدمتتون بگم ، دوره ، دوره اي است كه بسيار زياد ( منم اينطوريم ، همه اينطورين ) خيلي زياد بر رحمت خداوند مانور مي شه . خيلي زياد ! اما باز من يه سؤالي دارم ، مي خوام يه علامت سؤالي تو ذهن شما ايجاد بشه . واقعا ً خدا رحيم است ، رحمان است ، خدا مي بخشه ، واقعاً اينطوريه ! اما انگيزه كساني كه دارن مي گن : خدا رحيم است و رحمان است ، فرق مي كند . يه وقت هست انگيزه اينه : بنده مي گم ، براي اينكه گناهكارها از آمدن به سمت خداوند نترسند . اين انگيزه ، انگيزة درستيه . يه وقت هست بنده مي گم ، براي اينكه گناهكارها از من خوششون بياد . بگن : بارك الله ! اين چه دين خوبي معرفي مي كنه . خيلي فرق
مي كنه ها ! خوب دقت كنيد ! خيلي فرق مي كنه ! يه وقت هست مي گن : خدا رحمت داره ؛ ارحم الراحمينِ . پيغمبر ص به وحشي ( قاتل عموشون ) فرمودند : بيا آقا ! نترس . اين يه انگيزه است . يه وقت هست بنده مي گم : براي اينكه بگن : بَه ، اين چقدر دين رو خوب معرفي مي كنه . بريم بشينيم پاي صحبت اين . به اين رأي بديم . بابا خدا سخت نمي گيره . از جهنم خبري نيست . همه را مي بخشن . كوه را به كاه مي بخشن . چرا ؟ كه تو جَري بشوي بر گناه كردن . اين خطره !
حالا علامت سؤال من چيه ؟ ببينيد آقا اميرالمؤمنين ع چرا بعضي وقتها از خوف خدا غش مي كردند ؟ ديدند پيغمبر دارن شديد گريه مي كنند ، آيات عذاب نازل شده بود ! شديد گريه مي كردند . اينقدر گريه كردند كه اطرافيان ترسيدند . هركس مي رفت سراغ پيغمبر ص، پيغمبر با دست محكم او را عقب مي زدند . به صورت خود لطمه مي زدند و گريه مي كردند . گفتند آقا چاره اي نيست ، گره اين كار دست زهراي مرضيه (س) است . بريد بگين حضرت فاطمه (س) بيان ، خانم اومدند و گفتند : يا رسول الله چي شده ؟ گفتند : فاطمه جان بشين ، مردم نمي فهمند . بشين برات بگم چي گفته جبرئيل ! شروع كردند از آيات عذاب :
و اصحاب الشِّمالِ ما اصحابُ الشَمال . في سَمومٍ وَ حَميم . وَ ظِلٍّ من يحموم . لّا بارِدٍ وَ لا كريم . كساني كه مي رن به سمت آتش و پرونده شون به دست چپشون مي دن . كساني هستند كه در درياي داغي ها و آتش ها ، هيچگونه خنكايي نيست ، هيچكس به اونها توجه نمي كنه . هيچ كريمي در كار نيست ، هيچ كرامتي به اونها نمي شه . بعد ديدن درد 2 تا شد ، مشكل 2 تا شد ، خانم هم نشستند گريه كردند . سؤال من اينه چرا برخي اوقات من و شما . . . . مگر مقام ما از زهراي مرضيه (س) و پيغمبر ص بالاتره ؟ چرا ما تا حالا اين گونه گريه نكرديم ؟ پيغمبراكرم ص فرمودند كه :
بعضي از گناهان شما هستش كه اگه مرتكب بشين ، ديگه خدا نمي بخشه . آقا ! چرا همچين چيزي مي فرمائيد ؟ براي اينكه بترسيد ، نرين گناه كنيد . به گناهكارها بگو خدا مي بخشه ، همه بيان ! به اونهايي كه گناه نكردن ، بگو : نرو آقا ! نمي بخشه ها ! گير مي كني ها ! وقت نمي دن بهت ها ! ببينيد خيلي قضيه فرق كرد . اين واقعاً سؤاليه . من خودم خيلي بهش فكر كردم ها ! چرا ما تا به حال اينگونه از خوف خداوند گريه نكرديم ؟ بعد يادم اومد كه ظاهراً ما چون خيلي گناه مي كنيم ، خود شيطون مياد روي چشمامون پرده مي اندازه .
يادم اومد به يكي از صحنه هاي زمان جنگ . خدا حفظ كنه يه روحاني بزرگواري ( الان تشريف دارن ) ايشون براي ما صحبت مي كرد ، شرح سوره واقعه بود . بچه ها هم پاك ، 16 ، 17 ساله وقت براي گناه نداشتن . خيلي هاشون تو جبهه به بلوغ رسيده بودن . اگر بدونيد ( سر ظهر هم صحبت ميكرد ، چراغ تاريك و اينها هم نبود . ) ايشون 20 دقيقه صحبت مي كرد ، 20 دقيقه بچه ها گريه مي كردن ، بعد هم تا 4 ساعت داد مي زدن . 4 ساعت داد مي زدن ! يادم اومد كه ماها ، اونهايي كه پاكترند ، خيلي بيشتر مي ترسند تا اونهايي كه غرق مي شوند .
براي اينكه لذت عبادت را بچشيم لازم است كه برخي از اوقات بترسيم . بايد بترسيم !
و تَزَودوا مِن دنيا بقدر مَسكِنَكُم فيها و تزودوا في الاخره بِقَدر مَسْكنكُم فيها اگر مي خواهيد در دنيا زندگي كنيد و بار برداريد ، اون قدر برداريد كه لازم داريد . اگر الان به تو بگن ، برو شامپو بخر براي اين سفرت ، نمي ري يه شامپو بزرگ بخري ، يه شامپو 2000 توماني بزرگ ، مي ري يه دونه شامپو كوچك مي خري . مي گي آقا من دوبار فوقش برم حموم ديگه . بقدري كه قراره تودنيا بموني جنس جمع كن . و براي آخرتت ، بقدري كه در آخرت قراره زندگي كني ، بفرست . دقت كن ، به همون اندازه بفرست .
بعد ادامه مي ده : يابن آدم ! اگر آنطور كه از فقر مي ترسيديد ، از جهنم مي ترسيديد ، از آنجا كه شما گمان نمي كنيد ، شما را بي نياز مي كردم . از فقر مي ترسه ، از جهنم نمي ترسه . خيلي عجيبه ها ! هِ . خيلي عجيبه ها ! و اگر همون طور كه به دنيا ميل داشتيد به آخرت ميل داشتيد در هر دو دنيا شما را سعادتمند مي كردم . نمي فرمايد : تمام وجودت و فكرت آخرت . مي فرمايد : اگه همون قدري كه دنيا را دوست داري و براي دنيا كار مي كني و به دنيا ميل داري ، حتي گفت : ميل . نگفت : كار ، ميل قلبي .
همون قدر كه ميل قلبي به دنيا داري ، اگر به آخرت ميل قلبي داشتي ، من در هر دو دنيا تو را سعادتمند مي كردم ! و در پايان روايت مي فرمايند : با محبت دنيا ، دل را نميرانيد و دنيا پايانش نزديك است .