بازیافت خویش

سید ضیاء مرتضوی

نسخه متنی
نمايش فراداده

درآمدي بر مقوله شخصيت‏شناسي جوان قسمت پنجم

سيدضياء مرتضوي يادكردي از آنچه گذشت:

شخصيت‏شناسي جوان را تاكنون با اين عناوين پي گرفته‏ايم: بازيافت خويش، دفتر دل، شاكله و در چهارمين مرحله به موضوع «توان» پرداختيم. فراموش نكرده‏ايم كه انگيزه ما در مقالات مذكور، شرح كلياتي در شخصيت‏شناسي جوان است كه مي‏تواند راهگشا و نيز دربردارنده برخي توصيه‏ها باشد. رفتار و اعمال انساني، همواره برخاسته از نوع شخصيت و باورهاي دروني اوست، چنان كه نشاندهنده نوع شخصيت او نيز مي‏باشد. مهمترين مرحله شكل‏گيري شخصيت آدمي را بايد در مرحله گزينش و پذيرش باورهاي دروني و اعتقادي برشمرد. انسان چه در گره زدن جان خويش به باورهايي كه مي‏پسندد و چه در هنگام عمل كه منشأ حركتي «خود خواسته» مي‏شود، همواره اراده مي‏كند. شاكله و باورها و هيأت و شكل دروني انسان و شرايط حاكم و محيط همه و همه، زمينه‏هايي براي تأثيرگذاري بر بينش و عمل انسانند ولي همواره اين انسان است كه اراده مي‏كند. آگاهي و معرفت نسبت به همه عواملي كه در نوع شخصيت آدمي تأثير دارد راه را براي تصميم و اراده صحيح هموار مي‏سازد. جوان در شكل دهي شخصيت خويش متكي بر عزم و اراده است اما اراده‏اي حكيمانه و از سر انديشه و آگاهي. قوت انساني و نيروي جسمي و سلامت تن و توانستن را نيز بايد در اراده و انگيزه استوار جويا شد.

اينها اشاراتي به سرفصلهايي بود كه شرح آن گذشت. آنچه در آخرين قسمت، با عنوان «توان» خوانديد شرحي بر اين حقيقت بود كه آدمي بالقوه توانايي بسياري در او نهفته است. او تواناست اگر عزمي استوار و اراده‏اي قوي داشته باشد. ظرفيت روحي و كشش دروني انسان بگونه‏اي است كه بسياري از كارها را كه ناشدني مي‏پندارد به راحتي مي‏تواند بدان دست يابد. شكل‏دهي به شخصيت انساني و استفاده از فرصت جواني براي كمال‏يابي شخصيت، نيازمند ايمان و اذعان به واقعيت مذكور است. بايد باور داشت كه مي‏توان انساني شايسته، سعادتمند و موفق بود. جوان در روان‏شناختي شخصيت خويش بايد اين «باور» را بجويد. آنچه در اين قسمت با عنوان «ناهنجاريهاي بازدارنده» مي‏خوانيد تكمله و تأكيدي است بر قسمت قبل. هنوز بخشها و عناوين چندي در اين مقوله برجاي مانده است كه براي فرصتهاي بعدي منظور شده است. خود مقوله ناهنجاريها را نيز در دو قسمت پي خواهيم گرفت. ان‏شاءالله.

* * * آرمانهاي شخصيتي و رهيافتهايي كه در دستيابي به ارزشها و آرمانهاي اسلامي ـ انساني راه مي‏نمايد، همواره دستخوش عواملي بازدارنده است.

دستيابي به اهداف و آرمانهاي ترسيم شده، نيازمند وراندازهاي صحيح اوليه و گزينش درست مي‏باشد.

جوان در بلوغ و رشد شخصيت خويش نيازمند توانمندي است اما عدم برآورد صحيح از «آينده» او را به يك حركت نافرجام مي‏كشاند.

در شكل‏گيري صحيح شخصيت جوان از برخي ناهنجاريها بايد نام برد كه به راحتي مي‏توانند نقش منفي خويش را ايفا كنند. چنان كه برخي از همين عوامل مانعي عمده در جهت روان‏شناختي صحيح و منطبق با واقع او نيز مي‏باشند. در راهبردهاي ديني به وضوح و با تأكيدي ويژه، از ناهنجاريهاي مورد بحث ياد شده است. آرمانهاي شخصيتي و رهيافتهايي كه در دستيابي به ارزشها و آرمانهاي اسلامي ـ انساني راه مي‏نمايد، همواره دستخوش اين عوامل بازدارنده است. عواملي كه پيروزي، دستيابي، موفقيت و «ظفر» را دشوار، ناتمام يا ناممكن مي‏سازد.

«ظَفَر» واژه‏اي است كه در همين زمينه بارها در رهنمودهاي ديني بكار رفته و زمينه‏ها و موانع آن گوشزد شده است. ناهنجاريهايي كه از آن سخن خواهيم گفت نتيجه‏اي كه در پي خواهد داشت چيزي جز «عجز» و ناتواني از روان‏شناختي و شكل‏دهي صحيح و كمال يافته شخصيت انساني، نخواهد بود. ناتواني، ثمره‏اي جز از دست دادن «مطلوب» نخواهد داشت.(1) و انسان «عاجز» پرواضح است كه نتواند به خواسته خويش دست يابد. اين «عجز» ممكن است واقعيت نداشته باشد اما احساس آن و به عبارتي «عجز كاذب» نيز همين ويژگي را در پي خواهد داشت. «عجز» را چنانكه در سخن اميرالمؤمنين(ع) آمده است بايد به عنوان يك «آفت» برشمرد.(2) آفتي كه خود معلول عواملي چند است.

به هر روي، «عجز» را بايد عمده‏ترين ناهنجاري بازدارنده در شكل‏گيري سالم شخصيت جوان برشمرد. اين ناهنجاري همان‏گونه كه اشاره شد، خود معلول عواملي چند است كه خواهد آمد. هر حركتي و جنبشي كه از آدمي سر مي‏زند به همان نسبت محدوده توان خويش را مي‏نماياند. مقوله عجز و توانايي در انسانها را بايد امري نسبي دانست.اين نسبت در هر كس به گونه‏ايست، اما در يك برآورد ديني و براساس ملاكهاي موجود در منطق ديني، مي‏توان به معرّفي ناتوان‏ترين فرد پرداخت. ويژگي چنين فردي را نيز در ادامه همين نوشته، در قسمت بعد پي خواهيم گرفت. در يك جمع‏بندي مي‏توان فهرست ناهنجاريهاي بازدارنده را اين‏گونه تنظيم كرد:

1 ـ بي‏حزمي و عدم دريافت راهبردها 2 ـ فقدان جزم و عزم 3 ـ ضعف بردباري و ثبات 4 ـ سستي و تنبلي 5 ـ خودپسندي 6 ـ ترس 7 ـ تلقينهاي منفي 8 ـ ضعف عملكرد 9 ـ عقده حقارت 10 ـ زوال اميد 11 ـ حاكميت خوشيها 12 ـ و برخي محورهاي ديگر يكم:

دستيابي به اهداف و آرمانهاي ترسيم شده، خواسته‏ها و كمالات نفساني، متانت، ثبات و حق‏مداري نفس، نيازمند دريافت راهبردهايي است كه بتواند آدمي را به سرمنزل مطلوب و آرماني او برساند. همواره مسيرهاي دراز، دورانديشي را مي‏طلبد، روشني راه، رفع ترديد و دودلي و سرگرداني، به هرز نرفتن نيرو و به هدر ندادن امكانات، همه و همه دستاورد وراندازهاي صحيح اوليه و گزينش آن كس كه بدون بينايي و آگاهي لازم، عمل مي‏كند همانند كسي است كه در غير مسير مورد نظر حركت مي‏كند كه فراچنگ سرعت حركت، چيزي جز دوري بيشتر نخواهد بود.امام صادق(ع) دانسته‏ام كه برترين توشه سالكِ كوي تو، اراده‏اي جزمي و تصميمي قطعي است كه با آن تو را برگزيند و به سوي تو آيد.امام كاظم(ع) به همان شيوه كه ما را در ظفرمندي، به حزم فراخوانده‏اند، جزم و عزم را نيز ابزاري بس لازم شمرده‏اند.

شكل‏دهي شخصيت انساني تنها در چارچوب باورها و ارزشهاي ديني مي‏تواند تفسيري انساني و هماهنگ با هستي آدمي داشته باشد.

درست مي‏باشد. انسان پيروزي چون علي(ع) «ظفر» را در «حزم» و دورانديشي و توان پيش‏بيني مي‏داند و دورانديشي و «حزم» را در كارگزاري رأي و انديشه و بكارگيري نيروي تفكر مي‏شمارد(3). چنان كه همو، فقدان اين هنجار را آفتي براي توانمندي و شجاعت معرّفي مي‏كند(4).

جوان در بلوغ و رشد شخصيت خويش نيازمند توانمندي است اما عدم برآورد صحيح از «آينده» با توجه به معناي وسيعي كه اين كلمه در بر دارد و ضعف در عاقبت انديشي و بهره‏وري از نيروي اراده و عزم بدون پشتوانه‏هاي راهبردي، او را به يك حركت كور و تاريك خواهد كشاند. حتي براساس يك فراز ديني «آن كس كه بدون بينايي و آگاهي لازم، عمل مي‏كند همانند كسي است كه در غير مسير مورد نظر حركت مي‏كند كه فراچنگ سرعت حركت، چيزي جز دوري بيشتر نخواهد بود.»(5). در جايي ديگر نيز بسان درازگوش چشم بسته آسياب، شمرده شده است كه راه به جايي نمي‏برد و دائما بر گرد خويش مي‏چرخد.(6) از همين روي تأكيد شده است كه نسبت به آنچه هنوز رشد و صلاحيت آن معلوم نيست تصميمي گرفته نشود.(7) دوم:

«ظفر» همان‏گونه كه نيازمند حزم و دورنگري و برآورد صحيح است، نيازمند جزم و عزم است. بسياري از تواناييها و دريافتهاي روشني كه مي‏تواند در پيمايش راه، بسان چراغي روشن، راه را بنماياند دستخوش دودلي‏ها، تخيلات، ترديدها و بي‏ارادگيها مي‏گردد و اين خود آفتي بزرگ به شمار مي‏آيد. از اين روي، به همان شيوه كه ما را در ظفرمندي، به حزم فرا خوانده‏اند، «جزم» و «عزم» را نيز ابزاري بس لازم شمرده‏اند(8). در خصوص ضرورت برخورداري از اراده حكيمانه، پيشتر نوشته‏ايم اما مناسب مي‏نمايد به انگيزه تأكيد بر اين امر كه خواست و اراده انسان نقطه عطفي در دستيابي به شكل مطلوب شخصيت است، به اين فراز از دعاي امام كاظم(ع) توجه كنيم كه به عنوان يكي از باورهاي دروني خويش خطاب به خداي بزرگ اظهار مي‏كند:

«دانسته‏ام كه برترين توشه سالِك كوي تو، اراده‏اي جزمي و تصميمي قطعي است كه با آن تو را برگزيند و به سوي تو آيد.»(9) اگر بزرگترين و نيز جانمايه همه آرزوها و آرمانهاي خويش را در آمدن به كوي «دوست» و قرب به «حق» مي‏دانيم و اگر در مرحله «يكم» به اين باور رسيده‏ايم كه شكل‏دهي شخصيت انساني تنها در چارچوب باورها و ارزشهاي ديني مي‏تواند تفسيري انساني و هماهنگ با هستي آدمي داشته باشد، بايد اين رهيافت را هماره اذعان داريم كه برترين ابزار و پشتوانه اين «حركت و كوچ»، عزمي استوار و اراده‏اي پولادين است.

سوم:

آنچه با عنوان صبر، بردباري و ثبات قدم فرا راه شكل‏گيري شخصيت انساني ما نهاده شده است، مجموعه وسيعي از توصيه‏ها، رهنمودها و راهبردهاي جامع را در بر مي‏گيرد كه در اين مجال حتي امكان بازگويي بخشي از آن نيز وجود ندارد. پرواضح است فقدان اين خصيصه، زمينه «عجز» و ناتواني در راهيابي به آرمانهاي شخصيتي را بوجود مي‏آورد؛ از اين رو گوشزد شده است كه «كسي كه هنجار ارزشمند بردباري و صبر را در برابر ناگواريهاي روزگار آماده نكند، ناتوان خواهد ماند.»(10) چنان كه «فردي كه بر مركب راهوار صبر جاي گيرد، به ميدان پيروزي راه يافته است.»(11) و همواره در دستيابي به «ظفر»، صبر به عنوان يك اصل توصيه شده است. چنان كه فرمود: «اِصْبِر تَظْفَز»(12)، صبر پيشه كن، پيروز مي‏شوي.

نزديك به همين رهنمود را چنين مي‏خوانيم: «كسي ظفر مي‏بايد كه بردباري كند»(13).

چهارم:

«تواني»، سستي، تنبلي و بي‏حالي را مي‏توان به عنوان يك ناهنجاري مستقل ارزيابي نمود. اگر اين واقعيت پذيرفته شود كه دنيا و زندگي ميدان آزمون و به تعبيري رساتر، ميدان مسابقه است، اهميت «جدّيت» و تلاش، جايگاه خويش را خواهد يافت. برخي گرچه اندك، هرچه غير كمال است و آفتي براي تكوين شخصيت انساني‏آنان‏محسوب‏مي‏شودونيزتعلق‏خاطربدانها را به بازي مي‏گيرند فردي كه بر مركب راهوار صبر جاي گيرد به ميدان پيروزي راه يافته است.

اميرالمؤمنين(ع) كسي كه هنجار ارزشمند بردباري و صبر را در برابر ناگواريهاي روزگار آماده نكند ناتوان خواهد ماند.

امام باقر(ع) ـ يا ـ امام‏صادق(ع) شناخت صحيح خود و جامعه و توان پيش‏بيني مسيري درست، نيازمند برخورداري از داده‏ها و تجربيات بسياري است كه بايد اندوخت.

در رهنمودهاي روان‏شناختي ديني و راهبردهاي عملي آن، به دوگونه با پديده ترس رفتار شده است؛ گاه پديده‏اي آفت‏زا، وگاه‏زمينه‏ساز رشد و بالندگي.

و اكثريتي هرچه غير كمال است، شخصيت وجودي آنان رابه بازي مي‏گيرد! دسته دوم ديگر «خوديّتي» مستقل و غير وابسته ندارند. طفيلي تعلّقات دست و پاگير خويشند. «من واقعي» آنان بازيچه‏اي بيش نيست. در آنان جدّيتي در گزينش يك راه عملي صحيح و در چارچوب آرمانها و ارزشهايي كه دريافت كرده‏اند مشهود نمي‏باشد. رهيافتها و هدايتهاي اوليه نيز كاري از پيش نمي‏برد. اينان دچار آفت سستي، مسامحه، بي‏حالي و تواني شده‏اند و اين به راحتي مي‏تواند آنان را از وصول به مطلوب باز دارد. آنچه بايد به عنوان يك هدايت روشن تلقي گردد اين تأكيد است كه «بوسيله تصميم و عزم قاطع به مبارزه با تواني و سستي برخيزد.»(14) پنجم:

از جمله عواملي كه بايد در شمار ناهنجاريهاي بازدارنده مورد توجه قرار داد، خودبيني، خودپسندي و رضايت خاطر از انديشه و عملكرد خويش است. اعتماد به نفس و اعتقاد به توانايي از لازمه‏هاي موفقيت است اما خلط اين ويژگي لازم با آفتي چون «عُجب» و خودپسندي را بايد نشاني از عدم درك و شناخت واقعيت انساني شخص شمرد(15). شناخت صحيح خود و جامعه و توان پيش‏بيني مسيري درست، نيازمند برخورداري از داده‏ها و تجربيات بسياري است كه بايد اندوخت. و پرواضح است «عُجب» آفتي بس بزرگ در اين مسير است. شكل‏گيري صحيح شخصيت انساني، منوط به چه بسيار افراد خائف كه خوفشان آنان را به جايگاه امن برده است.اميرالمؤمنين(ع) جوان در شكل‏دهي به ساختار شخصيتي خويش بايد از ترسهاي موهوم و نگرانيهاي نابجا فاصله بگيرد چرا كه اراده آدمي را متزلزل و حس اعتماد به نفس را ضعيف مي‏نمايد.

خِرَدورزي و شوق دريافت راهبردها و انديشه‏هاي ديگران است. غروري كه حاكي از ستايشگري خويش است و خودپسندي كه نشانه بي‏نيازي از اين و آن است، خردورزي جوان را سخت آفت‏زده مي‏كند، چنان كه فرمود: «عجب و خودپسندي، آفت خرد است»(16).

ششم:

در بررسي ناهنجاريهاي بازدارنده، عامل ديگري رخ مي‏نمايد كه در عين حال مي‏تواند هنجاري مطلوب و از عوامل سازنده و زمينه‏ساز رشد به شمار آيد. ترس، خوف، بيم، واهمه و نگراني، همه نمودي از يك واقعيت‏اند كه مي‏تواند چهره‏اي مطلوب به خود گيرد و مي‏تواند به آفتي بزرگ مبدل شود و درست از همين نقطه است كه در رهنمودهاي روان‏شناختي ديني و راهبردهاي عملي آن به دو گونه با پديده ترس رفتار شده است. گاه پديده‏اي آفت‏زا و منفي، و گاه زمينه‏ساز رشد و بالندگي. به اين فرازها نگاه كنيد:

ترس، آفت است(17).

ترس، كاستي و نقص است(18).

مؤمن، ترسو، حريص و بخيل نمي‏باشد(19).

و نيز توجه كنيد:

كسي كه ترس و خوف او كم باشد آفت او زياد است(20).

چه بسيار افراد خائف كه خوفشان آنان را به جايگاه امن برده است(21).

كسي كه بترسد ايمني مي‏يابد(22).

به راحتي مي‏توان راستاي هر دو دسته از رهنمودهاي ذكر شده را بازگو نمود. آنچه مي‏تواند پديده ترس را در آدمي با تفسيري مثبت يا عنواني منفي ارزيابي كند، چارچوب، ماهيت و نتايج حركت و عملي است كه ترس مانع آن است. بر اين اساس در شكل‏دهي به ساختار شخصيتي خويش بايد از ترسهاي موهوم و نگرانيهاي نابجا فاصله گرفت چرا كه عزم و اراده آدمي را دچار تزلزل مي‏كند و حس اعتماد به نفس را تضعيف مي‏نمايد. همواره نيروي انديشه و آرامشِ برخاسته از ايمان دروني، مي‏تواند توان جوان را از اسارت ترس نجات بخشد. ترس چنان كه برخي تقسيم‏بنديهاي روايي شاهد است، جزء سربازان شيطان معرفي گشته است.

روانكاوي ترس و تحليل زمينه‏ها و زيرساختهاي آن، نيازمند شرحي ويژه است كه اينك پي‏گير آن نيستيم. در ارزيابي اجمالي آن مي‏توان به ناهنجاريهاي چندي چون خودكم‏بيني، خودباختگي، تلقينهاي منفي، تحقيرهاي بيروني اعم از خانه و جامعه و كاستي آگاهيهااشاره‏كرد. مجموعه اين عوامل مي‏تواند ناهنجاري ترس و بيم راتقويت‏كندوبه‏همين‏نسبت‏شخص‏رادچاربي‏ارادگي،مسؤوليت‏گريزي، راحت طلبي‏وسست‏عنصري‏نمايد.شخصيت‏اونيزتابعي‏ازهمين سازه‏ها خواهد بود. از همين رو در راهبردهاي اسلامي، افزون بر معرفي پديده ترس به عنوان يك ناهنجاري شخصيتي، به صورتي جزئي‏تر شاهد برخي دستورالعملها در جهت پالايش شخصيت انساني از اين آفت مي‏باشيم. از جمله، اين توصيه كلي: «هنگامي كه از چيزي بيم داشتي خودت را در متن آن قرار بده چرا كه خودنگه‏داري شديد تو از آن، مسأله‏اي بزرگتر از خود آن چيزي است كه از آن خوف داري.»(23) هنوز مواردي چند از ناهنجاريهاي مورد بحث باقي مانده است كه شرح آن را به ادامه اين مقوله موكول مي‏نماييم.

1 ـ ثمرة العجز فوت الطلب، علي(ع)، غررالحكم.

2 ـ العجز آفة، علي(ع)، نهج‏البلاغه، حكمت3.

3 ـ الظفر بالحزم‏والحزم‏باجالة‏الرأي والرأي‏بتحصين‏الأسرار،نهج‏البلاغه،حكمت 48.

4 ـ آفة الشجاعة، اضاعة الحزم، علي(ع)، غررالحكم.

5 ـ العامل علي غير بصيرة كالسائر علي غير طريق، فلاتزيده سرعة السير الاّ بعدا، امام‏صادق(ع)، تحف‏العقول.

6 ـ المتعّبد علي‏غيرفقه،كحمارالطاحونة،يدورولايبرح، علي(ع)،الاختصاص، 238.

7 ـ لا تعزم علي ما لا تستبن الرشد فيه، علي(ع)، غررالحكم.

8 ـ الظفر بالجزم و العزم، علي(ع)، غررالحكم.

9 ـ مفاتيح‏الجنان، اعمال ماه رجب.

10 ـ من‏لايعدّالصبرلنوائب‏الدهريعجز،امام‏باقر(ع)ياامام‏صادق(ع)،كافي،ج2، ص93.

11 ـ من‏ركب‏مركب‏الصبراهتدي‏الي‏مضمار النصر، علي(ع)، بحار، ج78، ص79.

12 ـ علي(ع)، غررالحكم.

13 ـ يظفر من يحلم، امام صادق(ع)، بحار، ج78، ص269.

14 ـ ضادّواالتواني بالعزم، علي(ع)، غررالحكم.

15 ـ از جمله: العُجب رأس الحماقة، علي(ع)، غررالحكم.

16 ـ آفة اللبّ، العجب، علي(ع)، غررالحكم.

17 ـ الجبن، آفة، علي(ع)، غررالحكم.

18 ـ الجبن منقصة، علي(ع)، نهج‏البلاغه، بحار، ج73، ص307.

19 ـ ..لايكون‏المؤمن‏جباناولاحريصاولاشحيحا،امام‏باقر(ع)،بحار،ج75، ص301.

20 ـ من قلّت مخافته كثرت آفته، علي(ع)، غررالحكم.

21 ـ كم من خائف وَفَدَ بخوفه علي قرارة الأمن، علي(ع)، غررالحكم.

22 ـ من خاف أمِنَ، علي(ع)، نهج‏البلاغه، حكمت 208 و نيز امام رضا(ع)، بحار، ج78، ص352.

23 ـ اذا هِبْتَ امرا فقع فيه، فانّ‏شدّة‏توقّيه اعظم ممّا تخاف منه، علي(ع)،بحار، ج71،ص362 و ج75، ص357 و نهج‏البلاغه.