درآمدی بر ریزش ها و رویش ها، عوامل و ریشه ها

احمد زادهوش

نسخه متنی
نمايش فراداده

درآمدي بر ريزشها و رويشها، عوامل و ريشه‏ها1

احمد زادهوش

درآمد

با نگاهي به گذشته تاريخ براحتي در مي‏يابيم كه همواره حركتهاي توحيدي به رهبري انبيا و اولياي الهي، قيامها و انقلابهاي ديني و جنبشهاي اصلاح طلبانه و ضد طاغوتي از اين قاعده مستثني نبوده‏اند كه رهبران و بنيان‏گذاران آنها را تعدادي اندك از نخبگان و مردان راسخ و كارآمد همراهي مي‏كرده‏اند.

اينان كه غالبا دست‏پرورده رهبر و شيفتگان او هستند قبل و بويژه بعد از پيروزي تا حد زيادي در تندي و كندي حركت، صحت و سقم آن و نحوه ترسيم اهداف و برنامه‏ها، جذب و طرد توده‏ها و بالاخره دلسردي و دلگرمي آنان به اين حركت و نهايتا تداوم و توقف راه تأثيرگذار هستند، چرا كه زبان و بازوي رهبر خويش‏اند، نمايندگان و كارگزاران اويند، نقشهاي كليدي ايفا مي‏كنند و شديدا مورد توجه دوست و دشمن‏اند.

زماني كه هنوز هيچ‏گونه فتح و ظفري حاصل نشده، امكاناتي در اختيار نيست و موانع جدي است آنان با عزمي جزم و اراده‏اي آهنين به ناملايمات تن در مي‏دهند و

آنچنان بر سر اهداف و حول محور زعامت خويش پايداري مي‏كنند كه زبانزد و مثال مي‏شوند. يادشان هماره با ايثار و رشادت و مردانگي قرين و نام و آثارشان ثبت تاريخ مي‏گردد.

تعدادي از آنان در اين مسير فدا مي‏شوند و به ظاهر هرگز پيروزي را نمي‏بينند و گروهي ديگر مي‏مانند و شاهد به ثمر نشستن تلاشهاي خويش و امدادهاي الهي خواهند بود و از اين كه توفيق شهادت نيافته‏اند غبطه مي‏خورند؛ «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه‏ عليه فمنهم من قضي نحبة و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا».

رويكرد توده‏ها و رويش نخبه‏ها

بجهت اين كه چنين جنبشها و انقلابهايي به مثابه نوري در ظلمت است و رهايي مردمان از اسارت نابكاران و احياي ارزشهاي اصيل و شكوفايي معنوي و مادي را به دنبال دارد و مطلوب ملتها و فطرتها است، با ظهور اولين نويدهاي پيروزي، توده‏ها و جمعيّتها را متوجّه خود مي‏سازد و انبوه پيروان خود را در مسير از پيش ترسيم شده، راهبري و سازماندهي مي‏كند؛ «اذا جاء نصراللّه‏ والفتح و رأيت الناس يدخلون في دين اللّه‏ افواجا».

در اين مقطع علاوه بر گرايش عمومي، عواملي از قبيل سختي مبارزه، شيريني پيروزي، تأسّي به نخبگان و فرزانگان، مشاهده امدادهاي غيبي، اضمحلال جرثومه‏هاي فساد و مدّعيان دروغين، تحول عظيم اجتماعي، زدوده شدن غبارهاي جهل و ظلم و كفر، شفافيّت ارزشها و پيدايش فضاي سالم و آموزنده، افراد خاص و مستعدي را كه غالبا و بلكه تماما از جوانان هستند شكل و قِوام مي‏دهد. ساختار شخصيّتي آنان را مطابق خواسته‏ها و اهداف آن حركت مقدس پي‏ريزي مي‏كند. زمينه تصدي مسؤوليتهاي خطير را در وجودشان ايجاد مي‏كند و موجبات پيوستن آنان به هسته اوليه را فراهم مي‏سازد، در حقيقت اينان رويشها و ثمرات شيرين و ماندگار اين گونه انقلابها هستند1.

عوامل ريزش

امّا در طي اين مسير خصوصا در زمان پيروزي و استقرار حاكميت و بويژه در افت و خيزها و فراز و نشيبهاي پيش آمده در هر انقلاب، علاوه بر تغييراتي در گرايش عمومي، تعدادي از پايه‏گذاران و نيروهاي اصلي - و حتي كساني از آنان كه در طي راه به اين حركت پيوسته‏اند - به انحاء گوناگون از بدنه مجموعه مركزي جدا مي‏شوند و از گردونه حركت بيرون مي‏افتند.

جدايي و يا ريزش آنان ممكن است به صورتهايي از قبيل كناره‏گيريِ عادي و بي‏سر و صدا، سكوت و بي تفاوتي، رو در رويي و مقابله، فرار و پناه به بيگانه، آلودگي و از دست دادن صلاحيّت، ايجاد انشعاب و فاصله گرفتن از خط اصلي حركت و امثال آن صورت پذيرد.

اما آنچه در اين اتفاقاتِ اعجاب برانگيز و حيرت‏زا بايد باعث عبرت و توجه ديگران شود و طراحان و ناظران اصلي را وا دارد كه تا حد امكان از وقوع چنين خسارتهايي پيشگيري نمايند عوامل و ريشه‏هاي اين ريزشها است. چرا كه چنين حوادثي اگر چه گاهي پالايش است و اصلاح و اگر چه به قول معروف «براي يك بي‏نماز در مسجد را نمي‏بندند» ولي بايد توجه داشت اين اتفاقات؛ اولاً به روحيه عمومي و آنان كه كادر اصلي را به شكل يك مجموعه و يكنواخت مي‏نگرند لطمه جدي وارد مي‏سازد؛ ثانيا آناني را كه به واسطه و از طريق اين اشخاص با آهنگ انقلاب مربوط و وابسته بوده‏اند دچار بحران و جدايي مي‏كند؛ ثالثا در مواردي همراه با ريزش كسي يا كساني، نطفه كانونها و جبهه‏هاي مخالفت بسته مي‏شود؛ و رابعا تا مدت مديدي خوراك خوبي براي معاندين و دشمنان فراهم مي‏شود.

بنابراين در مجموع، برآورد خساراتي كه از اين رهگذر بر پيكره انقلاب وارد مي‏شود ايجاب مي‏كند كه با بررسي عوامل و ريشه‏ها، خسارت را به حداقل ممكن تقليل داد و حتي با پيش بيني قبلي به نفع انقلاب از آن بهره جست. و اينك برخي از عوامل ريزش:

1ـ گزينشها و پذيرشهاي اوليه

بسيار پيش آمده است كه بعضي از نااهلان و كم صلاحيتها با ارائه يك يا چند شيرين‏كاري و ظهور و بروز در بعضي از صحنه‏ها، يا سفارش و معرفي از جانب معتمدين يا در نظرگرفتن جايگاه و اقبال مردمي به آنها يا داشتن امتيازات غير اصلي؛ از قبيل زبان و بيان، روحيه تشكيلاتي يا نظامي، فطانت و زيركي و ... بدون ارزيابي و انجام سنجشهاي لازم در مناصب حساس و مشاغل كليدي قرار گرفته و در كشف اسرار و رموز محرم شمرده شده‏اند و با صدور احكام، حمل پيامهاي مهم، انجام سفرهاي خارجي، دراختيار گرفتن تريبونهاي مهم، ترتيب مصاحبه‏ها و ملاقاتها، بخشش اموال و هدايا و ... شهرت و محبوبيت يافته‏اند و با دست يازيدن به ثروتهاي عمومي قوت گرفته‏اند و به جايي رسيده‏اند كه هر اقدامي از سوي آنان خطير و حساس شده‏است.

فرقي نمي‏كند كه اينها چرا كم صلاحيتند. آيا تربيت لازم و كافي نداشته‏اند؟ تقوا ندارند؟ ظرفيت روحي و قدرت انجام كارهاي بزرگ را ندارند؟ مرعوب دشمن و قدرت و جاذبه‏هاي او هستند؟ و يا حتي نفوذي و جاسوسي دشمن‏اند؟ مهم آن است كه چنين اشخاصي هنرشان اين است كه جوهره اصلي خود را براي مدت طولاني كتمان مي‏كنند، سالها لباس صلاح به تن مي‏كنند، گزارشات دروغين مي‏دهند و بر خطاهايشان سرپوش مي‏نهند.

تأسف‏آورتر اين كه ممكن است اعتماد اوليه، دائما استصحاب شود و در حالي كه براي طبقات زيرين بازرسيهاا و بررسيهااي دقيق و شديد اعمال مي‏شود به دور از چشم هر ناظري و بدون هر حساب پس دادني ـ بر خلاف قوانين و ضوابط مصرّح ـ چنان به روند تخريبي خود ادامه دهند كه پس از رسوايي، هيچ راهي براي نجات او و اصلاح خرابيهاايش باقي نمانده باشد.

لذا تجربه و عقل و مهمتر از همه اهميّت مطلب اقتضا مي‏كند كه در گزينشهاي

اوليه و واگذاري امور خطير به اشخاص با احتياط تمام عمل شود. ملاكهاي اصلي از قبيل تقوا و علم و ساير صلاحيتها به طور قطعي و مكرّر احراز و در طي انجام مسؤوليت نظارت و بازرسي به طور كامل اعمال شود و حرمت اشخاص مانعي براي اين بازرسيهاا تلقي نگردد1.

2ـ عقده‏ها و گره‏هاي روحي

مسؤولين و كارگزاران در هر درجه‏اي از صلاحيّت و اهليّت و قدرت روحي كه باشند انساني شبيه به ساير انسانها هستند و در حوادث تلخ و شيرين، عزل و نصبها، قبض و بسطهاي مالي، تشويق و تنبيه‏ها و ... انعطاف‏پذير و تأثير پذيرند. ممكن است بگوييم بنا به فرموده اميرالمؤمنين - عليه السلام -:

«لو ضربت خيشوم المؤمن بسيفي علي ان يبغضني ما ابغضني، و لو صببت الدنيا بجماتها علي‏المنافق علي ان يحبّني ما احبّني»2.

ولي اولاً اين حديث شريف به علاقه روحي انسانهاي مؤمن ـ من حيث لا يشعر ـ اشعار دارد و ثانيا بدين معنا نيست كه در شؤون مختلف سياسي و آنچه قبلاً ذكر شد با در نظر گرفتن مصالح عمومي به حالات روحي و شخصي مسؤولين و خواص بي توجهي شود.

گاهي گرفتن مسؤوليت از كسي و دادن آن به ديگري و يا امثال آن زمينه دلسردي و انزوا و يا عقده‏هاي روحي و تبعات آن را در كسي ايجاد مي‏كند در حالي كه سيره بزرگان چنين بوده است كه در مقاطعي پس از نهيب و تنبيه نسبت به بعضي از موجّهين، با فاصله‏اي كوتاه آنان را تكريم و نوازش مي‏كرده‏اند.

در اين رابطه ايجاد آمادگيهااي روحي و ترميم جراحتها و در حقيقت عقده‏گشايي قبل از كورشدن گره‏ها مي‏تواند از خسارتهاي بعدي جلوگيري كند؛ اگر چه گاهي كم ظرفيّتي و شكنندگي اشخاص به حدّي است كه جايي براي ترميم و ادامه كار باقي نمي‏ماند و يا لازم است برخورد و تنبيه او به حدّي شديد و جدّي باشد كه او را

فرسنگها از محور حكومت بدور اندازد. زماني كه محمد ابن ابي بكر شنيد از حكومت مصر عزل شده و مالك اشتر جانشين او خواهد بود، دلتنگ شد. اگر چه مالك قبل از رسيدن به مصر شهيد شد، ولي اميرالمؤمنين - عليه السلام - به محمد ابن ابي بكر نامه‏اي نوشتند كه قسمت‏هايي از آن چنين است: امّا بعد، خبر يافتم كه از فرستادن اشتر براي تصدّي كاري كه در عهده داري دلتنگ شده‏اي. آنچه كردم نه براي آن است كه تو را كندكار شمردم، يا انتظار كوشش بيشتري بردم. و اگر آنچه را در فرمان توست از دستت گرفتم بر جايي حكومتت دادم كه سر و سامان دادن آن، بر تو آسانتر است و حكمرانيت بر آن، تو را خوشتر. مردي كه حكومت مصر را بدو دادم مصلحت‏جوي بود و بر دشمنان ما سخت دل و ستيزه‏رو، خدايش بيامرزد!1

3ـ كاهش انگيزه‏هاو دگر انديشي در اصول و ارزشها

از جمله عوامل ريزش نيروهاي اصلي در هر انقلاب ارزشي، ممكن است از دست دادن ثبات قدم و پايداري در مسير اهداف و اصول باشد. تشكيك هاي وارده از هر سو، دست نيافتن به ايده‏آل هاي ذهني، موفقيت ظاهري دشمنان و مشاهده پيشرفتهاي آنان، پيش‏آمدن سؤالات و شبهه‏هاي اعتقادي، ضعف معنويت و فاصله گرفتن از روح عبوديت، فراموش‏كردن امدادهاي الهي و بالاخره اكتفا به سرمايه‏هاي عقيدتي و علمي‏اي كه شخص از قبل داشته، گاهي نيرويي كارآمد و خوب را زير و رو مي‏كند، به گونه‏اي كه خود صريحا به اصول و آرمانها پشت مي‏كند و با وجود اين كه اعتبار دنيايي خودش نيز از همين ارزشهاست در محو اين ارزشها و جايگزين كردن فرهنگ بيگانه از بيگانگان سبقت مي‏گيرد.

لازم است توجه كنيم كه حتي انبياء عظام - عليهم السلام - مانند حضرت ابراهيم - عليه السلام - كه خود مناديِ توحيد و مبلّغِ رسالات الهيّه بوده‏اند از خويش غافل نبوده‏اند و در تقويت ايمان خود كوشيده‏اند و به تعبير قرآن كريم: «و إذ نادي ابراهيمُ ربَّه يا ربِّ اَرِني كيف تُحيي الموتي قال اَوَلَم تُؤمن قال بَلي و لكنْ ليطمئنّ قلبي»2.

بر اين اساس تقويت بنيه اعتقادي و روحي كارگزاران و مسؤولين به فراخور حال

و به تناسب شأنشان لازم است.

اميرالمؤمنين - عليه السلام - در راستاي تقويت روحي عمّالشان در نامه‏اي به عبداللّه‏ ابن عباس كه از سوي حضرت حكومت داشت، سفارشات و تذكراتي اخلاقي ارائه فرمودند كه او مي‏گويد: پس از گفته رسول خدا - صلي اللّه عليه و آله - از هيچ گفته‏اي چنين سود نبردم1.

4ـ اختلاف در مبنا و سليقه

اگر چه اين احتمال ضعيف است و اين اتفاق كمتر رخ مي‏دهد ولي محتمل قوي است كه گاهي خواص و ايدئولوگ‏ها و يا حاميان و پشتيبانان و سرمايه‏هاي علمي و معنوي انقلاب با استناد به مباني پذيرفته شده نزد خود به اين باور مي‏رسند كه اهداف مقدس و شعارهاي اوّليه محقق نمي‏شود. سياست و حكومت به جاي آن كه ابزار تحقق ارزشها شود در اولويت قرار گرفته و خطاها و اشتباهات و گناهان به حدي است كه انقلاب در مسير اصلي خود حركت نكرده‏و يا در طول مسير از آن منحرف شده است.

چنين اشخاصي كه غالبا عالمان، معتمدان، مبارزان پيشين و شخصيتهاي حقيقي‏اند با توجه به اين كه خود معمولاً با مسندهاي اجرايي فاصله دارند و گاهي از موانع تحقق كامل ارزشها كم اطلاع و بيگانه‏اند و مورد مراجعه عموم و شكايات مردم‏اند و گاهي حتي مورد دستبرد خطرناك مخالفيني قرار مي‏گيرند كه نزد آنان اشك تمساح مي‏ريزند، ممكن است به نتايج اشتباهي برسند و بر اساس آن در مقابل حركت انقلاب و مجريان آن موضع بگيرند و يا از خود بي تفاوتي و سكوت نشان دهند ـ كه در هر دو مورد به ضرر انقلاب است ـ ولي بايد در نظر داشت كه در مواردي نيز تشخيص آنان صائب و نظراتشان مطابق واقع است چرا كه رسوخشان در علم و تعهدشان به دين از سايرين افزونتر است.

با عنايت به آنچه گفته شد براي جلوگيري از ريزشها و خسارتهاي آن رعايت موارد ذيل در اين باره لازم مي‏نمايد:

ـ نزديك شدن هر چه بيشتر مجريان با اين طائفه و تبادل نظر ميان آنان.

ـ وقع نهادن به تذكرات، هشدارها و نصايح مشفقانه و صحيح آنان.

ـ مشورت و نظرخواهي از آنان در انجام امور و تصميمات مهم.

ـ رسانيدن اخبار مهم و پشت پرده به آنان در فواصل منظم و همچنين مقاطع مهم، بويژه ارائه گزارش واقعي دست‏آوردها و پيشرفتها و تبيين خصومتهاو اقدامات دشمنان و شمردن موانع و مشكلات.

نكته ظريفي كه در اين جا وجود دارد اين است كه اجتناب از اقداماتي كه شائبه خريدن شخصيتها را دارد و در مقابل آن نپذيرفتن كساني كه ميل به درباري شدن دارند از خطرات و خسارتهاي دراز مدت جلوگيري مي‏كند.

5ـ گرفتاري در دام اطرافيان

از يكي از صاحب نظران دانشمند در باره شخصيت مهمي كه در لبه سقوط و در حقيقت ريزش از انقلاب قرار داشت سؤال شد. او كه خود سالها در مقام شاگردي و ارادت به استاد خويش بود گفت: او به زردآلويي شيرين و آبدار و رسيده مي‏ماند كه وقت خوردن و استفاده از آن فرارسيده ولي از درخت به زمين افتاده و مشتي خاك و خاشاك به اطرافش چسبيده است به گونه‏اي كه شستن آن ممكن نيست و فقط بايد تأسفش را خورد!

ظاهرا در اين قسمت به توضيح بيشتري نياز نباشد.

6ـ دنياگرايي و رفاه‏طلبي

رويكرد و اقبال همه جانبه دنيا به كساني كه جاه و مال به آنان سپرده مي‏شود آزموني است بس خطير كه مقاومت در برابر خواسته‏هاي نفساني و بي‏اعتنايي به دنيا در چنين مواقعي بسيار دشوار مي‏نمايد. لذا از جمله عواملي كه موجب بي خاصيت شدن و ريزش بعضي از مديران و كارگزاران مي‏شود فراموشي روزهاي قبل از پيروزي، بي‏اعتنايي به مستمندان، فزون طلبي و لذت گرايي آنان است.

نظارت جدّي و هشدارهاي مكرّر و توصيه‏هاي اخلاقي تا حدّ زيادي مي‏تواند از ادامه يافتن و يا بروز چنين روحياتي جلوگيري كند.

اميرالمؤمنين - عليه السلام - نامه‏اي به زياد ابن ابيه كه نايب عبداللّه‏ ابن عباس در حكومت اهواز و فارس و كرمان بود، مرقوم فرمودند: و همانا من به خدا سوگند مي‏خورم، سوگندي راست. اگر مرا خبر رسد كه در فيي‏ء مسلمانان اندك يا بسيار خيانت كرده‏اي چنان بر تو سخت گيرم كه اندك مال ماني و درمانده به هزينه عيال و

خوار و پريشان حال. والسلام1

و يا به هنگامي كه خبردار شدند شريح خانه‏اي به هشتاد دينار خريداري كرده سخت بر او برآشفتند و او را به ماهيت خطرناك دنيا آگاه ساختند و به آخرت ترغيب فرموند2. و به اشعث ابن قيس عامل آذربايجان نوشتند كاري كه بر عهده توست نان خورش تو نيست بلكه برگردنت امانتي است!3

1- نهج‏البلاغه / نامه 20.

1- ذكراين نكته شايسته‏است كه آنچه اين مقاله بدان پرداخته بررسي نظري پيرامون عوامل ريزش و راههاي پيشگيري، كاهش و يا تقليل خسارتهاي آن و به انگيزه بيانات مهم رهبر معظم انقلاب در خطبه‏هاي نماز جمعه تهران (مورخ 26 آذرماه 1378) مي‏باشد. بديهي است جايگاه رفيع اولياي معصومين - عليهم السلام - كه «قادة‏الامم و اولياءالنعم و عناصرالابرار و دعائم‏الاخيار و ساسة‏العباد و اركان‏البلاد» مي‏باشند و همچنين ساحت قدس ولايت و مرجعيّت، ماوراء اين مقال است و امري عليحده به شمار مي‏رود.

1- در اين جا علي رغم اين كه از ذكر مصاديق و شواهد خودداري شده، سزاوار است اشاره كنيم به قانون بررسي اموال و داراييهااي خصوصي تعدادي از مسؤولين قبل و بعد از مسؤوليّت كه اين قانون در مورد امام راحل - قدس سره - و به درخواست فرزند عزيزشان پس از رحلت آن بزرگوار انجام شد.

1- پنهج‏البلاغه/ نامه 34.

1- نهج‏البلاغه / نامه 20.

1- نه آقا، همه انقلابها، همه فكرها، همه جريانهاي گوناكون اجتماعي، هم ريزش دارند، هم رويش دارند؛ ريزش در كنار رويش.

2- نهج‏البلاغه / نامه 3.

2- شرح نهج‏البلاغه، ج 18/173.

2- بقره / 266.

3- نهج‏البلاغه / نامه 5.