عليرضا وزيري
«فكر، افزار سحر انگيز(و معجزه آفريني) است كه ما به وسيله آن حيات خود را اداره ميكنيم. فكر افقهاي پهناور در برابر ما ميگشايد.»1 «افكار، نيروهايي هستند كه به خلق و ايجاد ميپردازند. مردي كه فكر ميكند، پيوسته فرصتهاي تازه و موفقيتهاي تازه ميآفريند»2
از اين رهگذر گفتهاند «ساعتي انديشيدن، برتر از يك، شصت، هفتاد و يا هشتاد سال عبادت است»، به يك معنا و از زاويهاي ديگر ميتوان فهميد كه هيچ نينديشيدن در واقع ترك يك، شصت، هفتاد و يا هشتاد سال عبادت است هشتاد سال يك عمر است و كسي كه يك عمر بيعبادت به سر برد چه طرفي از عمر ميبندد؟ چه توشهاي بر ميگيرد؟ و چه پيش ميفرستد؟
حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد:«ساعتي كوتاه انديشيدن از عبادت طولاني بهتر است.»3
اگر كسي مدتي هر چند كوتاه بينديشد، ميتواند راه هفتاد ساله را در اين مدت كوتاه طي كند و به معارفي دست يابد كه شايد با عبادتِ بدني بيتفكر بعد از يك عمر نيز نتواند به آن دست يابد به قول استاد مطهري قدسسره :«يك ساعت عبادت فكري ممكن است برابر باشد با شصت سال عبادت بدني».
در اثر همين تفكر، پاداش معنوي عبادت شصت - هفتاد ساله را به او ميدهند. با دريافت اين پاداش، تغييري محسوس و تحولي شگرف در روانش پديدار ميشود و بيدار تر ميگردد.
انسان متفكر روحيهاش مانند روحيه كسي ميشود كه هفتاد سال تجربه عبادت بدني دارد. با اين روحيه چشمهاي از نور ايمان در وجودش ميجوشد و بنيان سكون و سكوت، غفلت و بيخبري، و خواب و بيغيرتي را ويران ميكند چنين فردي آزاد ميشود؛ «هر نفس نو ميشود» و راهي نو پيش ميگيرد، راهي كه فرايند انديشه پاك و سالم اوست، بيترديد، ثبات قدم در طي اين راهِ نو، خود، محتاج انديشه پيوسته و مراقبت بايسته است. چنين است كه انديشه معجزه ميكند و شخصيت آدمي را دگرگون ميسازد.
انديشه، مرواريد ناشناخته
همان گونه كه هفتاد سال عبادت بدني هفتاد سال رنج و زحمت دارد، انديشه و تفكري هم كه به اندازه هفتاد سال عبادت بدني، بلكه بيشتر از آن، آدمي را رشد ميدهد و پيش ميبرد، به تحمل رنج و مشقّت نياز دارد با رنجي كه روح بايد بر دوش كشد. حوصلهاي فراوان و صبري سرشار و شايان بايد تا ميوه عبادت روح را از درخت انديشه بچينيم، ميوهاي كه جز با تحملِ تأمّل نميتوان آن را چيد. انديشه، مرواريدي ناشناخته است و محصول انديشه كالايي گرانبها و كم خريدار، چرا كه به كارگيري انديشه چنانكه گفتيم پررنج است. آنان كه نميانديشند، فقط زحمت انديشه كردن «يعني يك روي سكه» را ميبينند و چنانكه بايد ارزش گوهر انديشه را نميشناسند.
كساني كه بار انديشيدن را تحمل كنند و بينديشند و پند گيرند، اندكند در حالي كه حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد:«هركس اهل انديشه باشد براي او در هر چيزي عبرتي است»4 انديشه ورزان اندكند و عبرت پذيران كم. بدين سبب حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد:«چه بسيار است عبرتها و پندها و چه كم است پند پذيري».5
و اگر خوب گوش فرادهيم «زمزمهاي رازمندانه»، فريادي در سكوت و ندايي آسماني(نداي وحي الهي) را ميشنويم... :«اكثر اينان نميانديشند».6 اين ندا شديدترين سرزنش را متوجه كساني ميكند كه خرد ستيزند و انديشه نميورزند:«بدترينِ همه جنبندگان و جانوران، نزد خداوند، آن كرانند(كه حق نشنوند) و آن گُنگانند(كه حق را پاسخ ندهند) آنان كه خرد نميورزند»7
بسياري از ما دوست داريم بينديشيم و نگاهمان نگاه عبرت باشد، اما چرا چنين نيستيم؟ چرا زود در پنجه غفلت گرفتار ميشويم؟ در اين باره در آينده سخن خواهيم گفت.
امام صادق عليهالسلام از حضرت علي عليهالسلام نقل ميكند كه فرمود:«به وسيله تفكر، دل خود را بيدار ساز».8 غزالي در شرح اين روايت ميگويد:« ... تفكر، سبب نورانيت دل و خروج آن از غفلت و اصل جميع خيرات است».9 محدث بزرگوار، فيض كاشاني ميفرمايد:«.... فكر كليد نورها و سرمنشأ بينايي و شبكه علوم و دامِ معارف و فهمهاست».10
اعلمي در «مقتبس الأثر» چنين آورده است: «... فكر، عمل قلب است. طاعت، عمل جوارح؛ و دل اشرف از جوارح خواهد بود.»11 از حضرت علي عليهالسلام روايت شده كه فرمود:«فكر، عبادت است؛ عقل را روشن ميسازد، تفريح پرهيزگاران و مفيد حكمت است.» فايده فكر چاره جويي است و با تفكر ظلمتهاي امور روشن ميشود. با تكرار انديشه، شك زدوده ميشود. انديشه در سرانجام كار، از گرفتاري نجات ميبخشد. هرگاه فكر را در تمام امورت مقدم داشتي، عواقب كارها و كردارت پسنديده خواهد شد. هركس فكرش ناتوان شد، فريب و غرورش قوي خواهد گرديد. هركس در آنچه ياد ميگيرد بسيار بلند بينديشد، علمش را استوار نموده و آنچه
تفكر سبب نورانيت دل و خروج آن از غفلت و اصل جميع خيرات است.
نميفهميده خواهد فهميد. سرچمشه بينايي تفكر است.
خوشا به حال كسي كه دلِ خود را به فكر و زبانش را به ذكر مشغول سازد. فكر طولاني سرانجام كار را نيكو ساخته، فساد امور را جبران ميكند. فكر طولاني، معادلِ فكر مشورت كننده است. فكر تو، تو را به سوي هدايت ميكشاند و به اصلاح كار آخرت وا ميدارد. اندازه بگير، سپس بِبُر، انديشه كن، سپس سخن بگو، روشن ساز، سپس عمل كن؛ خوش فكر و نيك انديش هرگز نلغزيد.12
آزادي از انديشههاي نابالغ ديرينه لحظاتِ شيرينِ پويايي است.
انسان زماني كه از مادر متولد ميشود و چشم به جهان ميگشايد و موجودات اين جهان را ميبيند، قوّه تعقّل ندارد كه سازنده آنها را بشناسد و آفرينشگر را در آيينه وجود اين موجودات با چشم دل بنگرد، از اينرو از بدو تولد، سالها همه روزه به اين موجودات مينگرد بيآنكه عبرتي بياموزد. از اين رهگذر، عادت ميكند نگاهِ پند آموزانه به اشياء نداشته باشد.
يكي از عوامل اصلاح و تربيت نفس در تعليمات اسلامي، عادت كردن به تفكر است. تفكر بايد براي انسان عادت بشود.
وقتي هم كه به حد عقل و رشد ميرسد، ديگر موجودي برايش تازگي ندارد، بزرگي ندارد، ديگر در نظر او موجودي نشان از دانايي، تدبير و توانايي خداوند را ندارد. شاهد اين مطلب آن است كه اگر موجود تازهاي را كه تاكنون نديده ببيند، فوراً ميگويد:«اللّه اكبر»! (بزرگ است خداوند - چه آفريده شگفتي دارد!!) در حالي كه آفرينش خود او شگفت آورتر است. ولي چون او براي خودش تازگي ندارد، از آن شگفت زده نميشود.13 اين است آن مطلبي كه بيشتر وعده داديم از آن سخن بگوييم، اين است رمز آنكه ما عادت كردهايم به موجودات بنگريم و عبرت نگيريم.
اما آيا وقت آن نرسيده كه خود را از بند اسارتِ اين عادت شوم برهانيم، و كمند اين عادت را از پاي عقلمان بگشاييم و آزاد شويم و آزادانه بنگريم و بينديشيم؟ انسان وقتي به رشد عقلي ميرسد كه دريابد نبايد هنوز«نگاهِ كودكانه»، به عالم داشته باشد و اسير زمان باشد، بلكه بايد«فرزند زمانِ خويش باشد» و آموختههاي دوران كودكي را بازنگري كند، چرا كه حافظه ناخودآگاه ما در كودكي بيآنكه خود بخواهيم، به روي دانستنيهاي بيشناسنامه و آواره باز بوده است، چه شنيدنيهاي ناشايستي كه نبايد ميشنيديم ولي در گوش ما طنين انداز شد، چه عادتهاي ناپسندي كه ناخواسته به آنها خو گرفتهايم، چه رفتارهايي كه تصويرشان در آيينه قلبمان افتاده و دلهامان را زنگار افكند چه كنيم؟ در دوران كودكي، وجودِ بيپناه ما آماجِ عوامل بيروني بود و ما نميتوانستهايم در مقابل سيلِ اطلاعات و دادهها مقاومت كنيم، اما امروز ديروز نيست و ما كودكاني نيستيم كه نادانسته مقِلّد كوركورانه دوران كودكي باشيم. بلكه انسانهايي هستيم كه ميتوانيم استقلال و آزاديِ داشته باشيم.
بنابراين، وظيفه انسانيمان، به حكم عقل، ايجاب ميكند كه پس از رسيدن به حد عقل، هر موجودي را آيتِ حق بدانيم و مايه پند و عبرت، هر لحظه بايد نو شويم و گرد و غبارِ عادتهاي ناپسند گذشته را بزداييم و از نو ببينيم و هشيارانه و با توجه بنگريم.14
ذرهّ ذره موجودات عالم از اتم تا كهكشان، همگي كلمات ژرف و تأمل برانگيز كتاب هستياند.
برگ درختان سبز در نظر هوشيار هرورقش دفتري است معرفت كردگار
پيامبر اسلام صلياللهعليهوآلهوسلم به حضرت علي عليهالسلام فرمود:
«اي علي! از صفات مؤمن آن است كه فكر بسيار فعال و پر جولاني داشته باشد»15 شهيد مطهري ميفرمايد:«... يكي از عوامل اصلاح و تربيت نفس در تعليمات اسلامي، عادت كردن به تفكر است. تفكر بايد براي انسان عادت بشود ... يعني درباره هر كاري كه ميخواهد تصميم بگيرد، عادت داشته باشد كه قبلاً كاملاً فكر كند. ميگويند در هر شبانه روز ولو چند دقيقه هم شده انسان بايد به خودش مجال بدهد كه درباره خودش فكر بكند و درباره كارهايي كه بايد در مورد آنها تصميم بگيرد، بينديشد. فكر كردن است كه به انسان روشنايي ميدهد.»16
در روايت آمده است كه:«بيشترين عبادت ابوذر قدسسره تفكر و پند آموزي بوده است».17
وقتي ديدي مردم خود را، با عبادت بدني، بسيار به رنج و سختي ميافكنند(كه البته اگر آن هم، معتدلانه باشد، ارزشمند است) تو بيشتر در معقولات بينديش. در اين صورت ميتواني پيشروتر از آنان باشي.
1 ـ رمز موفقيت، ص 296.
2 ـ همان، ص 290.
3 ـ غررالحكم موضوعي، ماده فكر، فكر و انديشه، تأليف سيدحسين شيخالاسلامي، «فكرُ سلمة قصيرةِ خيرٌ مِنْ عبادَة طويلَة».
4 ـ فكر و انديشه، ص 13، (من كانت لَه فكرةٌ فلَهُ في كلِّ شيءٍ عبرَةٌ.)
5 ـ نهجالبلاغه، ترجمه و شرح فيضالاسلام، ص 123، حكمت 290.(ما اكثر العِبَر و أقَلَّ الإعتبار)
6 ـ مائده / 103. (اكثُرهُم لا يعقلون)
7 ـ انفال / 22. (إنَّ شَرَّ الدّوابِ عَندَاللّهِ الصُّمُّ البكمُ الّذين لا يعقلون.)
8 ـ فكر و انديشه، ص 14.
9 ـ همان، ص 6.
10 ـ محجّة البيضاء، ج 8، ص 193؛ فكر و انديشه، ص 7.
11 ـ فكر و انديشه، ص 10.
12 ـ همان، ص 13.
13 ـ با اقتباس از «يقين و تفكر» شهيد دستغيب.
14 ـ فكر و انديشه، ص 16. (به نقل از بحار، ج 64، ص 310)
15 ـ تعليم و تربيت در اسلام، ص 386.
16 ـ فكر و انديشه، ص 14؛ تعليم و تربيت در اسلام، ص 386. (به نقل از وسائل، ج 11، ص 154)
17 ـ تعليم و تربيت در اسلام، ص 386.