عقل و وحی از دیدگاه مسیحیت ارتدکس

مصاحبه شونده: جورج میتالینوس

نسخه متنی
نمايش فراداده

عقل و وحى از ديدگاه مسيحيت ارتدكس

ميتالينوس

در گفتگو با پدر ميتالينوس

مصاحبه حاضر در حاشيه سومين ديالوگ ميان اسلام و مسيحيت ارتدكس، كه‏به سال 73 در تهران برگزار شد، انجام گرفته است

نقدونظر: سوالاتى را كه مطرح مى‏كنيم، از يك مجله كلامى است كه از حوزه علميه قم صادر مى‏شود. اين مجله نظريات متكلمين اديان الهى را مطرح مى‏كند و به بحث و نقدونظر مى‏گذارد.

اولين سؤال ما اين است كه براى فهم متون مقدس و فهم دين تا چه حدى به عقل بها مى‏دهيم و آيا براى ادراكات عقلى ارزش قائليم؟

پدر ميتالينوس: بايد خدمتتان عرض كنم آنچه مدنظر ما هست، اين است كه ما دو نوع منطق داريم: منطق الهى و دينى; منطق علمى. من مى‏خواهم درباره اين منطقها صحبت‏بكنم.

همان طورى كه ما در قرن چهاردهم اين مشكل را داشتيم، مى‏بينيم در شرق اين تضاد وجود دارد. در نزد ما اين تضاد به آن صورت وجود ندارد. در كشورهاى ما اين دو منطق از هم تمييز داده شده است. دانش الهى از قلب ما برمى‏خيزد و دانش علمى از مغزها برمى‏خيزد. اين است كه ما اينها را از همديگر تمايز داده‏ايم و مشكلى نداريم كه اين دو را با هم دربياميزيم. اين به دليل آن نيست كه علم الهى ما بخواهد علم منطق را حذف و باطل كند. علم الهى ما برحسب علم عملى ما نيست. آنچه علم عملى است و برحسب آن الهامات الهى است، برحسب آن تجسمات الهى است. برحسب آن چيزى است كه ما مى‏بينيم و پايه اعتقادى ما هست. متاسفانه در اروپاى غربى اين منطق الهى جايگاه خودش را از دست داد و اين منطق خود را بر پايه منطق عقلانى و منطق علمى استوار كرد. يك جايى تمايز بين اين دوتا شكست و منطق الهى از بين رفت. و به همين دليل بود كه بسيارى از علماى علم عملى و دانشمندان جوابهاى علم الهى را نمى‏دانستند. لذا يك سرى كنشهاى متضادانه بين اين دو علم ايجاد كرد. طبيعتا اين طرز فكر از اروپا حركت كرد و متاسفانه به قسمتهاى ما (يونان) هم سرايت كرد و به طرف شرق هم سرايت كرد و براى همين است كه امروز روحانيون ما اين را مى‏پذيرند كه در واقع يك تضادى بين علم الهيات و دانش علمى واقع شده است.

نقدونظر: تمايز و فرقى را كه بين منطق الهى و منطق علمى گذاشتيد اين بود كه منطق الهى از قلب و فيض الهى برمى‏خيزد و منطق علمى از مغز. بفرماييد اين وجه تمايز را چگونه بايد تشخيص داد. يك متكلم مسيحى اشكالات وارد بر دين خود را چگونه پاسخ مى‏گويد؟ آيا او از الهامات قلبى و تجربه‏هاى دينى و شخصى خودش جواب مى‏دهد و يا وقتى مى‏خواهد به اشكالات برون دينى جواب بگويد براساس معيارهاى عقلى كه طرف مقابل درك كند استفاده مى‏نمايد؟

ميتالينوس: منظور از قلب، آن قلب فيزيكى نيست. منظورم از قلب آن دانش و نور الهى است كه الهام مى‏شود و من وقتى مى‏خواهم جواب بدهم، با آن نور و با آن بينش الهى، از اين مركزى كه احساس مى‏كنم الهامات بر من وارد مى‏شود، صحبت مى‏كنم.

نقدونظر: اين منطق و الهام اشراقى درونى آيا تابع منطق عقل است‏يا مبنا و نتايج ديگرى دارد؟

ميتالينوس: الهامات قلبى، جداى از تفكرات عقلانى است. چراكه خداوند الهامات خودش را به شكل عشق و محبت و نور و دانش درونى به قلب انسانها الهام مى‏بخشد و وقتى انسان صحبت مى‏كند با آن منطق درونى صحبت مى‏كند. اين به آن معنا نيست كه ما متكلمان روحانى از اين ابزار عقلانى استفاده نمى‏كنيم و آن را متروك مى‏دانيم. دانشمندان روحانى ما و فلاسفه و بزرگان هميشه گفته‏اند براى حل مسائل دنيا از مسائل عقلى استفاده كنيد. تنها كسانى براى خدا مى‏توانند صحبت كنند كه نور خدا در قلب آنها متجلى شده است; مانند پيامبران و اساتيد و متكلمين دينى و تمام پيروان حواريون و بزرگان مذهبى.

استاد الهيات آتن: هركس بايد در اين موارد پيروى بكند از آن منطقى كه قلبش به او مى‏گويد. در آن تعاليم معنوى ما مى‏گويند اگر ايمان داشته باشيد اين ايمان شما را نجات مى‏دهد.

در آن سؤالى كه فرموده بوديد كه در تعارض عقل يا دل و قلب... باز يكى از بزرگان دين حضرت «رواريوس‏»، يك متكلم بزرگ مسيحى، ادوارد كيرد Caird Edward (1835-1908)، مى‏گويد اگر در منطق عقلانى چيزى را از دست‏بدهيد و شكست‏بخوريد، مهم نيست و عيبى ندارد. زيرا آن شكست و بازتابهاى آن باعث مى‏شود كه شما بتوانيد بر آن دوباره حاكم بشويد. ولى اگر در امور ايمانى و دينى شكست‏بخوريد، خيلى خطرناك و غيرقابل جبران است. حضرت كيركه‏گور يكى از بزرگترين استادان متكلم غرب است و خود ايشان گفته‏اند در اين مواقع كه صحبت مى‏كنيد هم مى‏توانيد از قلبتان الهام بگيريد و هم از عقلتان الهام بگيريد و كسى كه در امور زندگى صحبت مى‏كند از هر دو مى‏تواند الهام بگيرد. و براى همين است كه اگر اشتباه كنيد عيبى ندارد.

نقدونظر: مى‏خواستم درباره اين سؤال توضيح بيشترى بدهم. از ديدگاه ما ايمان و فيضى پايدار مى‏ماند كه داراى منطقى باشد كه بتواند عقل را آرام كند و تضادى با عقل نداشته باشد و قلب آن را بپذيرد و آرام بگيرد و در زندگيش تاثير بگذارد؟

استاد الهيات آتن: از نظر ما در متون مقدس آمده است كه ايمان چيز ثابتى نيست، يك چيز دنياميك و فعال است. ايمان هميشه به صورت كامل نيست و هميشه همراه با ايمان، عدم ايمان با ماست و هميشه دعاى ما در اين جور مواقع اين است كه خداى من در عدم ايمان من به من كمك كن. در شك و ترديدهاى من به من كمك كن. يك روزى ايمان من زياد است و روزى ديگر كم شده و افت مى‏كند. آنجا من از خداوند مى‏خواهم به من كمك كند كه ايمان را از دست ندهم.

نقدونظر: اكثر فرق اسلامى درباره ايمان همين مطلب را دارند كه قابل زياده و نقصان است.

استاد الهيات آتن: يك منحنى است در ايمان كه آن را تشبيه مى‏كنند به اعتماد بچه به پدرش. ايمان در واقع يعنى اعتماد. همان طور كه يك بچه در كوچكى اعتماد كامل به پدرش دارد، ولى به مرور كه بزرگتر مى‏شود اين اعتمادش كم مى‏شود و بعضى از وقتها شك و ترديد مى‏كند و اعتمادش اضافه و كم مى‏شود، همين طور در رابطه با خداى خودش، بعضى وقتها اعتقاد كامل و ايمان كامل دارد و بعضى از وقتها ايمانش كم شده و افت پيدا مى‏كند و يك منحنى را تشكيل مى‏دهد و هيچ وقت ثابت نيست.

نقدونظر: براى اينكه سؤال تكميل بشود عرض مى‏كنم كه از ديدگاه ما مسلمانان عقل جت‏خداوند است. يعنى يك موهبت الهى است كه خداوند به انسان داده، ولى به حيوانات مثلا نداده است اين متون مقدس هم حجت‏خداوند هستند. يعنى وحى الهى هستند كه توسط پيامبران خداوند و بزرگانش براى ما فرستاده شده است. يعنى عقل موهبت الهى است و وحى و متون مقدس هم موهبت الهى است و بين اين دو موهبت الهى از نظر ما مسلمانان هرگز نمى‏تواند تضادى باشد. اين دو مكمل يكديگرند. آيا ديدگاه مسيحيت ارتدوكس هم همين است؟

ميتالينوس: شكى نيست از نظر ما هم، عقل و منطق انسان يك موهبت الهى است و وحى هم يك موهبت الهى است.

آن عقل و منطقى كه ما به آن در اينجا اشاره مى‏كنيم براى اينكه بتواند آن ابعاد الهى را درك كند، بايد از آن نور الهى متبلور شده باشد. بايد آن نور الهى به عقل و منطق تابيده باشد، والا يك نفر دانشمند، كه صرفا دانشمند علمى و عقلانى است، بدون اينكه عقل و قلبش از اين لطف الهى سيراب شده باشد، نمى‏تواند خداوند را تجسم و توصيف بكند. خداوند را كسانى توانسته‏اند توصيف بكنند كه به نحوى توانسته‏اند آن را مجسم بكنند وبه‏نحوى ببينند و لمس كنند. فقط الهيون و مقدسيان هستند كه توانسته‏اندببينند و لمس كنند، دانشمندان نمى‏توانند. خداوند را با منطق مى‏توانيم بشناسيم، ولى نه صرفا با منطق تنها جايى كه ما تفاوت داريم با علم دنيوى ( Knowladge Secular) جايى است كه دانشمندان مى‏گويند خداوند را صرفا با منطق بايد شناخت، ولى ما مى‏گوييم نه.

ما در مذهب ارتدوكس، مى‏توانيم درباره‏اش صحبت كنيم، اين است كه خداوند چگونه در جامعه و در ميان انسانها تجلى مى‏كند; آنچه نمى‏توانيم درباره خداوند توصيف بكنيم، اين است كه خداوند چگونه است؟ توصيفات الهى را نمى‏توانيم درباره خداوند بكنيم، ولى طريقه تجلى ايشان را در جامعه مى‏بينيم.

نقدونظر: ما با منطق و عقل خداوند را اثبات مى‏كنيم و مى‏گوييم وجود دارد، ولى درك پروردگار و شناخت او چيزى است كه از راه الهام قلبى و وحى الهى درست مى‏شود. آيا شما هم اين گونه معتقديد؟

ميتالينوس: تنها چيزى كه من زياد با شما موافق نيستم، اين است كه با منطق علمى نه مى‏توانيم خداوند را ثابت كنيم و نه عدم وجود خداوند را.

نقدونظر: شايد منظور از منطق منطق تجربى نيست كه بر آزمون و خطا استوار باشد بلكه مراد ما از منطق، منطق عقلانى است مانند آنچه كه ارسطو به صورت يك دستگاه تفكر به آن شكل و صورت داد يعنى ما از راه فلسفه مانند فلسفه ارسطو يا افلاطون يا حكمت متعاليه خداوند را اثبات مى‏كنيم آن طورى كه قديس اوگوستين و قديس آنسلم و توماس اكوئيناس خداوند را اثبات مى‏كردند كه منطق فلسفى است، نه منطق تجربى.

ميتالينوس: لمس خداوند يك تجربه است، يك چيز ملموس است.

نقدونظر: با تشكر از اينكه وقت‏خود را در اختيار مجله قرار داديد.