پژوهشگر: مهدي سعيدي
شکل گيري نظام مقدس جمهوري اسلامي, انديشه تشيع را در فرصتي تاريخي قرار داده است که در عصر بن بست نظامهاي دموکراتيک غربي و پايان تاريخ غرب! با ارائه طرحي جديد و حرفي نو در عرصه اداره کشور، بار ديگر به عنوان تمدن اول گيتي عرضه اندام نمايد. در اين فرصت تاريخي حضور انگيزه هايي بلند و افکاري جوشان مبتني بر آموزه هاي ديني مي تواند بارور نظريههاي سياسي جديدي از دورن گفتمان ديني گردد و ظرفيتهاي جديدي از حکومت مبتني بر دين اسلام را ارائه دهد و دعوت به فراگير کردن جنبش نرم افزاري بسترسازي براي اين نظريه پردازي هاست. در اين شرايط مدل نظام مردمسالاري ديني که در سالهاي اخير توسط حکيم بزرگ انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي مطرح گرديده نيز گامي در اين مسير است تا ظرفيتها و زواياي جديدي از نظام جمهوري اسلامي جلوه گر شود.
نظريات در عرصه علوم سياسي و علوم اجتماعي در بستر سوالات و شبهات شکل گرفته اند. نبود سوال و چالش امکان ذهني ارائه نظرات و پردازش نظريات را فراهم نکرده و فاصله بين ذهن و عين, نظر و عمل را بيش از پيش افزون ميکند. وقتي عرصه اي براي تحقق بيروني نظريات ذهني شکل مي گيرد آنگاه در مواجه با عمل و واقعيت نقاط ضعف و قوت نظريات خودنمايي مي کند. در چنين فضاي ديالکتيکي بين نظر و عمل است که زمينه براي تکميل و تصحيح نظريات تکاملي فراهم ميآيد. توماس اسپريگنز در کتاب فهم نظريه سياسي خود بر اين مطلب که نظريه پردازي سياسي در شرايط بحراني شکل ميگيرد تاکيد دارد و نظريات سياسي را از اين منظر مورد بررسي و مطالعه قرار داده است.
با مروري بر انديشه هاي سياسي در تشيع به اين نکته بر ميخوريم که يکي از مشکلات اين حوزه نبودِ يک نظريه جامع و کامل معطوف به عمل به منظور پشتوانه اي براي برنامه ريزي و مانيفستي براي اداره جامعه است (برخلاف نظريات اهل سنت که جنبه هاي عملي و پراگماتيستي بيشتري دارد). نظريات مطرح اغلب در مراحل اوليه و نظري صرف بوده و براي تبديل شدن به برنامه عملياتي فاصله زيادي دارند. مهمترين دليل اين مساله نبود شرايط سياسي اجتماعي لازم براي بروز و ظهور کامل اين نظريات بوده است.
در حالي که تشيع در سده هاي گذشته دوران سختي را براي ادامه حيات خود داشته و شيعيان با ابزار تقيه از ابراز نظريات اوليه شيعه ابا داشتند, ديگر شرح و بسط نظريات حکومتي شيعه در دوران غيبت سالبه به انتفاع موضوع بوده و مساله اي را حل نميکرده است. در عوض در اين دوران شاهديم که دغدغه اصلي شيعه, تعريف هويت مستقل شيعي در برابر ديگر جريانهاي مذهبي در درون اسلام است و به همين منظور بيشتر به مساله امامت و ولايت اهل بيت(ع) و دفاع عقلاني و کلامي از اين موضوع توجه داشته و اين مساله به خوبي بسط داده شده است.
با پيروزي انقلاب اسلامي و شکل گيري نظام سياسي مبتني بر آموزه هاي سياسي اهل بيت(ع) اولين تجربه عملي تشيع براي اداره حکومت فراهم آمده و فرصتي است تا نظريات سياسي شيعي در بوته نقد و تجربه قرار گيرند.
1- گام اول، مدل جمهوري اسلامي : در اين بين همان معضل انتزاعي بودن و فاصله داشتن از يک مانيفستي فراگير و همه جانبه معطوف به عمل و مبتني بر گفتمان حاکم بر جامعه بيش از پيش خودنمايي ميکند. نظريه جمهوري اسلامي گام اولي بود که در اين زمينه مطرح گرديد و تلاش کرد تا نظريات سياسي شيعه را با واقعيتهاي جامعه پيچيده امروز درهم آميزد, بطوري که برخي مدعي شدند ولايت فقيه مولود انديشه حضرت امام بوده و قبل از ايشان چنين مساله اي در فقه شيعه مطرح نبوده است!
حضرت آيت الله خامنه اي درباره تلاشي که حضرت امام(ره) در زمينه نظريه پردازي معطوف به عمل کرده اند چنين مي فرمايد: «ولايت فقيه جزو مسلمات فقه شيعه است. اينكه حالا بعضي نيمهسوادها ميگويند امام ولايت فقيه را ابتكار كرد و ديگر علما آن را قبول نداشتند، ناشي از بياطلاعي است. كسي كه با كلمات فقها آشناست ميداند كه مسأله ولايت فقيه جزو چيزهاي روشن و واضح در فقه شيعه است. كاري كه امام كرد اين بود كه توانست اين فكر را با توجه به آفاق جديد و عظيمي كه دنياي امروز و سياستهاي امروز و مكتبهاي امروز دارند، مدون كند و آن را ريشهدار و مستحكم و مستدل و باكيفيت سازد، به شكلي در بياورد كه براي هر انسان صاحب نظري كه با مسايل سياسي روز و مكاتب سياسي روز هم آشناست، قابل فهم و قابل قبول باشد.» (14/3/87)
حضرت امام در باب ضرورت پيوند نظريه با عمل ميفرمايند: «حكومت در نظر مجتهد واقعي فلسفه عملي تمامي فقه در تمامي زواياي زندگي بشريت است, حكومت نشان دهنده جنبه عملي فقه در برخورد با تمامي معضلات اجتماعي و سياسي و نظامي و فرهنگي است, فقه تئوري واقعي و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است. هدف اساسي اين است كه ما چگونه مي خواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براي معضلات جواب داشته باشيم و همه ترس استكبار از همين مساله است كه فقه و اجتهاد جنبه عيني و عملي پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.»
اين تلاش براي نظريه پردازي هنوز براي اينکه بتواند بطور کامل پاسخگوي سوالات مطرح در حوزه عمل سياسي - اجتماعي باشد نيازمند تکميل و تلاش فکري است.
2- گام دوم، مدل مردم سالاري ديني: گام بعدي طرح نظريه نظام مردمسالاري ديني از طرف حضرت آيت الله خامنه اي بود که نظريه تکميلي اي در ادامه جمهوي اسلامي مبتني بر نيازها و سوالات جديد است که تلاش دارد تا در چارچوب گفتمان حاکم بر جامعه سوالات و ابهامات مطرح مبني بر تضاد ميان دين و دموکراسي را پاسخ دهد و ظرفيتهاي جديدي از حکومت اسلامي را ارائه دهد. در باب نظريه مردمسالاري ديني نکات زير قابل توجه است:
1- جعل واژه مردمسالاري ديني توسط رهبر معظم انقلاب اسلامي و تلاش براي ورود آن به ادبيات سياسي و تبديل آن به گفتمان رايج, يک اتفاق نبود بلکه تلاشي هدفمند و آگاهانه از جانب ايشان بود که در شرايطي خاص و با اهدافي معين طراحي گرديد که فهم آن ميتواند به ما در طرح مساله کمک نمايد.
2- با اولويت قرار گرفتن توسعه سياسي در عرصه مديريت کشور در سالهاي 76 تا 84 , فرصتي فراهم آمد تا آموزههاي سياسي اسلام در زمينه سياست نيز مورد توجه قرار گيرد. رهبر معظم انقلاب اسلامي که همواره با تدابير خود از فرصتهاي فراهم آمده براي رشد و ارتقاء کشور و حرکت به سمت اهداف انقلاب اسلامي بهره مي گيرند, اين فرصت تاريخي را مغتنم شمرده و با طرح الگوي مردمسالاري ديني به عنوان مدل حکومتي نظام اسلامي, تلاش کردند تا در عرصه توسعه سياسي يک گام به جلو رفته و ظرفيتهاي جديدي از آموزه هاي سياسي اسلام را به منصه ظهور درآورند.
3- نکته ديگر اينکه نظريه ها در يک سطح نمي مانند, و متاثر از زمان و برخاسته از تجربيات تغيير ميکنند, تکميل ميشوند و در برخي موارد ابطال ميگردند. مردمسالاري ديني نظريه ايست تکميلي بر مدل جمهوري اسلامي که افزون بر آن حرفهايي براي گفتن دارد و حرکتي است از جنس جنبش نرم افزاري در حوزه علوم سياسي که رهبري خود در آن پيشگام شده است.
4- طرح اين ايده نو, فرصتي است براي نظريه پردازي و تامل در ارائه ايده هايي معطوف به عمل و تلاش براي ايجاد پشتوانه اي تئوريک براي نظام جمهوري اسلامي که امروز بيش از 28 سال از شکل گيري آن ميگذرد. امروز جمهوري اسلامي در حوزه عمل با سوالاتي مواجه است که بايد براي آن پاسخهايي مناسب ارائه نمود. پاسخهايي که مانع از متهم شدن حکومت اسلامي و ناکارآمدي و ناتواني گردد.
اما آنچه در اين مدت شاهد آن بوديم تکرار حرفهاي گذشته و يا نظرات صرفا ذهني و نظري فارغ از نيم نگاههايي به حوزه عملي و بدون هرگونه رويکرد پراگماتيستي(عمل گرايانه) است. رويکردي که امروز در دوران حاکميت نظام اسلامي جاي خالي آن احساس مي شود و به نيازي ضروري مبدل گرديده است. اين نگاه نوي رهبري راه را براي اين تحول نگرش فراهم مي آورد.
5- همانطور که رهبري انقلاب خود در بياناتشان اشاره داشتند مردمسالاري ديني چيزي در برابر جمهوري اسلامي نيست, بلکه شرحي و تفسيري نو از آن به حساب ميآيد. اينکه در علوم سياسي جمهوريت به وجهي از نظام سياسي اشاره دارد و مردمسالاري به وجهي ديگر خود نکته اي است که بايد در فرصتي ديگر بدان پرداخت, اما توجه به اين نکته ضروري است که مردمسالاري از بار معاني بيشتري بر نشان دادن ظرفيتهاي انساني و متعالي حکومت اسلامي برخوردار است و در دوراني که شعار دفاع از مردم به بوق تبليغاتي غرب تبديل شده و دموکراسي به چماقي که بر سر مخالفين ميکوبند, ارائه مدلي از حکومت مبتني بر آموزههاي ديني و حضور و مشارکت مردم در صحنه تصميمگيري جامعه توسط جمهورياسلامي ميتواند ترفندهاي بيگانگان را خنثي سازد.
6- تغيير الفاظ و اصطلاحات تنها يک تغييري زباني نيست و از نگاهي که امروزه به نگاه هرمنوتيکي معروف است, واژه ها و اصلاحات معاني خاص خود را تداعي ميکنند. تاکيد بر مردمسالاري و آوردن آن در عنوان اصلي نظام, نشان از عمق نگاه ايشان به جايگاه مردم در تصميم گيريها دارد. اين نگاه به جايگاه مردم که برخاسته از نگاه اسلامي ايشان است, مفهوم کليدي است که خود ميتواند جرقه اي براي محققين باشد تا به بسط و تبيين اين مقوله بپردازند.
7- مردمسالاري ديني تلاش براي نظريه پردازي از درون معارف خودي و مبتني بر توامنديهاي دروني و اسلامي ماست. ارائه الگويي براي اداره جامعه مبتني بر مکتبي است که ايرانيان بدان باور دارند.
وليکن از طرفي آنچه متاسفانه در حوزه هاي آکادميک و علوم انساني مشاهده ميکنيم اين است که اين کرسيهاي نظريه پردازي نه تنها در خدمت نيازهاي جامعه و مبتني بر آموزه هاي ديني و بومي ملت شکل نگرفته, بلکه خود به پايگاههاي براي تئوريک نمودن ديدگاههاي مخالفين تبديل گشته است. تاکيد بر ترجمه ديدگاههاي انديشمندان غربي و تلاش براي القاء آن به دانشجويان, بدون لحاظ کردن شرايط بومي اين کشور در حاليکه در خود غرب نيز مدلهاي بومي از دموکراسي و ... بوجود آمده است يکي از دردهاي اصلي در اين حوزه است.
در حالي که در خود غرب امروز مراکز آکادميک تماما در خدمت رژيم سياسي حاکم بوده و در جهت تثبيت وضع موجود حرکت ميکنند, بطوري که به عنوان مثال در مراکز جامعهشناسي آمريکا جريان غالب تفکر کارکردگرايان و نئوکارکردگران است که انديشهاي محافظهکارانه و مبتني بر حفظ وضع موجود دارند و عملکرد دولت بوش را تئوري پردازي مي کنند, در سرزمين ما اغلب نظريات ارائه شده در خدمت کارآمدي نظام و توسعه کشور نيست. بايد اعتزاف کرد که امروز حوزه علوم انساني به معضلي تبديل شده که حل آن جهادي علمي و فکري مي طلبد!
همانطور که اشاره شد شکل گيري نظام مقدس جمهوري اسلامي, انديشه تشيع را در فرصتي تاريخي قرار داده است که در عصر بن بست نظامهاي دموکراتيک غربي و پايان تاريخ غرب!(برخلاف نظر فوکوياما که از پايان تاريخ به معناي حاکميت بلامنازع ليبرال دموکراسي غرب سخن مي گويد) با ارائه طرحي جديد و حرفي نو در عرصه اداره کشور بار ديگر به عنوان تمدن اول گيتي عرضه اندام نمايد.
در اين فرصت تاريخي حضور انگيزه هايي بلند و افکاري جوشان مبتني بر آموزه هاي ديني مي تواند بارور نظريههاي سياسي جديدي از دورن گفتمان ديني گردد و ظرفيتهاي جديدي از حکومت مبتني بر دين اسلام را ارائه دهد و دعوت به فراگير کردن جنبش نرم افزاري بسترسازي براي اين نظريه پردازي هاست.
در اين شرايط مدل نظام مردمسالاري ديني که در سالهاي اخير توسط حکيم بزرگ انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي مطرح گرديده نيز گامي در اين مسير است تا ظرفيتها و زواياي جديدي از نظام جمهوري اسلامي جلوه گر شود.