حسن خسروي
ماهنامه تدبير
يكي از سنتهاي الهي درجهت پرورش و آماده سازي پيامبران، براي رهبري و هدايت مردم همانا امر چوپاني بوده است.
درواقع سنت حسنه چوپاني پيامبران، نقطه عطفي در جغـــرافياي رسالت آنان محسوب مي شود چرا كه در آن راز و رمزها و حكمتهاي فراواني وجود داشته و با خود سازندگي، تدبير، كياست، و صدها نكته آموزنده و راهگشا را به دنبال دارد.
پيامبر عاليقدر اسلام نيز همچون انبياء پيشين، مدتها چوپاني مي كرد تا آنكه زمينه هاي لازم براي بعثت ايشان آماده و مهيا شد. به راستي چه نكاتي در چوپاني نهفته است؟
وقتي شما در صحرا هستيد بيشتر به افق پيش روي خود مي نگريد و اين امر مي تواند برنامه ريزي بلندمدت و بلندنظري را در انسان القا كند.
انسان در تنهايي صحرا و دشت و بيابان ياد مي گيرد كه با مشكلات و سختي ها چگونه مقابله كند بدين سان قدرت خلاقيت درانسان افزايش مي يابد و روحيه و شجاعت فرد در آن فضاي وسيع وضعيت ديگري پيدا مي كند و درحقيقت، طبيعت، معلم گرانقدري است كه درسهاي فراواني به ما مي آموزد. مثلاً انسانها بسياري از امور روزمره و مرتبط با زندگي خويش نظيـــر: شكار، پرواز، دفن مردگان، خانه سازي و... را از طبيعت و حيوانات اطراف آموخته و يا تقليد كرده اند.
شهرنشيني و گسترش صنايع و ماشيني شدن زندگي، ما را تا حد زيادي با برخي مباحث نظير چوپاني بيگانه كرده است. در صورتي كـــــه در حوزه مديريت و رهبري مي تواند به نحو مفيد و موثري از چوپاني بهره جست. امروزه در حوزه مسايل سازماني و مديريتي بسيار برمي خوريم به مديران و سرپرستاني كه ويژگيهـــاي مديريت و سرپرستي و اصول را نمي داننــد يا نمي توانند آنها را پياده كنند. ديده ايم كه مديراني به واسطه روابط و خارج از نظام شايسته سالاري و شأن و مرتبه مديريت، به پستهاي مديريتي گمارده مي شوند و پس از مدتي آثار سوءمديريتي شان بر همگان معلوم مي گردد.
متاسفانه، ما نظام آموزش حساب شده، مدون و عقلايي با قابليت اجرايي مطلوب در ميان نظام اداري نداريم و بعضاً به بخشنامه ها و پاره اي امر و نهي ها توسل جسته ايم كه خيلي موفقيت دربرنداشته است.
در اين نوشتار سعي شده تاحد امكان به نكات مديريتي كه در مقوله چوپاني و كار يك چوپان وجود دارند به اختصار پرداخته شود. باشد كه به عنوان يك نگرش نو و ديدگاه برگـــــرفته از تعاليم اسلامي دريچه اي را پيش روي محققان، مديران و كارشناسان باز كــــــرده باشيم كه به واسطه آن ايجاد انگيزه اي كرده باشيم در اين خصوص كه بيشتر از پيش از لابلاي منابع ديني و فقهي نكات ارزشمند مديريتي را استخراج كنيم و آنها را به كار بنديم.
هر دانش و علمي، داراي يكسري اصول و مباني است كه آن دانش برپايه آنها بنا شده است. از آنجايي كه چوپان براي به حداكثر رساندن كارايي و اثربخشي خويش درمورد وظايف و ماموريتهاي محوله ناگزير به رعايت اصول و مبناي موردنظر است، لذا اصول مديريت برمبناي چوپاني عبارتند از:
در محيط كارو زندگي روزمره خويش، بسيار اتفاق مي افتد كه زمان و وقت از دستمان خارج شده و در دام آن گرفتار مي شويم و غالباًَ به يكديگر با حالتي گلايه آميز و از سر افسوس و نارضايتي مي گوييم: وقت ندارم - نمي رسم - فرصت كم است - باشه يه وقت ديگه - كو فرصت - فرصت سر خاراندن را ندارم و...
اما حقيقت آن است كه با مديريت كردن بر زمان مي توان بسياري از ناموفقيتها را به موفقيت و پيروزي تبديل كرد. يك چوپان، دقيقاً يك نكته را مي داند كه اگر بيرون بردن دام (گله) در يك فاصله زماني مشخص صورت نگيرد او به بسياري از اهداف و برنامه هاي خود نمي تواند جامه عمل بپوشاند.
مثلاً شير دوشيدن گله بايد در ساعت مشخصي انجام شده و در صبح زود قبل از طلوع آفتاب، حيوانات براي به صحرا رفتن آماده شوند. فرض كنيد كه يك روز، ماجراي دوشيدن و يا گله را با تأخير بيرون بردن، با وقفه روبـــرو شود. به راستي آن وقت چه اتفاقي مي افتد؟ بد نيست به مواردي از اين نوع اتفاقات اشاره كنيم:
الف) قادر به طي كردن مسافتهاي طولاني نيست؛
ب) تمايل به خوردن غذا (چريدن) نداشته و كارگروه را مختل مي سازد؛
ج) اقتصاد خانواده را دچار تزلزل كرده و آشفتگي ايجاد مي كند؛
د) فرصتها را به تهديدها تبديل كرده و هزينه ها را بالا مي برد.
حال در امر برگرداندن گله به سمت روستا و محل نگهداري حيوانات، باز اگر دقيق شويم ملاحظه مي شود كه خيلي زود آوردن و يا خيلي دير آوردن گله به سوي روستا و محل نگهداري، مي تواند عواقب ناخوشايند و آفاتي را به همراه داشته باشد.
در اين ميان بي مناسبت نيست كه جهت تكميل مطالب اين بخش مهمترين عوامل هدردهنده زمان را به طور خلاصه به شرح ذيل بيان كنيم:
1 - اداره كردن امور همراه با بحران؛
2 - تماسها و مكالمات تلفني؛
3 - فقدان برنامه ريزي مناسب در محيط كار؛
4 - قبول و يا تحميل مسئوليت بيش از حد؛
5 - ملاقاتهاي بدون برنامه و ميهمانان ناخوانده؛
6 - واگذاري ناموثر و ناقص كار به ديگران؛
7 - بي نظمي فردي؛
8 - ضعف شخصيتي؛
9 - عدم جسارت و توانايي لازم در گفتن «نه» به ديگران؛
10 - كار امروز را به فردا افكندن؛
11 - وجود جلسات بسيار در محيط كار؛
12 - بوروكراسي و نامه نگاريهاي زائد؛
13 - كارها را ناتمام رها كردن؛
14 - نداشتن كاركنان شايسته؛
15 - ارتباطات و روابط غيررسمي؛
16 - مشخص نبودن حيطه اختيار و مسئوليت؛
17 - وجود ارتباطات ضعيف؛
18 - عدم توانايي لازم در كنترل اوضاع و احوال؛
19 - داشتن اطلاعات ناقص؛
20 - مسافرتها و ماموريتهاي متعدد.
بنابراين، گشت و گذاري (در قالب يك كارگاه آموزشي) درميان چوپانان مي تواند در ارتباط با مديريت زمان، مديران ما را در انجام هرچه بهتر وظايف و تنظيم وقت و برنامه ريزي زماني ياري رساند.
يك چوپان، گله خود را طوري سازماندهي مي كند كه حداقل ضايعات و مرگ و ميرها و اتلاف منابع را درپي داشته باشد. او سگ گله را گاهگاهي هدايت مي كند كه در عقب گله حركت كرده و گاهي در جلو و اطراف وظيفه خود را انجام دهد. چوپان حيوانات كم سن و سال را در بغل مي گيرد و يا درميان بزرگترها قرار داده تا راه و رسم حركت و زندگي جمعي را فراگرفته و به قول معروف، حيوان بتواند روي پاي خود بايستد.
او از رفتن حيوانات به كناره هاي جاده و يا رفتن روي صخره ها و نقاط آسيب رسان جلوگيري مي كند و تمام تلاشش معطوف به آن است كه همه در يك راستا حركت كنند و در يك چتر امنيتي خاص و محدوده مشخصي قرار داشته باشند. اين گونه است كه سازماندهي حيوانات و هدايت و رهبري آنان بر چوپان آسان مي گردد. چوپان با سازماندهي صحيح گله، امر تعليم و تربيت حيوانات و آموزشي آنان را با موفقيت سپري مي كند و بدين گونه است كه نظام تعليم و تربيتي مناسبي داشته و از اين طـــريق نقاط قوت و ضعف كار و گله را مي تواند موردشناسايي قرار دهد.
چوپان، اگر پنج ويژگي مطلوب و مهم داشته باشد يكي از آنها حتماً صفت امانتداري و رضايت مشتري (صاحبان گله) است. او تلاش مي كند تا امانتهايي كه به او سپرده شده در كمال صحت و سلامت باشند. به راستي شما به عنوان مدير چقدر امانت دار نيروهايي هستيد كه به شما سپرده شده اند؟ تاكنون كمتر به اين موضوع پرداخته ايم كه منابع انساني (نيروي انساني) برايمان چقدر ارزش داشته و دارند، هرچند كه در شعار و نگاه آرماني و آماري و مصاحبه اي خيلي از آن دفاع مي كنيم؟
كارمند و كارگر امانت خانواده ها و امانت جامعه در دست مدير هستند و مدير است كه بايد رضايت مشتري (خانواده و مشتري) را جلب كرده و صبح كه امانتها (كاركنان) را تحويل مي گيرد، شب با كمال صحت و سلامت آنها را تحويل صاحبان (خانواده ها) خود دهد. آيا به راستي اين گونه است؟
لذا امانت داري و رضايت مشتري را بايد از چوپان فرابگيريم و رازها و رمزها و تفكرات كاري و حرفهاي او را سرمشق قرار دهيم تا در مديريت خويش توفيق داشته باشيم.
اگر روزي يك گرگ يا حيواني درنده به گله چوپان حمله كند، وظيفه و ماموريت و چاره كار او چيست؟ او چه تدبيري بايد بينديشد، گوسفندان را به كجا ببرد؟ با گرگ چگونه بايد مقابله كند؟ بله، چوپان در اينجا با مديريت بحران سروكار دارد. بحران پيش آمده، حمله حيوان درنده و گرسنه است و وظيفه چوپان مديريت اين بحران است و تصميمات او در اين شرايط مي تواند نتايج ذيل را به دنبال داشته باشد:
الف) دفع حمله حيوان درنده؛
ب) سلامت و امنيت گله؛
ج) سلامت و امنيت چوپان؛
د) رفع نابساماني و اضطراب و هرج و مرج.
اگر در حوزه تحت مسئوليت شما ناگهان كارمندي سر به شورش و اعتراض گذارد چه مي كنيد؟ اگر در يك جلسه مهم و حساس، برق قطع شود چه تدبيري مي انديشيد؟ اگر غذاي روزانه كاركنان دچار مسموميت شده باشد يا به عبارتي فاسد باشد چه خواهيد كرد؟ اگر مقام مافوق با يك گروه بازرسي سر زده به حوزه كاري شما مراجعه كند درحالي كه حوزه شما دچار اشكالات است چه مي كنيد؟ اگر شرايط سياسي، حوزه كاري شما را تحت تاثير قرار دهد چه اقدامي خواهيدكرد؟ اگر ناگهان سيل و طوفان بر عملكرد كاري شما تاثير گذارد چه اقدامي خواهيد داشت؟ اين قبيل سوالها و هزاران سوال ديگر نمونه هايي از مواجهه با بحران هستند.
يك چوپان بايستي از آن سطح از تجربه، خويشتن داري، شجاعت و قدرت تجزيه و تحليل بــرخوردار باشد تا در لحظاتي كوتاه چاره انديشي كرده و رفع بحران كند. مدير نيز در زماني كوتاه مي بايست مصالح فردي و جمعي و سازماني را درنظر گرفته و با محاسباتي دقيق بهترين راه حل را براي خروج از بحران انتخاب كند. اينجاست كه مي گويند وظيفه مدير انجام كارهايي است كه از ديگران برنمي آيد. درواقع بروز بحران نقطه عطف محك زدن مديران است. در بحرانها مي توان قدرت، شجاعت، جسارت، و هوشياري و سنجيده عمل كردن مديران را ارزيابي كرد و شناخت.
درحقيقت در مديريت بحران، بحث بر سر اين است كه مدير، وقايع و پيشامدها و اوضاع و احوال را در آن هنگامي كه نظام برنامه ريزي، كنترل و نظارت، سازماندهي و تصميم گيري از حالت طبيعي خود خارج مي شود، چگونه اداره و هدايت كند تا مـــاحصل كار، كاستن از هزينه ها، كاهش خطرات و تلفات و كنترل مطلوب شرايط حاكم باشد.
در مديريت بحران، ما با برنامه ريزي و يا تصميم گيري مدون و سازماندهي شده اي كه مبتني بر يكسري قواعد و دستورالعمل باشد به طور كامل سروكار نداريم. يعني در مديريت بحران نظام تصميم گري مبتني بر تصميم گيري برنامه ريزي نشده است. پيداست كه اين حالت چه استرس و اضطراب و فشار رواني را بر مدير وارد مي كند.
چوپان در امر گله داري، با تهديدها و بحرانهايينظير رعدوبرق، حمله حيوانات وحشي، سيل، راهزنان، بيماري و... روبـــرو مي شود و ناگفته پيداست كه او براي مقابله با اين مسايل از هيچ جزوه آموزشي بهـــــره نمي گيرد بلكه بايد تمام هنر، تجربه، خلاقيت، و ابتكار خود را به كار بندد تا از مهلكه پيش آمده، خود و گله اش جان سالم بدر برد و سربلند بيرون آيند. پس بروز بحران در كار چوپاني، درس خوبي براي مديران است تا از آن بهره لازم و كافي را ببرند.
مديران به تعبيري والدين كاركنان هستند و آشكار است كه رفتار، منش، شخصيت و عملكرد مدير، تاثيرات زيادي بر روي كاركنان خواهد داشت. تعليم و تربيت و آموزش و پرورش حلقه مهمي از زنجيره عملكرد مديريت است كه نبايد موردغفلت قرار گيرد.
چوپان در كار خويش ملزم به تعليم و تـــربيت است. او با ارتباطي كه با گله برقرار مي كند هركدام را به نوعي كنتـــرل و نظارت مي كند. چوپان نحوه حركت و هماهنگي را به گله مي آموزد و نظاره گرو كنترل كننده هر تخلف است. گوسفنداني را شايد در كنار جاده هــا ديده ايد كه به صف و پشت سر هم حــركت مي كنند تا در موقعي مناسب از عرض جاده گذر كنند.
چوپان با اعمال نظارت و كنترل، آنها را در راه اصلي حـــــــــركت مي دهد. او با به كارگيري يك سري الفاظ، اصوات و حركات و استفاده از چوب دستي خود، حس مشاركت، همكاري و كار تيمي را در بين گله، تعليم و گسترش مي دهد و آنها را مدام گرد يكديگر جمع مي كند تا متفرق نشوند. چوپان مي داند كه تفرقه در گله، آشفتگي و شكست و ناتواني او را به دنبال خواهد داشت.
چوپان حيوانات كم توان و ضعيف و يا احياناً لنگ (چلاغ) را تيمارداري مي كند تا همراه گــروه باشند. گاهي آنها را در آغوش مي گيرد تا از قافله سالار عقب نمانند.
مديرنيز بايد بتواند آغوش خود را براي كاركنان كم توان و ضعيف باز نگه دارد و از آنان تيمارداري كند تا آنها خود را دريابند و بتوانند با ساير كاركنان گروه همگام شوند.
مدير همچنين بايستي بداند كه هرچه تفرقه و جدايي در ميان كاركنان او بيشتر باشد صندلي او نيز سست تر خواهد شد.
مدير كنترل و نظارت مطلوبي را بر محيط خود و سيستم تحت امر بايد داشته باشد تا فرد ضعيف و ناتوان از فرد كارآمد و پرتوان شناخته شود. كنترل و نظارت مطلوب به مدير امكان مانور بيشتــري در مديريت ارائه مي دهد و او خواهد توانست با تعليم و تربيت بجا و شايسته، پرسنلي سرشار از انرژي، پويايي و انگيزه داشته باشد.
چوپان، گله را رشد مي دهد. كوچكترها را بزرگ مي كند. راه و رسم ها را مي آموزاند. خطرات و تهديدها را به آنها گوشزد مي كند.
مدير نيز بايستي كاركنان جوان را تعليم دهد. تهديدها و عوامل شكست و عدم موفقيت را براي گروه تشريح كند و افراد را به حدي به كمال برساند كه آنان نيز بتوانند مدير شوند و مديريت كنند.
به راستي اگر مديريت خود را با چوپاني، آن هم چند صباحي در دل صحرا و جنگل در ميان انبوه نعمتهاي الهي وگله آغاز كنيم هم موفقتر خواهيم بود و هم يك سنت سازنده الهي را پيداه كرده ايم.
1 - جزايري، سيدنعمت اله - قصص الانبياء- ترجمه يوسف عزيزي. انتشارات هاد - چاپ دوم 1376 ص 33 2 - قرآن كريم - سوره قصص آيه 23 و 24 3 - قرآن كريم - سوره طه آيه 18 و 17 4 - خسروي، حسن مديريت زمان، روزنامه همشهري شماره 1901