کژفهمی های شبیه سازی انسان

علی محمدی

نسخه متنی
نمايش فراداده

كژفهمي‌هاي شبيه‌سازي انسان

علي محمدي *

اشاره

شبيه‌سازي مسئله‌اي مناقشه‌برانگيز در علم و دين بوده است. اين مقاله رابطة ميان شبيه‌سازي و شخصيت را بررسي مي‌كند. دو مسئله مهم در اين زمينه عبارت‌اند از: آيا شخصيت قابل استنتاخ است؟ و آيا كلون يك شخص جنايتكار هم يك جاني خواهد بود؟ مقاله در پايان به اين نتيجه دست مي‌يابد كه با كلونينگ نمي‌توان عين فرد اصل را ايجاد نمود.

واژگان كليدي:

شبيه‌سازي، شخصيت، توارث تك‌ژني، توارث چندژني.

* * *

مقدمه

شبيه‌سازي (Cloning) يكي از بحث‌برانگيزترين مباحثي است كه نه تنها در دنياي علم بلكه در بين تمام اقشار جامعه مطرح مي‌باشد. اين دانش با تمام يافته‌هاي تاكنون بشري متفاوت مي‌باشد و اگر كوچك‌ترين سهل‌انگاري در شناخت همه جانبه و كاربرد آن صورت گيرد، عواقب بسيار خطرناكي مي‌تواند براي بشريت به دنبال داشته باشد.

آدمي هم اكنون موقعيتي خطير را تجربه مي‌كند در پيش روي او چشم‌انداز قريب‌الوقوع شبيه‌سازي انسان ترسيم شده است. تحقق اين شاهكار خارق‌العاده حامل مخاطرات و تهديدهايي براي حيات آدمي و طبيعت است و شايد نخستين باري است كه آدمي در مسير تعيين سرنوشت خود قدم برمي‌دارد. هم اينك محققان و دانشمندان، نخستين آزمايش‌هاي خود را در اين‌باره انجام داده‌اند و جهان بي‌صبرانه و مشتاقانه در انتظار تحقق چنين كاري است.

اگرچه چنين موضوعي، بسياري را نگران ساخته، اما حاميان اين نوع فناوري (technology) اين سؤال را مطرح مي‌كنند كه چه دليلي براي عدم استفاده از آن وجود دارد؟ و از سوي ديگر، تعدادي از عالمان اخلاق، كم و بيش و به دنبال انزجار برخي از تحقق چنين چشم‌اندازي، مخالفت‌هايي را نسبت به اين موضوع از خود نشان داده‌اند.

بي‌شك شبيه‌سازي انسان با مسائل اساسي و در رأس آن با مسايل مرتبط با ماهيت، شخصيت و ارزش آدمي پيوند خورده است. هيچ رويدادي در طول تاريخ حيات بشر، توان چنين تأثيرگذاري‌اي را بر آينده انسان نداشته است كه دلايل متعددي هم براي اين ادعا وجود دارد. (سياحت غرب/ ش 16/ ص 132ـ131)

با مطرح شدن شبيه‌سازي بحث‌هاي بسيار مهم و جدي پيرامون آن مطرح گشت كه در برگيرنده مسائلي چون منشأ حيات و چگونگي پيدايش آن، شخصيت و عوامل سازنده آن، فعل خدا و غيره مي‌باشد، در اين ميان كژ فهمي‌هاي موجود پيرامون شبيه‌سازي، خود موجب مطرح شدن پرسش‌هايي ديگر و همچنين نگراني‌هايي دربارة آن شده است كه به نظر نگارنده اين كژفهمي‌ها متأثر از داستان‌ها، پيش‌گويي‌ها و فيلم‌هاي تخيلي ساخته شده توسط هاليوود و ديگر سازمان‌ها مي‌باشد. مثلاً فيلم «پسران برزيلي» (The Boys from Brazil) نمايش‌گر تلاش نئونازيست‌ها براي كلون نمودن هيتلر است كه در نهايت موفق مي‌شوند هيتلر را كلون نمايند تا رايش سوم زنده شود. يا چشم‌انداز بسيار سياه آينده توسط پيش‌گويي‌هاي آلدوس هاكسلي (Aldous Huxley) در كتاب «دنياي نودلار» (Huxley, 1998) (Brave New World) در سال 1932 يعني هنگامي كه جهان هنوز از وحشي‌گري و سبعيّت عنان‌گسيخته جنگ جهاني اول و فقر دهشتناك ناشي از ركود اقتصادي بزرگ گيج و لرزان بود. اين كتاب 600 سال آينده را مجسم مي‌كند كه فجايع مشابهي از جنگ، رهبران جهاني را متقاعد مي‌سازد كه نظم نوين بنياديني را بر دنيا تحميل نمايند. تمام انسان‌ها، حاصل توليد انبوه در كارخانه‌هاي عظم جنيني‌اند و كلون شده‌اند تا نظام طبقه‌اي آلفا، بتا، گاما، دلتا و اپسيلون را در انسان به وجود آورند. (كاكو، 1381، ص 360 (با تلخيص))

ترسيم نمودن چنين فضاهايي از آينده و القاي افكاري خاص موجبات پيدايش كژفهمي‌هايي دربارة شبيه‌سازي شده است. يكي از كژفهمي‌ها مربوط به مفهوم كلونيگ است كه آن را معادل «عين‌سازي» قلمداد نموده‌اند. از اين رو، برخي معتقدند كه با كلونيگ مي‌توان يك فرد را عيناً با تمام خصوصيات ظاهري و رفتاري ايجاد نمود. بحث‌هاي ديگري چون جاودانه زيستن، زنده‌نمودن افرادي چون هيتلر، اينشتين، هنرمندان مشهور سينما و غيره پيرامون اين پندار نادرست مطرح گرديد. مثلاً اندكي پس از تولد دالي (Dolly) در سال 1997، روزنامه گاردين (Guardian) خبري را منتشر نمود كه در آن مردي ادعا نموده بود كه با كلونينگ مي‌توان به جاودانگي (immortality) دست يافت. چراكه با كلونينگ مي‌توان فردي ايجاد نمود كه از نظر خصوصيات ژنتيكي و شخصيتي عين فرد اول باشد. پس با اين تكنيك مي‌توان مردگان را بار ديگر به دنيا بازگردانيد و در اين جهت ما فقط به چند سلول او نيازمنديم. Wynn, 4)) «اليوت كروك» بيوشيميست دانشگاه استنفرد مي‌گويد:

«با طراحي، بدن بايد براي ابد باقي بماند».

وودي آلن (Woody Allen) مي‌گويد:

«من نمي‌خواهم از طريق شاهكارهايم باقي بمانم، من مي‌خواهم با نمردن براي ابد زندگي كنم.

جيمز واتسون (J. Watson) مي‌گويد:

«آيا ما به سوي كنترل حيات رهسپاريم؟ من چنين فكر مي‌كنم. همه ما مي‌دانيم تا چه حد كامل نيستيم. چرا نبايد خود را قدري بهتر بسازيم تا زيبنده بقا گرديم؟ اين است آنچه ما خواهيم كرد. ما خود را قدري بهتر خواهيم كرد». (كاكو، ص 299 و 329.)

بحث‌هاي اينچنيني باعث شده كه عامه مردم نيز تصويري خيالي از شبيه‌سازي در ذهن خود تصور نمايند، البته از كار ژورناليست‌ها در اين مسير نبايستي غافل بود كه با مطرح نمودن بحث‌هاي جنجالي خاص خود پيرامون شبيه‌سازي، بر گرمي اين بازار افزودند.

دامنه‌ اين مباحث حتي به كشور ما نيز كشانده شده است كه در برخي مقاله‌ها كه نوعاً در جوامع غير علمي به چاپ مي‌رسد بحث‌هاي مشابهي مطرح مي‌شود.

در مباحث شبيه‌سازي آنچه كه بيشتر از همه مطرح است، بحث «عين‌سازي» است و طرح شدن اين بحث بدين جهت است كه عده‌اي شخصيت را معادل ژن مي‌دانند و بنابراين خواسته يا ناخواسته به جبر ژنتيكي قايل هستند. با چنين تفكري چون فرد كلون‌شده دقيقاً همان الگوي ژني فرد اصل (دهنده سلول) را دارا است از اين رو، شخصيت فرد كلون و اصل را يكي و به تعبيري عين هم مي‌دانند. هرچند در فلسفه و عرفان بحث «عين» و اينكه دو فرد نمي‌توانند عين هم باشند مطرح و براي متخصصان امر بحث حل‌شده‌اي است اما در اين نوشتار در صدديم كه اين مسئله را از منظري ديگر مورد بررسي قرار دهيم تا پاسخ به سؤالات زير و ديگر پرسش‌ها به خوبي روشن گردد.

آيا شخصيت انسان قابل كپي‌برداري است؟

آيا كلون يك فرد جنايتكار نيز جنايتكار خواهد بود؟

در صورت كلون نمودن هيتلر آيا مجدداً هيتلر با تمام خصوصيات ظاهري و رفتاري پديدار خواهد گشت؟ و

براي پاسخ به اين پرسش‌ها ابتدا لازم است «شخصيت» را به طور اجمال تعريف نماييم.

تعريف شخصيت

در رابطه با «شخصيت»، تعريف واحدي كه مورد قبول تمامي روان‌شناسان و متخصصان ديگر رشته‌هاي وابسته باشد، وجود ندارد. ما در اينجا به تعريفي كه در «روان‌شناسي هيلگارد» به‌عنوان يكي از معتبرترين كتاب روان‌شناسي دنيا، آمده است، اشاره مي‌نماييم:

شخصيت را مي‌توان الگوهاي معين و مشخصي از افكار، هيجان‌ها، و رفتارها تعريف كرد كه سبك شخصي تعامل هر فرد با محيط مادي و اجتماعي را شكل مي‌دهند. (آتكينسون، 1383، ج 2؛ 104.)

اگر در زندگي روزمره از ما بخواهند كه شخصيت كسي را توصيف كنيم، احتمالاً از صفات شخصيتي چون باهوش، برون‌گرا و باوجدان استفاده مي‌كنيم. روان‌شناسان شخصيت همواره كوشيده‌اند با ضابطه‌مند كردن نحوه استفاده از صفات شخصيتي در زندگي روزمره به روش‌هايي رسمي براي توصيف و سنجش شخصيت دست يابند. روان‌شناسان در پاسخ به اين سؤال كه «عوامل پايه‌اي شخصيت چه تعداد هستند؟» به چندين دسته تقسيم گشته‌اند. مثلاً ريموند كتل (Raymond Cattel) (1966;1957) عوامل پايه‌اي شخصيت را به 16 صفت و هانس آيزنك (Hans Eysenk) روان‌شناس انگليسي اين عوامل را به 2 يا 3 صفت تقسيم نموده‌اند، محققان ديگر هر كدام به اعداد ديگري رسيدند اما آنچه كه مشخص است حتي با روش تحليلي دقيق نيز نمي‌توان جواب قاطعي به اين سوال داد. برخلاف تمام اين اختلاف‌نظر‌ها بسياري از پژوهشگران در مورد پنج بُعد صفتي اجماع كرده‌اند كه امروزه به‌نام «خمسه كبيره» خوانده مي‌شوند و براي تلخيص آنها از واژه «باروت» استفاده مي‌كنند:

«برون‌گرايي، اشتياق براي تجارب تازه، روان‌ نژندي‌گري، وجدان‌گرايي و توافق‌پذيري» (OCEAN) قابل ذكر است كه براي هر يك از اين پنج عامل، نيز مقياس‌هاي صفتي خاصي براي ارزيابي مشخص نموده‌اند. به نظر بسياري از محققان و روان‌شناسان، كشف و معتبر شناخته شدن اين خمسه نقطه عطف بزرگي در روان‌شناسي شخصيت در دوران معاصر به شمار مي‌رود. (كاكو، 1381، ص 86ـ84 (با تلخيص))

تا اينجا به‌طور اجمال با مفهوم شخصيت و عوامل مشخص‌كننده آن آشنا شديم، اينك مي‌پردازيم به عوامل تأثيرگذار در تنوع شخصيت افراد يا به‌عبارت ديگر بررسي ريشه‌هاي تنوع رفتاري افراد كه رفتارپژوهان و زيست‌شناسان بيش‌تر آن را در عوامل ژنتيكي و محيطي (environmental & genetic factors) دنبال مي‌نمايند.

عوامل تأثيرگذار در شكل‌گيري شخصيت

عده‌اي از روان‌شناسان و متخصصان ژنتيك، «عوامل ژنتيكي» را تنها عامل شكل‌دهنده شخصيت انسان قلمداد مي‌نمايند. بدين مفهوم كه علاوه بر خصوصيات ظاهري، شخصيت انسان و در پي آن تمام رفتارهاي فردي و اجتماعي او به الگوي ژني به ارث رسيده از والدين بستگي دارد. يعني اگر پدر فردي تند مزاج و عصباني بود فرزند او نيز تند مزاج خواهد شد يا اگر والدين كودكي بزهكار باشند فرزند آنان نيز بزهكار خواهد شد چراكه ظهور تمام اين خصوصيات ظاهري صرفاً به عوامل ژنتيكي وابسته است. اين دسته از افراد به نحوي معتقد به «جبر ژنتيكي» هستند يعني اينكه تمام خصوصيات فيزيكي و رفتاري فرد را صرفاً در الگوي ژنتيكي وي جستجو مي‌نمايند.

گروه ديگري نيز هستند كه معتقدند اساساً عوامل اجتماعي و تجارب آدمي، تعيين‌كننده رفتار شخصيتي فرد مي‌باشند و تفاوت شخصيتي افراد بستگي به تجارب محيطي فرد با زمينه‌هاي متفاوت اجتماعي، قومي، و فرهنگي، دارد. اين گروه اصلاً معتقد به عوامل ژنتيكي نيستند و استناد آنها به نمونه‌هاي خاص رفتار فردي و اجتماعي افراد است كه اصلاً در والدين آنها ديده نمي‌شده است. اين دسته نيز در واقع قايل به «جبر محيطي» هستند يعني تنها عامل تأثيرگذار در شكل‌گيري شخصيت و رفتار متنوع افراد، عوامل محيطي هستند نه ژنتيكي. بديهي است كه هيچ‌كدام از اين عقايد به تنهايي مورد قبول نبوده بلكه بايد به تأثير متقابل دو عامل ژنتيك و محيط به‌عنوان عوامل تأثيرگذار در تربيت و شكل‌گيري شخصيت و الگوي رفتاري انسان توجه نمود. هيچ‌كدام از عوامل ذكرشده علت تامة شكل‌گيري شخصيت و الگوي خصوصيات رفتاري افراد نبوده بلكه اين عوامل به نحو اقتضا تأثيرگذار هستند كه بدان اشاره مي‌شود. اينك به چگونگي اثرگذاري هر يك از دو عامل ژنتيك و محيط در شكل‌گيري شخصيت آدمي مي‌پردازيم.

1. عوامل ژنتيكي

افراد از همان بدو تولد از لحاظ خصوصيات فيزيكي و رفتاري متفاوت هستند كه اين تفاوت‌ها عمدتاً معلول تفاوت‌هاي ژنتيكي آنها مي‌باشد. تفاوت‌هاي ژنتيكي نيز خود معلول تنوع ژن‌هاي افراد مي‌باشد كه در درون كروموزم‌هاي هر فرد يافت مي‌شود.

تعداد كروموزم‌هاي سلول بدني (Somatic cell) و سلول جنسي (Germ cell) انسان به ترتيب 46 (23 جفت) و 23 عدد است. پس از لقاح از تركيب سلول جنسي نر (اسپرم) و سلول جنسي ماده (تخمك)، سلول تخم (Zygot) حاصل مي‌شود كه داراي 23 جفت كروموزم (46 عدد) مي‌باشد. پس از اين مرحله سلول تخم سير تكاملي خود را در رحم مادر طي مي‌نمايد تا آنكه به يك انسان كامل تبديل گردد.

شايد اولين نقطة تنوع افراد را بايد در چگونگي جفت شدن كروموزم‌هاي اسپرم و تخمك جستجو نمود چراكه احتمالات بسيار زيادي براي اين جفت شدن متصور است. به قول «هريس و ليبرت» (Haris & Liebert, 1984) از آنجا كه كروموزم‌هاي 23 عددي سلول تخمك يا اسپرم هر يك به طور تصادفي از جفت‌هاي كروموزمي جدا مي‌شوند به طور نظري 223 يا 8388608 احتمال ژنتيكي متفاوت براي شكل‌گيري تخمك و اسپرم وجود دارد. اين سلول‌هاي جنسي از نظر چگونگي وضعيت كروموزمي، همگي داراي تفاوت‌هاي جزئي با يكديگرند. اين بدان معناست كه يك صفت سلول جنسي زن و مرد كه با يكديگر تركيب مي‌شوند به طور نظري احتمال ايجاد 70368744177664 گونه، نطفه متفاوت ژنتيكي را دارد. به بيان ديگر احتمال اينكه شما به صورت كنوني خود از پدر و مادرتان متولد شده‌ايد كمتر از 1 در 70 تريليون بوده است. (سيف، 1381: ص 27 ـ 25.)

غرض اينكه از يك پدر و مادر احتمال حدود 70 تريليون نطفه متفاوت وجود دارد كه هر كدام از آنها مسلماً خصوصيات ظاهري و رفتاري متفاوتي دارند و اين بدان معنا است كه با دانستن خصوصيات ژنتيكي پدر و مادر نمي‌توان دقيقاً مشخص نمود كه فرزند چه الگوي ژنتيكي را خواهد داشت.

ژن‌هاي رفتاري

همان‌طور كه ذكر شد تفاوت‌هاي ژنتيكي حاصل از ژن‌ها خود عامل مهمي در گوناگوني خصوصيات ظاهري و رفتاري مي‌باشد چرا كه ژن‌ها اطلاعات و برنامه‌هايي را به همراه دارند كه ويژگي‌هاي ظاهري نظير ساختمان بدن، جنس، رنگ پوست، مو، چشم، وضعيت جسماني و همچنين ويژگي‌هاي رفتاري فرد را مشخص مي‌كنند. دانشمندان محاسبه نموده‌اند كه حدود 20 هزار ژن در هر كروموزم انساني يافت مي‌شود لذا در يك سلول بدني كه حاوي 46 كروموزم است حدود 960000 ژن يافت مي‌شود كه در برگيرندة تمام خصوصيات ظاهري و رفتاري وي است.

امروزه يكي از زيرمجموعه‌هاي رشته ژنتيك كه خود به عنوان يك رشته مستقل مطرح است بحث «ژنتيك رفتاري» (behavior Genetics) است. البته در اين حوزه براي مطالعه نحوه به ارث رسيدن صفات رفتاري از تركيب شيوه‌هاي ژنتيك و روان‌شناسي (psycology) استفاده مي‌شود. (Plomin 1991) در واقع «ژنتيك رفتاري» مي‌خواهد بداند كه صفات رواني مثل توانايي ذهني، مزاج، پايداري هيجاني و نظاير آن، تا چه اندازه از والدين به فرزندان منتقل مي‌شود. (Bouchard,1994) (آتكينسون، 1383: ج 1، ص 61.)

پس از مدت‌ها كه دانشمندان درجستجوي كشف ژن‌هاي رفتاري بودند براي نخستين‌بار در تاريخ، چند ژن منفرد كه كدي براي انواع مشخصي از رفتار هستند مجزا گشتند. يكي از تحولات قابل توجه، كشفي بود كه در سال 1996 رخ داد. در اين كشف معلوم شد ژن واحدي كه fru ناميده مي‌شود تقريباً تمام حركات و رفتارهاي عاشقانه پروانه ميوه نر را كنترل مي‌كند.

در 1996 ژني كه در ايجاد «اضطراب» مؤثر است كشف شد. اين ژن در انواع بلند و كوتاه وجود دارد. افراد واجد ژن‌هاي بلند در آزمون شخصيت، نظرات خوش‌بينانه‌اي نسبت به آينده دارند و افراد واجد ژن‌هاي كوتاه داراي اضطراب، نگراني و نوروتيسم بالايي هستند.

در همان سال، روان‌شناسان دانشگاه مينه‌سوتا با بررسي 2000 دوقلوي متولد شده در سال‌هاي 1936 تا 1955 در ايالت مينه‌سوتا اعلام كردند كه در نقطه استقرار شادماني نظم و ترتيبي وجود دارد كه ظاهراً مبيّن ارتباط و اتصال استواري با ژن‌هاي ما است. (كاكو، 1381: 348ـ 345.)

در سال 1997، دانشمندان ژني را كشف كردند كه در حافظه انسان تأثيرگذار است كه اين امر نقطة عطفي در تحقيقات ژنتيكي به شمار مي‌رود. والتر ژيلبرت (W. Gilbert) معتقد است كه تا سال 2020 اين امر مي‌تواند دانشمندان را قادر سازد داروهايي بسازند كه مي‌تواند به افرادي كه حافظه ضعيفي دارند كمك كنند.

«الكليسم» شكل‌ ديگري از رفتار است كه تاكنون دانشمندان شواهدي براي ژن‌هاي ايجادكننده آن در كروموزم‌هاي 1، 4، 8 و 16 يافته‌اند.

شناسايي ژن‌هاي رفتاري انسان همزمان با «پروژة ژنوم انساني» (Human Genome project) به سرعت دنبال مي‌شود. دانشمندان معتقدند كه با كمك اين پروژه تا چند سال ديگر تمام ژن‌هاي مؤثر در الگو‌هاي رفتاري انسان را كشف خواهند نمود اينكه به ارتباط ژن‌ها با رفتار آدمي مي‌پردازيم:

ارتباط ژن‌ها با رفتار آدمي

يكي از زمينه‌هايي كه مي‌تواند موجب سوء تفاهم شود چگونگي ارتباط بين ژن‌ها و رفتار آدمي است و پاسخ به اين سؤال كه آيا رفتار ما معادل ژن‌ها است؟ آيا فقط تعامل بين ژن‌ها رفتار ما را مشخص مي‌كند؟ آيا كپي نمودن ژن‌ها در واقع همان كپي نمودن رفتار است؟ آيا فرد اصل و كلون رفتار يكساني خواهند داشت؟ و...

در پاسخ به اين سوالات بايد گفت كه رفتار آدمي صرفاً متأثر از ژن‌ها نيست بلكه به نحوي از آن تأثيرپذير است به عبارت ديگر تأثير ژن‌ها بر رفتار آدمي به نحو اقتضاست نه به نحو مطلق. از اين رو، اگر به سادگي بگوييم كه چون فلان شخص، ژن رفتاري X را داراست، لزوماً رفتار X از او صادر خواهد شد، از واقعيت بسيار فاصله گرفته‌ايم چرا كه رفتار آدمي بسيار پيچيده‌تر از آن است كه صرفاً و به‌طور مطلق، ژن‌ها در آن دخيل باشند.

آرتور كاپلان (A. Kaplan) از مركز اخلاق زيستي (Bioethics) دانشگاه پنسيلوانيا معتقد است كه سي يا چهل سال بعد ارتباط بين ژن‌ها و رفتار همانند «يك بمب ساعتي پيچيده» خواهد بود. در حالي كه وي بر اين باور است كه استعداد رياضي، انواع شخصيت، بيماري رواني (نظير افسردگي و اسكيزوفروني)، همجنس‌گرايي، و چاقي، همگي ريشه‌هاي ژنتيكي دارند اما هشدار مي‌دهد:

كار احمقانه‌اي است اگر بپنداريم كه رفتار ما معادل با ژن‌ها است، آشكار شده است كه حتي دوقلوهاي همسان (identical twins) يك خانواده، رفتاري كاملاً مشابه ندارند». ژن‌ها فقط اجزاي يك مخلوط هستند. (همان ص 370.)

فرانسيس كولينز (Franciss Collins) مجري «پروژة ژنوم انساني» مي‌گويد:

... الگوهاي رفتاري در حالي‌كه ممكن است از راه‌هاي ظريفي تحت تأثير عناصر ژنتيكي قرار گيرند اما هركز با تبيين همة رشته‌هاي DNA ژن‌هاي آدمي شناخته نخواهند شد، لااقل بخش اعظم آنها بر همين وضع خواهند بود. (همان، ص 213.)

تا سال 2020 وقتي كه نقشه ژنوم انساني به طور كامل ترسيم شود احتمالاً ادعاهاي بسياري مطرح مي‌گردد كه ژن‌هاي رفتار X يا Y و يا غيره را كشف كرده‌اند، اما همان‌طور كه ذكر شد ژن‌هاي كشف‌شده به نحو اقتضا در بروز رفتار مورد نظر تأثيرگذار مي‌باشند بنابراين صحيح نيست كه ژن كشف‌‌شده را تنها عامل بروز آن رفتار خاص بدانيم چه اينكه هم اكنون نيز اشتباهات و خطاهايي در اين باب صورت گرفته است.

در 1996 اعلام اين كه ژن D4DR «تفحص جديد و بديع» را در انسان‌ها كنترل مي‌نمايد در صفحة نخست روزنامه نيويورك تايمز منعكس شد. اما مطالعة پي‌گير و خستگي‌آوري روي 331 نفر از نشان دادن چنين ارتباطي عاجز ماند.

ادعاي بحث‌انگيز ديگري كه هنوز محقق نگرديده، ارتباط ژنتيكي با بزهكاري است. مباحثة اوليه از مطالعه‌اي كه در سال 1995 صورت گرفته، نشأت يافته است. در اين مطالعه گزارش‌ شده كه 5/3 درصد از 197 نفر بيماري كه در بيمارستان رواني اسكاتلند بستري بوده‌اند، داراي كروموزوم غير طبيعي XYY بوده‌اند. شايع شده بود كه وجود كروموزم XYY در مردان، نشانه خلاف‌كاري و خشونت و نابهنجاري است. جرايد كروموزم Y را «كروموزم جنايت» ناميدند. مطالعات بعدي عملاً نشان دادند كه مرداني با كروموزم XYY بيش از تصور قبلي وجود دارند و 96 درصد آنها زندگي و رفتاري كاملاً طبيعي دارند. (بيش‌ترين خصايص مشترك در بين مردان با داشتن كروموزم XYY ظاهراً بلندي قد، داشتن هوش بيش از ميزان نرمال و مهارت در بيان است.) (همان، ص 371.)

موارد اين‌چنيني، محققان و دانشمندان را متقاعد ساخته است كه: «رفتار آدمي معادل ژن‌ها نيست» بلكه عوامل بسياري كه تحت عنوان «محيط» (environment) مطرح مي‌باشند در بروز رفتار آدمي تأثيرگذار هستند. ژن‌ها فقط بخشي از رفتار را شكل مي‌دهند، بخش ديگر آن مربوط به عوامل محيطي است كه بدان مي‌پردازيم. اما قبل از پرداختن به عوامل محيطي، مي‌خواهيم به يكي از مهم‌ترين پروژه‌هاي تاريخ در رابطه با انسان يعني «پروژة ژنوم انسان» بپردازيم.

پروژة ژنوم انسان

امروزه يكي از محوري‌ترين و بحث‌انگيزترين مباحث، «پروژة ژنوم انسان» است. اين طرح كه در واقع يكي از طرح‌هاي بلند پروازانه در تاريخ پزشكي محسوب مي‌شود قصد كُدگذاري و تعيين محل كليه ژن‌هاي بدن آدمي را دارد. از اين رو، با اين طرح بشر مي‌تواند تعداد ژن‌هاي هر يك از اعضاي اصلي بدن و محل آنها را مشخص نمايد به طور مثال تعداد ژن‌هاي مورد نياز مغز آدمي احتمالاً 3195، قلب 1195 و چشم 574 عدد است.

وقتي اين پروژه پايان گيرد اثرات آن بسيار چشم‌گير خواهد بود. همان‌طور كه يك شيمي‌دان بي‌نياز از جدول مندليف دربارة عناصر شيميايي نيست، بر همين قياس، زيست‌شناسي و پزشكي آينده ممكن است بدون نقشه ژنتيكي انسان كه با اين پروژه فراهم مي‌شود قابل تصور و تعمق نباشد.

با اتمام اين طرح تقريباً شناخت كاملي از اساس ژنتيكي امراض كهن عرضه خواهد شد و به تعبير فرانسيس كولينز مسئول پروژه ژنوم انساني:

امر معقول و مستدلي است كه در سال 2010 وقتي شما به سالروز تولد 18 سالگي خود مي‌رسيد مي‌توانيد كارت چاپي حاوي خطرات فردي امراض آتي را براساس ژن‌هاي موروثي در اختيار داشته باشيد.

به اعتقاد ژيلبرت در سال 2020 يا 2030 همه اين كشفيات به كدهاي DNA شخصي منتج مي‌شوند:

شما مي‌توانيد به داروخانه برويد و رشته DNA مربوط به خودتان را دريك سي‌دي بگيريد، سپس آن را در خانه با مكينتاش تجزيه و تحليل كنيد.

و هم او پيش‌بيني مي‌كند كه در قرن آينده زماني پيش مي‌آيد كه شما: «يك سي‌دي را از جيب خود بيرون آوريد و بگوييد: اين يك وجود آدمي است، اين منم!»

اين سي‌دي عالي‌ترين نتيجه ميلياردها دلاري است كه صرف تحقيق شده است و به ما اين نويد را مي‌دهد كه در سال 2020 نقشه‌اي از 100.000 ژن وجود آدمي ترسيم خواهد شد. لذا به تعبير «ويليام هازلتين» استاد ژن‌شناسي، بسياري از بيماري‌هاي ژنتيكي قابل پيش‌بيني خواهد بود:

ما در عنصري پا خواهيم گذاشت كه در آن عصر بيماري پيش از آنكه عارض گردد پيش‌بيني خواهد شد. پزشكي اساساً به سوي تحول و تغيير از درمان به پيشگيري روي خواهد برد و علاج واقعه قبل از وقوع خواهد كرد. (همان، ص 219 ـ‌ 211 (با تلخيص))

بي‌شك دستاوردهاي پروژة ژنوم انساني بسيار ارزشمند و حايز اهميت است چرا كه به وسيلة آن بسياري از بيماري‌هاي موروثي شناسايي و قبل از آنكه بروز نمايد، درمان مي‌شود. البته اين پروژه دستاوردهاي ديگري نيز به همراه دارد كه از آنها صرف‌نظر مي‌نماييم اما اينك بايد به اين سؤال پاسخ دهيم كه:

آيا پروژة ژنوم انسان اعمال و نحوة تعامل ژن‌ها را نيز مشخص مي‌سازد؟ كه اجمالاً بدان اشاره گرديد

پروژه ژنوم انساني و كنش ژنتيكي

يكي از مسائلي كه از معضلات و مشكلات دانشمندان محسوب مي‌شود، تعيين چگونگي اعمال و وظايف ژن‌ها و همچنين تعامل آنها با يكديگر مي‌باشد؛ فرايندي كه آن را «كنش ژنتيكي» (genetic interaction) نام نهاده‌اند.

امروزه هر چند دانشمندان در پروژة ژنوم انساني به سختي مشغول شناسايي ژن‌هاي اعضاي اصلي بدن انسان هستند ليكن بايد دانست كه بسياري از خصوصيات و صفات انسان يا فنوتيپ (phenotype) توسط تعامل تعدادي از ژن‌ها بروز مي‌نمايد كه اين خود بر پيچيدگي شناخت ژن‌هاي انسان مي‌افزايد.

با بررسي فنوتيپ انسان به وضوح روشن مي‌شود كه ما فقط با يك حالت دوگانه از صفات روبرو نيستيم بلكه در هر صفتي حالات پيوسته‌اي مشاهده مي‌گردد مثلاً اين‌گونه نيست كه بگوييم سفيد‌پوست و سياه‌پوست، بلند قد و كوتاه قد، با هوش و كم‌هوش و ... بلكه ما با يك حالت پيوسته از بيشترين تا كمترين ميزان بروز صفات روبرو هستيم رنگ پوست سفيد يك رنگ مطلق نيست بلكه تنوع بسياري در همين رنگ سفيد در پوست انسان‌ها يافت مي‌شود در بقية صفات مثل رنگ چشم، مو، قد، وزن، هوش و ... با اين چنين حالتي مواجه هستيم.

امروز در ژنتيك چندين نوع توارث مطرح است كه برخي از آنها عبارت‌اند از:

ـ توارث تك ژني (Monogenic inheritance): كه فقط يك ژن مسئول ايجاد يك فنوتيپ (صفت) است.

ـ توارث چند ژني (Polygenic inheritance): وراثتي است كه تحت كنترل ژن‌هاي متعدد واقع در جايگاه‌هاي ژني متفاوت و توأم با اثرات افزايشي كوچك مي‌باشد به اين حالت «توارث كمّي» (Quantitative inheritance) نيز گفته مي‌شود و شامل صفاتي چون قد، وزن، رنگ، و ... مي‌گردد. (حاجي‌بيگي، 1381: 218.) در اين نوع توارث هر ژن اثر اندكي در بروز صفت مورد نظر ايفا مي‌كند مثلاً اگر اثرات 5 آلل (A قد بلند، a كوتاه قد) در تشكيل قد دخيل باشد فردي كه بيشترين تعداد آلل A را داشته باشد بلند قدتر از سايرين است پس ژنوتيپ AAAAA بلند قدترين و aaaaa كوتاه قدترين فرد خواهد بود و ساير افراد چون Aaaaa,AAAAa و ... در حد فاصل اين‌ دو قرار خواهند گرفت.

ـ توارث چند عاملي (Multifactorial inh): در 2 نوع توارث ذكر شده فقط يك عامل يعني ژن با تعداد آلل‌هاي مختلف در بروز يك صفت دخيل مي‌باشد. در حالي‌كه در وراثت چند عاملي، تركيبي از عوامل ژنتيكي و محيطي مسئول ايجاد فنوتيپ هستند كه هر كدام از اين عوامل داراي اثر اندكي مي‌باشند.

امروزه هر چند برخي از ژن‌هاي ايجادكننده يك صفت خاص را شناسايي نموده‌اند ليكن ممكن است ژن‌هاي ديگري نيز در تجلي آن صفت خاص تأثيرگذار باشند كه هنوز شناسايي نشده است، علاوه بر اين چگونگي تعامل اين ژن‌ها با يكديگر و همچنين تعامل آنها با ساير عوامل محيطي به عنوان يكي از مشكلات و معضلات دانشمندان مطرح است كه مطالعات و تحقيقات در اين مسير همچنان ادامه دارد.

احتمالاً دانشمندان تا سال 2020 قادر نخواهند بود كاري بيش از مجزا سازي ژن‌هاي كليدي فردي كه در صفات چند ژني مؤثرند، انجام دهند و از اين رو، حتي پروژة‌ ژنوم انساني نيز قادر به تعيين چگونگي «كنش ژنتيكي» نخواهد بود و اين موضوعي است كه خود محققان بدان اذعان دارند. كريستوفر ويلز (Christopher) از دانشگاه كاليفرنيا مي‌گويد:

تعيين توالي كامل DNA، بدان معني نيست كه ما هر چيزي را كه بايد دربارة وجود آدمي بدانيم فرا گرفته‌ايم، يعني چيزي بيش از نگاه كردن به توالي نت‌هاي بتهوون در يك سونات، به ما توان نواختن آن را مي‌دهد. در آينده صاحبان فضيلت در ژن‌شناسي كساني خواهند بود كه مي‌توانند اين اطلاعات را به كار اندازند و قادرند كه اساس و ذات اعمال ژن‌ها را با يكديگر و با محيط دريابند. (همان، ص 368.)

2. عوامل محيطي

به جز ظرفيت‌هاي ژنتيكي (ژنوتيپ) مجموعه عوامل مؤثر بر شكل‌گيري شخصيت را تحت عنوان «عوامل محيطي» مي‌آورند. به عبارت ديگر مجموعه عواملي كه از لحظه انعقاد نطفه تا پايان عمر، فرد را احاطه كرده و موجبات شكل‌گيري شخصيت او از خصوصيات فيزيكي تا نوع تعامل او با ديگران و محيط را فراهم مي‌سازد به عنوان عوامل محيطي محسوب مي‌شود. (آتكينسون، 1383: 39.)

با اين تعريف محيط داراي متغيرهاي بسيار گسترده‌اي مي‌باشد. محيط اطراف هسته سلول تخم (سيتوپلاسم)، محيط زيستي، محيط خانوادگي، محيط طبيعي، محيط اجتماعي، محيط فرهنگي و غيره همگي از عوامل محيطي مؤثر بر شكل‌گيري شخصيت فرد محسوب مي‌شوند.

به طور كلي محيط را به دو دستة: 1) محيط قبل از تولد 2) محيط بعد از تولد، مي‌توان تقسيم‌بندي نمود. برخلاف برخي از روان‌شناسان و مربيان تربيتي كه معتقدند شكل‌گيري شخصيت و در نتيجه نحوة رفتار افراد پس از تولد آغاز مي‌گردد اين‌جانب بر اساس آموزه‌هاي ديني و همچنين يافته‌هاي دانشمندان معتقدم كه در شكل‌گيري شخصيت، نه تنها محيط بعد از تولد، بلكه محيط قبل از تولد كه در واقع نقطه آغازين خلقت جنين محسوب مي‌شود، نيز مؤثر است؛ كه به تعبير خواجه عبدالله انصاري كه مي‌گويد:

«همه از آخر ترسند ولي عبدالله از اول» (صمدي آملي، ح 2، ص 382.)

تحقيقات نشان داده است كه محيط قبل از تولد بيش‌تر توسط مادر فراهم مي‌شود كه سلامت جسماني و حالات عاطفي و هيجاني او آثار بسيار مهمي در چگونگي شكل‌گيري شخصيت نوزاد دارد برخي از اين عوامل عبارت‌اند از: سن مادر، تغذيه و بهداشت مادر، وضعيت بارداري، داروهاي مصرفي، عواطف و هيجانات مادر و غيره.

پس از تولد نوزاد با محيط جديدي روبرو مي‌شود كه در نحوة خصوصيات رفتاري وي بسيار مؤثر است. در اين هنگام وابستگي مستقيم جسماني او با مادر قطع مي‌شود، اما براي رفع بسياري از نيازهاي خود، وابسته به او باقي مي‌ماند. نوزاد انسان در ابتداي تولد نمي‌تواند از خود مراقبت نمايد لذا براي زنده ماندن و حفظ تعادل محيط داخلي به ديگران نيازمند است.

دوران طولاني وابستگي كودك به ديگران هميشه قابل توجه و موجب تفاوت‌هاي بسيار زيادي در افراد بوده است كه در نتيجه آن، اختلافات فرهنگي بسياري نيز به وجود آمده است. (سيف، ص 179.)

نوع تغذيه مادر و همچنين غذاي نوزاد پس از تولد نيز تأثير خاصي در چگونگي رشد او دارد. روحيات و حالات عاطفي مادر در هنگام شير دادن تأثير بسيار چشم‌گيري در خصوصيات روحي و رواني كودك دارد. لذا در آموزه‌هاي ديني ما دستورات ويژه‌اي در اين خصوص وجود دارد، چنانكه حضرت اميرالمومنين علي(عليه‌السلام) در رابطه با شير دادن به كودك اين گونه مي‌فرمايند كه:

شير زن كم عقل و احمق را به فرزند خود مخورانيد كه شير مي‌تواند طبيعت كودك را دگرگون سازد. (وسايل الشيعه، ج 15، ابواب احكام الاولاد.)

شيخ‌الرئيس ابوعلي سينا فيلسوف و طبيب نامدار اسلامي در كتاب معروف خود «قانون» شرايط بسياري را براي زنان شيرده بر مي‌شمارد از جمله: مادر چه غذاهايي بايد بخورد، در برابر كنش‌هاي بد رواني از قبيل: خشم، اندوه و حالات مشابه آن چگونه عكس‌العمل نشان دهد، كيفيت شير، عمر مادر و غيره. (ابن‌سينا، ج 1، فن 3، تعليم اول.)

تمام رهنمودهاي فوق حاكي از تأثير بسيار زياد حالات جسماني و روحاني مادر در هنگام شيردهي است كه تأثير بسزايي در خصوصيات رفتاري و رواني فرزند دارد. از آنجا كه حالت جسماني و روحاني مادران هرگز مشابه هم نمي‌باشد و همچنين در دوره‌هاي مختلف نيز حالت جسماني و عاطفي يك مادر يكسان نيست، از اين رو، افراد مشابه كه صد در صد خصوصيات رفتاري و رواني يكساني داشته باشند، را نخواهيم يافت. البته متفاوت بودن محيط پس از تولد فقط به دوران شيرخوارگي منحصر نمي‌باشد بلكه محيط‌هاي خانوادگي، طبيعي، فرهنگي و اجتماعي نيز هر يك به نحوي در متفاوت گشتن خصوصيات رفتاري افراد مؤثرند، مثلاً خصوصيات رفتاري يك فرد تا حد زيادي به وضعيت محيط طبيعي محل سكونت او وابسته است؛ دوري و نزديكي به آب دريا، كيفيت آب آشاميدني، شرايط اقليمي، و همه درخصوصيات رفتاري وي مؤثر است كه امروزه به عنوان يكي از مباحث جديددر حوزة «روان‌شناسي محيط» (Environmental Psycology) مطرح است. (محمدي، 1384.)

تعامل عوامل ژنتيكي و محيطي

همان گونه كه قبلاً نيز گذشت هيچ‌كدام از عوامل ژنتيكي و محيطي به تنهايي در شكل‌گيري شخصيت مؤثر نيستند بلكه از تعامل اين دو، شخصيت و خصوصيات رفتاري افراد شكل مي‌گيرد لذا اين صحيح نيست كه انتظار داشته باشيم فرد كلون و اصل چون از نظر عوامل ژنتيكي همانند هستند پس بايد شخصيت و خصوصيات رفتاري يكساني داشته باشند. اين امر حتي در بين دوقلوهاي همسان يا تك تخمكي (MZ) كه الگوي ژني يكساني دارند مشاهده نمي‌گردد. چرا كه محيط به همان مفهوم عام بسيار تأثيرگذار است. در مطالعاتي كه بر روي دوقلوهاي همسان انجام گرفته است مشخص شد كه حتي بروز بيماري‌هاي ژنتيكي در هر دو يكسان نمي‌باشند. مثلاً با آنكه احتمال ابتلا به مرض قند و اسكيزوفرني ژنتيكي است، اگر يكي از دوقلوهاي همسان بيماري مربوطه را نشان دهد ديگري هميشه اين اختلال را بروز نمي‌دهد اگر هم بيماري ظاهر گردد ميزان بروز آن يكسان نخواهد بود بلكه با شدت‌هاي مختلفي بروز خواهد كرد.

همچنين مطالعات ديگر نشان داده است كه تطابق رنگ چشم، خطوط انگشتان، و ديگر خصوصيات فيزيكي در دوقلوهاي همسان نيز همين وضعيت را دارا مي‌باشد.

جالب است بدانيد كه آزمايشان كلونينگ مشخص نموده است كه خصوصيات ظاهري فرد كلون و اصل هميشه يكسان و يا مشابه هم نمي‌باشد مثلاً گربه‌اي كه در سال 2001 شبيه‌سازي شد، رنگ موهايش نسبت به گربه اصل متفاوت گرديد.?

دو دليل عمده‌اي كه براي اين عدم تطابق ذكر شده است عبارت‌اند از:

1) عملكرد ژن‌ها تا اندازه معيني تصادفي و قابل تغيير است. مثلا دربارة گربه‌اي كه در 2001 شبيه‌سازي شد گفته مي‌شود كه ژن‌هاي موجود بر روي كروموزم X در تعيين رنگ موهاي گربه مؤثرند كه برخي از اين ژن‌ها به طور تصادفي در جريان تكامل جنين غيرفعال مي‌شوند و چون گربه مادر دو كروموزم X دارد، ممكن است ژن‌هايي كه در گربه اول فعال بوده‌اند در گربه شبيه‌سازي شده غير فعال شوند كه در اين صورت گربه‌اي توليد مي‌شود كه با گربه اوليه از نظر ظاهري متفاوت است.

2) متفاوت بودن محيط: مثلاً در رابطه با دوقلوهاي يكسان عليرغم اينكه در يك زمان و در يك رحم رشد مي‌نمايند ليكن ممكن است محيط آنها حتي در اين وضعيت يكسان نباشد، چراكه ممكن است يكي از دو جنين محل بهتري در رحم داشته باشد (سيف، 1381: 49.) و بهتر رشد نمايد. پس از تولد هم، تجربه‌ها، حوادث و وقايعي كه برايشان پيش مي‌آيد يكسان نبوده و از اين رو، رفتارهاي متفاوتي را بروز خواهند داد. اين وضعيت در دو فرد كلون و اصل پيچيده‌تر خواهد بود چرا كه محيط رحمي كه اين دو در آن پرورش مي‌يابند، از مادران متفاوت و همچنين در دو زمان مختلف خواهد بود، همچنين تفاوت‌هاي محيط فرهنگي و اجتماعي نسبت به دوقلوهاي همسان بيشتر خواهد بود چرا كه مراحل رشد آنها در دو دورة كاملاً متفاوت صورت خواهد گرفت. بنابراين، دوقلوهاي همسان به اين دليل كه در رحم واحد و در اغلب موارد بعد از تولد، در شرايط محيطي يكسان زندگي مي‌كنند، ممكن است بيش از كلون و اصل به هم شباهت داشته باشند. (اخلاق زيستي، ص 4.)

پژوهش‌هايي كه در مورد چگونگي تأثير عوامل ژنتيكي و محيطي بر رشد شخصيت صورت گرفته است مشخص نموده كه همبستگي ويژگي‌هاي مختلف شخصيتي دو قلوهاي همسان 50 درصد است (Loehlin & Nichols: 1976.) يعني عليرغم اينكه اين دوقلوها در يك رحم و در يك زمان واحد رشد مي‌نمايند، ليكن از نظر شخصيتي 100 درصد يكسان نمي‌باشند. مثلاً در دوقلوهاي خانواده Siamese به نام‌هاي انگ و چنگ (Eng & Chang) كه از يك سلول تخم و در يك رحم حاصل شده‌اند، خصوصيات رفتاري و شخصيتي متفاوتي مشاهده شده است. يكي بداخلاق و الكلي شده است درحاليكه ديگري بسيار بشاش و مهربان است. همچنين در دوقلوهاي همسان خانواده Tocci به نام‌هاي جياكومو و جيوواني (Giacomo & Giovanni) نيز اين اختلافات شخصيتي مشاهده شده است. (Waynn, 5,6)

واقعيت اين است كه در تمام موارد فوق، تأثير متقابل و پيچيدة عوامل ژنتيكي و محيطي باعث تفاوت‌هاي فردي مي‌شود. در عين حال، ميزان تأثيرگذاري هر يك از اين دو عامل بر جوانب گوناگون رشد فرد، يكسان نيست مثلاً در شكل‌گيري خلق و خوي فرزندان، هم حالات خود كودك و هم تأثيرات والدين و اطرافيان وي اهميت دارد؛ در واقع كودكان با خصوصيات متأثر از الگوي ژنتيكي و عوامل محيطي قبل از تولد، تحت تأثير محيط پس از تولد خود قرار مي‌گيرند و هم بر آن تأثير مي‌گذارند كه اين امر در شكل‌گيري شخصيت آنان مؤثر است. (سيف، 1381، 52 ـ 48.)

نكتة پاياني

افرادي كه با استدلال با يكسان بودن الگوي ژني (ژنوتيپ) فرد اصل و كلون معتقدند، اين دو فرد از نظر خصوصيات فيزيكي و رفتاري يكسان و در واقع عين هم هستند. تنها به يك كفه ترازو يعني ژنتيك توجه نموده‌اند و از كفة ديگر آن يعني محيط غفلت نموده‌اند. شخصيت و در پي آن خصوصيات رفتاري، ژن نيست كه بتوان با كپي‌برداري دقيقاً عين آن را ساخت. اينكه با كلون نمودن سلول بدني هيتلر يا اينشتين و يا هر يك از ورزشكاران يا هنرپيشه‌هاي مشهور مي‌توانيم مجدداً آنها را زنده نماييم. يا به‌عبارت ديگر به آنان عمر دوباره دهيم تا جاودانه بمانند يك پندار ساده‌لوحانه‌اي بيش نيست؛ چرا كه فرد كلون با طي نمودن كليه مراحل رشد شخصيت، هرگز عين فرد اصل نخواهد شد و اين قضيه را بايد اين‌گونه استدلال نمود كه عوامل محيطي بر خلاف عوامل ژنتيكي هرگز يكسان نيستند.

ما هرگز نخواهيم توانست عوامل محيط يكساني مانند آنچه كه براي فرد اصل موجود بود، براي فرد كلون فراهم سازيم. هر يك از اين‌دو در دو محيط مجزاي زيستي، محيطي، خانوادگي، فرهنگي و اجتماعي و... زندگي خواهند نمود كه در نتيجه خصوصيات روحي و رواني آنها نيز متفاوت خواهد بود.

ميچيوكاكو (Michio KaKu, 1998) در كتاب چشم‌اندازها (Visions) مي‌گويد:

بسياري از تاريخ‌دانان استدلال مي‌كنند كه ورشكستگي اقتصادي طبقات متوسط آلمان در دهة 1930 زيربناي ظهور فاشيسم و دستيابي هيتلر به قدرت بود. نهضت‌هاي سياسي و اجتماعي به ندرت مي‌توانند تنها بر اثر وجود يا تحرك يك فرد به موقعيت دست يابند. كلونينگ هيتلر امري بيش از خلق هنرپيشه‌اي درجه دوم نخواهد بود. بر همين قياس، كلونينگ شخصي نظير اينشتين تضميني در بر نخواهد داشت كه فيزيكدان بزرگي متولد خواهد شد. زيرا اينشتين در زماني مي‌زيست كه علم فيزيك در بحران عميقي گرفتار آمده بود، اما اينك بسياري از مسائل پيچيده فيزيك حل شده‌اند. افراد برجسته احتمالاً در اصل فرصت‌ها و آشفتگي‌هاي عميقند تا محصول ژن‌هاي مطلوب»

نتايج

1) شخصيت را مي‌توان الگوهاي معين و مشخصي از افكار، هيجان‌ها و رفتارها تعريف كرد كه سبك شخصي تعامل هر فرد با محيط مادي و اجتماعي را شكل مي‌دهند.

2) مجموعه عوامل ژنتيكي و محيطي در شكل‌گيري شخصيت مؤثر مي‌باشند.

3) از يك سلول جنسي نر (اسپرم) و ماده (تخمك) با الگوي ژنتيكي خاص خود، احتمال تشكيل حدود 70 تريليون نطفه متفاوت وجود دارد. لذا با دانستن ژنوتيپ پدر و مادر نمي‌توان دقيقاً مشخص نمود كه فرزند چه نوع الگوي ژني را خواهد داشت.

4) ژن‌هاي رفتاري كشف شده، تنها عامل بروز رفتار آدمي نيستند.

5) «پروژه ژنوم انساني» با وجود اينكه ژن‌هاي اعضاي اصلي بدن را شناسايي مي‌نمايد، قادر نيست كه چگونگي اعمال و تعامل ژن‌ها را مشخص نمايد.

6) عوامل محيطي مجموعه عواملي است كه از لحظه انعقاد نطفه تا پايان عمر، فرد را احاطه كرده و موجبات شكل‌گيري شخصيت فرد را فراهم مي‌سازد از اين رو، محيط زيستي، خانوادگي، طبيعي، اجتماعي و اقتصادي و غيره همگي از متغيرهاي محيط محسوب مي‌شوند.

7) در شكل‌گيري شخصيت محيط قبل از تولد و همچنين محيط پس از تولد مؤثر مي‌باشد.

8) سلامت جسماني و حالات عاطفي و هيجاني مادر و پدر تاثير بسزايي در شكل‌گيري شخصيت كودك دارند.

9) دوران طولاني وابستگي كودك به ديگران پس از تولد موجب تنوع رفتاري افراد مي‌شود.

10) خصوصيات فيزيكي و همچنين رفتاري دوقلوهاي همسان لزوماً يكسان نمي‌باشد. در رابطه با ويژگي‌هاي شخصيتي دوقلوهاي همسان فقط در 50 درصد همبستگي (بين 0 تا 1) دارند و در بقيه موارد متفاوت هستند.

11) خصوصيات ظاهري فرد كلون و اصل لزوماً يكسان نيست.

12) ما هرگز نمي‌توانيم براي فرد كلون، عوامل محيطي همانند با فرد اصل فراهم سازيم بنابراين: «با كلونينگ نمي‌توان عين فرد اصل را ايجاد نمود ».

منابع

آتكينسون، ريتال و ديگران، 1383. زمينه روان‌شناسي هيلگارد (2 جلدي)، حسن رفيعي و ديگران، تهران، انتشارات ارجمند.

ابن‌سينا، 1384، قانون در طب، عبدالرحمن شرفكندي، تهران: انتشارات سروش.

احمدي، علي‌اصغر، 1383. روان‌شناسي شخصيت از ديدگاه اسلامي، تهران، اميركبير.

حاجي بيگي، اصغر و ديگران، 1381، فرهنگ اصطلاحات ژنتيك، تهران، انتشارات حيان.

دانشگاه علامه طباطبايي و ديگران، 1383، اخلاق زيستي، تهران، انتشارات سمت.

ريفكين، جرمي، 1384، شبيه‌سازي يا خط توليد بشر؟ مركز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما، ماهنامه سياحت غرب، شماره 16.

سيف، سوسن و ديگران، 1381، روان‌شناسي رشد (1)، تهران، انتشارات سمت.

شاملو، سعيد، 1381، بهداشت رواني، تهران، انتشارات رشد.

صمدي آملي، داود، شرح دفتر دل، علامه حسن‌زاده آملي (2 جلدي)، قم، نبوغ.

كاكو، ميچيو، 1381، چشم‌اندازها، انقلاب‌هاي علم در قرن 21، ترجمه يوسف اردبيلي، تهران: انتشارات ققنوس.

محمدي، علي، 1384، تاثير محيط طبيعي بر وضعيت رواني مردم از ديدگاه نهج‌ البلاغه، مركز ملي تحقيقات علوم پزشكي كشور، مجموعه مقالات همايش گفتگوي علم و دين.

Huxley, Aldous, 1998. Brave New World, New York: Harper Perennial.

Loehlin. J. C. & R. C. Nichols, 1976; Heredity, Environment and Personality: Austin: University of Texas Press.

Michio KaKu, 1998, “VISIONS: How science will Revolutionize the 21 st century”, Anchor Books,

UNESCO,2004 Human Cloning, Ethical issues UNESO.

Wynn, Rebecca, Hello Dolly, Hello Dolly: Human Cloning, Ethics and Identity.

*. مدير گروه اسلام و طب، پژوهشگاه فرهنگ و معارف.

. Oppennessto experience, conscientiousness, Extraversion, Agreeableness, Neuroticism.

. (البته در رابطه با تكنيك كلونينگ بحث به نحو ديگري مطرح است چرا كه متخصصين از يك سلول بدني (Smatic) فرد اصل استفاده مي‌كند كه او خود نتيجه يكي از 70 تريليون حالت متصور است لذا در فرد كلون كه از نظر الگوي ژنتيكي با فرد اصل يكسان است از اين نظر تنوع ژنتيكي يافت نمي‌شود).

. قابل ذكر است عليرغم آنكه ژنوم هسته‌اي (Nuclear genome) فرد كلون از فرد اصل بدست آمده است ليكن همانندي ژنوم فرد اصل و كلون 100 درصد نيست چراكه غير از ژنوم هسته‌اي كه در كروموزوم‌هاي فرد مستقر است. ژنوم‌هاي ماوراء كروموزومي نيز وجود دارد كه در برخي از اندام‌هاي خارج سيتوپلاسمي چون ميتوكندريها (Mitochondria) و كلروپلاست‌ها (Chloroplast) يافت مي‌شود. جالب است بدانيد كه ژنوم ميتوكندريايي يا mtDNA فرد كلون تماماً به فرد دهنده تخمك متعلق مي‌باشد نه به فرد اصل. چراكه در شبيه‌سازي ما فقط ژنوم هسته‌اي فرد اصل را به درون يك تخمك هسته‌‌زدايي شده (enucleated egg) انتقال مي‌دهيم. لذا فرد كلون ژنوم هسته‌اي را از فرد اصل و سيتوپلاسم و كليه عوامل آن چون mtDNA ‌ها را از فرد دهنده تخمك به ارث مي‌برد.

?. UNESCO, 2004,p10.