(فقال محمد (ع ) مسرعا: يا اميرالمومنين لم يكن بالطريق ضيق لاوسعه عليك بذهابى ، و لم يكن لى جريمة فاخشاها، و ظنى بك حسن ، انك لاتضر من لاذنب له فوقفت .)
امام جواد عليه السلام بدون درنگ جواد داد:
- اى خليفه مسلمين ، راه عبور تنگ نبود ه با رفتن خود توسعه داده باشم . جرمى مرتكب نشده ام تا بترسم و فرار كنم . گمان من درباره خليفه مسلمين نيكوست . مى دانم به كسى كه مرتكب گناه نشده ، آسيبى نمى رسانى . به اين جهت توقف كردم .
(فاعجبه كلامه و وجهه فقال له مااسمك ؟ قال محمد، قال ابن من انت ؟ قال يا اميرالمومنين انا بن على الرضا.(192) )
مامون كه تا آن موقع حضرت را نمى شناخت و از سخنان حكيمانه و رخسار زيباى وى به عجب آمده بود، پرسيد: اسم شما چيست ؟
فرمود: محمد.
گفت : پسر كيستى ؟
فرمود: فرزند على بن موسى الرضا هستم .
مامون به روان پاك حضرت رضا عليه السلام درود و رحمت فرستاد و مركب خود را به راهى كه در پيش داشت ، به حركت در آورد. از اين حديث ، تفاوت سن تقويمى از سن عقلى به خوبى واضح مى شود. سن تقويمى امام جواد عليه السلام يازده سال بود، ولى درجه عقل و مراتب درك آن حضرت خيلى بيشتر از سن تقويمى اش بوده است . حرف هايى كه امام جواد يازده ساله به مامون الرشيد گفت ، شايسته يك مرد بزرگى است كه به خوبى درس خوانده باشد، و از مسائل روانى و قوانين حقوقى و جزائى با خير باشد، و بتواند مسائل را به خوبى تحليل كند. به علاوه شجاع باشد كه با خليفه مقتدرى چون مامون الرشيد اين چنين صريح سخن بگويد.