ولى پيروان مكتب مادى كه جهان را مولود تحولات ماده مى دانند، عقيده دارند كه پيدايش بشر و همچنين پديده وجدان اخلاقى ، ناشى از تصادف هاى كور و كرى است كه در طبيعت اتفاق افتاده است . در نظر آنان وجدان اخلاقى ارزش معنوى ندارد تا خود را به پيروى از آن مؤ ظف بدانند و به احترام آن از تمايلات و شهوات خلاف وجدان چشم پوشى كنند.
(افراد آدمى ، در هر سنى كه باشند، به وسيله احساس ، بيش از منطق به جنبش درمى آيند و از قوانين دشوار زندگى ، اگر آنها را معرفت اراده خداوندى بدانند، نه يك نيروى نابينا، با ميل بيشترى اطاعت مى كنند و با تجربه معلوم شده است كه خيلى بهتر از يك شخص پيروى مى نمايند تا از يك اصل . قوانين طبيعى حفظ زندگى و بقاى نسل و تعالى روان ، اگر چون مشيت خداوندى در نظر آيند، قدرت و نفوذ بيشترى پيدا مى كنند.)(413)
پيروان انبيا عقيده دارند كه تعاليم اخلاقى و علمى پيامبران الهى از اراده خداوند حكيم سرچشمه گرفته و به كار بستن آنها براى تمام مردم يك وظيفه قطعى است . عقيده دارند كه اطاعت از اوامر فرستادگان خدا باعث خشنودى پروردگار و مايه خوشبختى و سعادت ابدى است ، و سرپيچى از اوامر پيامبران ، موجب غضب الهى و مايه شقاوت و بدبختى است .
به همين جهت ، مقررات مذهبى را صميمانه به كار مى بندند و بر طبق آنها عمل مى كنند. ولى پيروان مكاتب بشرى ، تعاليم اخلاقى و مقررات عملى را زاييده افكار بشر مى دانند. بشرى كه همواره در معرض خطا و اشتباه است ، بشرى كه تحت تاءثير عوامل مختلف قرار مى گيرد و پيوسته عقيده مى دهد.
ممكن است در حال عادى برنامه هاى تربيتى را به كار بندند و بر طبق آنها رفتار نمايند، ولى در موقعى كه تعاليم اخلاقى مزاحم لذايذ شهوى و خواهش هاى نفسانى آنان باشد، عملا به آنان تعاليم پشت پا مى زنند و براى نيل به تمايلات خويش ، برخلاف مسير برنامه هاى تربيتى حركت مى كنند.