به مرد كاسبى فرمود: دو لباس دارى به من بفروشى ؟
مرد كاسب عرض كرد: بلى اى پيشواى مسلمين . جنسى را كه احتياج دارى نزد من موجود است .
حضرت وقتى متوجه شد كه مرد كاسب او را شناخته و به عنوان اميرالمؤ منين خطابش كرده است ، معامله نكرد و از در دكان او گذشت و مقابل بزاز ديگرى كه جوان بود توقف كرد و دو لباس خريد. يكى را به سه درهم و ديگرى را به دو درهم .
پس به قنبر فرمود: سه درهمى را تو بردار.
عرض كرد: مولاى من ، شايسته تر آن است كه شما لباس سه درهمى را بپوشى ، زيرا منبر مى روى و با مردم سخن مى گويى و بايد لباس شما بهتر باشد.
حضرت فرمود: تو جوانى و مانند ساير جوانان به تجمل و زيبايى رغبت بسيار دارى .
به علاوه ، من از خداى خود حيا مى كنم كه لباسم از تو بهتر باشد، زيرا از پيغمبر اكرم (ص ) شنيده ام درباره غلامان سفارش مى فرمود كه به آنان همان لباسى را بپوشانيد كه خود مى پوشيد و همان غذا را بخورانيد كه خود مى خوريد.
در اين حديث ، سه نكته جلب توجه مى كند:
اول آن كه زمامداران در معاملات عادى نبايد از مقام خود سوء استفاده كنند. على عليه السلام عملا به مرد كاسب فهماند آن كه مى خواهد لباس بخرد، يك فرد عادى مملكت به نام على بن ابى طالب است ، نه اميرالمؤ منين شخص اول كشور، و چون حضرت را اميرالمؤ منين خطاب نموده بود، با وى معامله نكرد.
دوم آن كه غلامان در آيين مقدس اسلام به قدرى مورد حمايت هستند كه پيشواى مسلمين صريحا توصيه فرموده است لباس و غذاى آنان ، با لباس و غذاى آقايان آنها يكسان باشد.