بديهى است چنين قومى بايد همواره شكرگزار خداى يگانه باشند، لحظه اى به شرك و انحراف نگرايند و هرگز از تعاليم آسمانى رهبر بزرگ خويش سرپيچى نكنند. متاسفانه چنين نشد و تنها ورود در يك جامعه مشرك و مشاهده پرستش بت ، توانست افكار آنان را از مسير صحيح بگرداند و به بت پرستى متمايلشان سازد.
قرآن شريف مى گويد:
(و جاوزنا ببنى اسرائيل البحر فاتوا على قوم يعكفون على اصنام لهم قالوا يا موسى اجعل لنا الها الهة قال انكم قوم تجهلون.)
ما بنى اسراييل را از دريا عبور داديم . بر سر راه خود با مردمى مشرك و بت پرست برخورد كردند.
محيط اجتماعى مشرك چنان در آنها اثر گذارد كه به موسى گفتند:
همان طور كه اين مرم خدايانى دارند و آنها را پرستش مى كنند، تو نيز براى ما بت هايى مهيا كن تا ما هم آن ها را بپرستيم. موسى از اين حق ناشناسى و توقع بى جا سخت و رنجيده خاطر شد و به بنى اسراييل گفت :
راستى كه شما مردم نادان و بى خردى هستيد.
آرى جامعه مشرك قادر است فرد موحد را از يكتاپرستى بازدارد و به شرك و بت پرستى متمايل سازد. جامعه بى دين و گناهكار مى تواند فرد متدين و صحيح العمل را از صراط مستقيم پاكى و فضيلت بگرداند. پرده حياى ايمانى و اخلاقى او را بدرد و به راه فساد و تباهى اش سوق دهد.
اگر مسلمانى در بلد غيرمسلمان از اظهار شعاير اسلامى عاجز باشد و نتواند به وظايف دينى خود عمل كند، حق ندارد به آن بلد مهاجرت نمايد و اقامت در آن محيط نيز بر وى ممنوع است ، زيرا چنين محيطى در وى اثر بد مى گذارد. و به طور ناآگاه از مسير مسلمانى منحرفش مى سازد.
(قال رسول الله صلى الله عليه و آله : انى برى ء من كل مسلم نزل مع مشرك فى دار الحرب . (659) )
رسول اكرم (ص ) فرموده است : هر مسلمانى كه در بلد كفر به مشركى وارد شود و در آن جا اقامت گزيند، من از وى برى و بيزارم .