جوان از نظر عقل و احساسات

محمدتقی فلسفی

نسخه متنی -صفحه : 791/ 444
نمايش فراداده

حركت فرد در اجتماع

در محيط نيرومند و تواناى اجتماع ، فرد به صلاح و فساد فكر نمى كند و به عواقب كار خود نمى انديشد. او در دست اجتماع ، مانند تخته پاره كوچك ناچيزى است كه در مسير حركت سيلاب عظيم و بنيان شكنى قرار گرفته است . كوركورانه حركت مى كند و جامعه به هر طرف كه مى رود، وى را با خود مى برد.

اطاعت كوركورانه

بنا به فرضيه لوبن ، فرد در اجتماع شخصيت آگاه خود را از دست مى دهد و تابع تلقينات جمعيت مى گردد. درست مانند معلول هيپنوتيسم كه به فرمان عامل است . فردى كه جزء جمعيتى در مى آيد، در نردبان مدنيت چندين پله پائين تر مى آيد.

شخص ممكن است فوق العاده با تربيت و عاقل باشد و در حال انفرادى سخت درباره عواقب كردار و رفتار خويش ‍ بينديشد، لكن در ميان جمع ممكن است تبديل به يك وحشى گردد و بدون تفكر و تامل ، در تحت سلطه غريزه ، به هر اقدامى تن در دهد. انسان در جمع به درجه وحشيگرى سقوط مى كند و از هر تلقينى ، كوركورانه و بدون چون و چرا، پيروى مى نمايد و دست به اقداماتى مخالف عادت و افكار خود مى زند. به نظر لوين ، فرد در ميان جمعيت حكم شنى را در ميان خرمن شن دارد كه باد به ميل خود هر جا بخواهد آن را مى برد. (664)

اگر جامعه از مردمان رشيد، عالم ، درستكار و بافضيلت تشكيل شده باشد، ممكن است جنبش عمومى و حركت اجتماعى آنان ، منشاء خير و خوبى گردد و موجبات رفاه بيشترى را براى مردم فراهم آورد. ولى در جايى كه اكثريت مردم افراد نادان ، بى سواد، فرومايه و بى فضيلت باشند، در آن جا حركت اجتماعى اغلب مضر و خطرناك است و مى تواند مصائب غيرقابل جبرانى به با بياورد.