(و لقد آتينا ابراهيم رشده من قبل و كنا به عالمين . ) (720)
حضرت ابراهيم دعوت انقلابى خود را، كه در درجه اول مبارزه با بت و بت پرستى بود، از محيط خانواده و بين كسان و بستگان خويش آغاز نمود و مراتب دانايى و حسن تشخيص خويش را ابتدا با آنان در ميان گذارد.
(اذ قال لابيه يا ابت لم تعبد مالايسمع و لا يبصر و لا يغنى عنك شيئا. يا انت انى قد جاءنى من العلم ما لم ياءتك فاتبعنى اهدك صراطا سويا. (721) )
به آذر مى فرموده : چرا بت هاى نابينا و ناشنوا را كه نمى توانند كوچك ترين نفعى به تو برسانند، پرستش مى كنى ؟
اى آذر، من از افاضات الهى علمى فراگرفته ام كه تو از آن آگاه نيستى ، بيا در ترك بت پرستى از من پيروى كن تا تو را به راه راست هدايت نمايم .
(قال اراغب انت عن آلهتى يا ابراهيم لئن لم تنته لا رجمنك و اهجرنى مليا.) (722)
آذر، كه از سخنان ابراهيم به خشم آمده بود، به وى گفت : مگر تو از خدايان من روگردان شده اى ؟
اگر از اين روش باز نايستى و از مخالفت بت ها دست برندارى ، سنگسارت خواهم كرد. برو از من دور شو كه سال ها رويت را نبينم .
ابراهيم كه با فكر بلند و روح انقلابى خود تصميم قطعى داشت كه با اساس شرك مخالفت كند و بت پرستى را از بيخ و بن براندازد، در كمال صراحت به آذر پاسخ داد و گفت :
(و اعتزلكم و ماتدعون من دون الله و ادعو ربى عسى الا اكون بدعاء ربى شقيا.) (723)
من از شما و بت هاى شما كناره گيرى مى كنم و تنها خداى يگانه را مى خوانم . اميدوارم از رحمتش محروم نباشم .
ابراهيم جوان همچنان به دعوت آسمانى و روش انقلابى خود ادامه داد و با منطق مستدل خويش بين مردم قيام كرد و در كمال صراحت با بت پرستى ، كه از آداب و رسوم كهن قومش بود، مخالفت نمود و همه آنها را پدرانشان را نادان و گمراه خواند.