(در اواخر قرن هجدهم ميلادى ، انسان يا به مرحله جديدى گذاشته كه متضمن تغييرى اساسى ، نظير حاصل از پرداختن به زراعت بوده است . منظور من از اين مرحله در صنعت است . مى توان گفت علوم طبيعى سيصدو پنجاه سال است كه توليد ماشينى به وجود آمده است توليد ماشينى در مدتى كه اختراع شده ، خود را قدرتى انقلابى ، با شدتى توليد ماشينى در مدتى كه اختراع شده ، تا امروز، اين قدرت انقلابى ، با شدتى هر چه حيرت انگيزتر نشان داده است . تا امروز، اين قدرت فقط در روابط انسان با طبيعت مؤ ثر بوده ، ولى به واسطه انقلابى كه در روابط انسان با طبيعت به وجود آورده ، موازنه كهنسالى را كه در روابط انسان با انسان و در رابطه انسان با خودش وجود داشته بر هم زده است .) (1068)
مهم ترين تحولى كه بر اثر انقلاب صنعتى در كشورهاى بزرگ روى داد، استقرار تعليمات عمومى و توسعه دانشگاه ها و مدارس و موسسات آموزشى است . پديده صنعت ماشين ، كه خود معلول پيشرفت علوم طبيعى و زاييده مغزهاى خلاق مردان عالم و مبتكر بود، مايه تشويق جوانان به تحصيل علم شد كه با علاقه و رغبت به مدارس روى آوردند و هر سال بر تعداد داوطلبان افزوده مى شد.
دولت ها نيز به موازات ازدياد روز افزون محصلين ، تعداد دانشگاه ها و مدارس را افزايش دادند و با توسعه سازمانهاى آموزشى ، وسايل تحصيل آنان را فراهم آوردند و اين وضع همچنان ادامه دارد.