نقش نماز در شخصیت جوانان

مصطفی خلیلی

نسخه متنی -صفحه : 200/ 199
نمايش فراداده

و معضلى در مسائل علمى برايش پيش مىآمد به مسجد جامع شهر رفته و دو ركعت نماز به جا مىآورد و آن مشكل علمى براى او حل مىشد. توجه به نماز و عبادت و اهتمام اين فيلسوف بزرگ به خداوند و ضعيف بودن نفس انسانى در آثار و تأليفات او بخوبى نمايان است. اگر خواسته باشيم به جنبه معنوى حيات ايشان آگاه گرديم بهترين راه مطالعه نمط هشتم و نهم خصوصاً نمط نهم «اشارات و تنبيهات» مىباشد كه به گوشهاى از بيانات او اشاره مىشود: «چون انسان به گونهاى خلق نشد كه بتواند كارها را مستقلاً انجام دهد مگر با كمك ديگران از اين رو بايد ميان مردم داد و ستد و عدالت باشد و شريعتى كه بوسيله يك شارع آورده شده حافظ آن عدالت باشد و شارع بايد به گونهاى باشد كه تنها او شايسته اطاعت باشد. بنابر اين شناخت شارع (خداوند) واجب است. و با معرفت و شناخت بايد عاملى همراه باشد كه شناخت را حفظ كند و نگذارد فراموش شود. از اين رو عبادت كه يادآور معبود است فرض و واجب گرديد. و تكرار اين عبادت بر مردم فرض گرديد تا ياد خداوند با تكرار حفظ شود. پس به آنان كه در انجام كارها به چنين روشى خو گرفتهاند علاوه بر فايده بزرگ دنيوى، پاداش گرانقدرى در آخرت داده خواهد شد. آنگاه براى كسانيكه مطابق شريعت عمل مىكنند منفعتى كه خاص آنان است در آنچه كه روى آنان به سوى آن است افزوده شده است. پس بنگر كه بدين خاطر و بدين نعمت و رحمت تا آستان حق را ملاحظه كنى كه عجايب آن ترا خيره سازد. پس بپادار شرع را و توجه خود را به سوى حق مستقيم دار»(1). بنابر ابن از ديدگاه بوعلى سينا از حيث منطقى و عقلى معرفت و عبادت خداوند واجب و لازم است و براى استمرار و حفظ معرفت عباداتى چون نماز و روزه و غيره بر بندگان واجب گرديده است.

گاه نماز

حُسن مقطع مقال را اشعار عارفانه آية الله حسن زاده آملى «حفظه الله» قرار مىدهيم كه با عنوان «گاه نماز» سرودهاند.


  • بر بند بىتراخى در كار دل ميان را از درد بىامانم گر نالهام برآيد محبوب دلگشايم از طلعتش گشايد رازى كه بد نهفته از آن مه دو هفته كشف محمدى را بر جان و دل نشانى روح القدس دمادم چون مهر مىفروزد جان را بدار سويش يا بىجهان جان را

  • چندان كه خيره سازى از خويش توأمان را ترسم بلرزه آرد اركان كهكشان را بينى به پاى بوسش سرهاى مهوشان را خورشيد خاورش گو در دشت خاوران را خواهى اگر نشانى زان يار بىنشان را جان را بدار سويش يا بىجهان جان را جان را بدار سويش يا بىجهان جان را

1 ـ اشارات و تنبيهات، ج3 ص371.