فرستاد خدا به او گويد اى بنده من هر آينه من بر تو درود مىفرستم چنانچه تو بر على درود مىفرستى، هر آينه او را شفيع تو قرار مىدهم چنانچه تو به وسيله او طلب شفاعت كردى»(1). خلاصه اينكه سرّ تشهد هماهنگ كردن زبان است با قلب، گفتار است با كردار و قول است با عمل و به يك معنى عبور از نظام كثرت است به وحدت و وصول به مقام ولايت.
سلام از سِلم به معناى صلح و امان است يعنى كسى كه به امر الهى گردن نهاد و دستور دين پيامبرش را با خضوع و فروتنى امتثال نمود از بلاياى دنيوى و عقاب اخروى در امان است. چون ممكن نيست كسى نمازش را كامل انجام دهد و در عين حال از وعدههاى الهى برخوردار نباشد و نيز ممكن نيست كسى واقعيت سلام كه وصفى از اوصاف الهى و اسمى از اسماء ربوبى است را درك نمايد و در زندگى خود در برخورد با ديگران آن را عينيت نبخشد. چگونه ممكن است كسى با عمق جان، مناجات با معبود خويش را با سِلم و امان به اتمام رسانده و حقيقت آن را با دل گره و پيوند زند و در عين حال از ياد الهى غافل بماند در حاليكه هنر بندگى، ياد خدا بودن در تمام احوال زندگى است. در همين رابطه نكته ظريفى را از ابو سعيد ابو الخير نقل مىكنند. گويند به شيخ خبر آوردند كه
1 ـ بحار الانوار، ج82 ص221.