احمد لقماني اشاره:
در بخش نخست دانستيم كه «خواب» و «رؤيا» دو پديده پيچيده و شگفتي است كه از آغاز آفرينش و پيدايش انسان تاكنون، انديشه بسياري از افراد را به خود مشغول ساخته و همچنان مبهم باقي مانده است.
پيوند اين دو با زندگي هر يك از ما، لمس حقايق در مسايل روزمره، پي بردن به واقعيات رفتار و پندار و ارتباط امروزمان به فردا و فرداها از طريق خواب و رؤيا، نوعي انس و احساس نزديكي بسياري به هر يك از ما بخشيده كه ايجاد ترديد يا انكار را مشكل و يا محال ميسازد. به ويژه آنكه نوعي از خوابها، «بشارت» دانسته شده و برتر از آن، «جزئي از اجزاء نبوت» معرفي شده است.
نوشتار پيشين را با ارائه پرسشهايي ديرپا در انديشه بسياري از افراد، آغاز كرديم، ابتدا «خواب چه پديدهاي است؟» را پاسخ داديم، سپس به تحليل رؤيا پرداختيم، آنگاه ويژگيهاي رؤياهاي صادقه يا خوابهاي حقيقتنما را بيان نموديم و در پايان خوابهاي پريشان يا «اضغاث احلام» را تشريح كرديم.
اينك ادامه بحث را پي ميگيريم.
«و جعلنّا نومكم سُباتا»2؛ ما خوابِ شما را مايه آرامش و آسايش، قرار داديم.
به هنگام آرميدن، بخش عظيمي از فعاليتهاي روحي و جسمي انسان تعطيل ميشود و در پرتو آن اعضاي فرسوده بازسازي شده، روح و جسم تقويت گشته، نشاط، تجديد شده و سرانجام پس از رفع هر گونه خستگي و ناراحتي، آمادگي دوباره براي كار و تلاش و حضور جدي در عرصه اجتماع فراهم ميشود.3 واقعيتي كه در فرهنگ قرآن با واژه «سَبْت» يعني قطع كوششهاي جسماني و روحاني بيان شده است.
در سخني ديگر، پروردگار حكيم به حقيقتي شگرف اشاره كرده، از تحويل و تحول در روح آدمي به هنگام خواب، خبر ميدهد، و ميفرمايد: «اللّهُ يتوفي الانفس حين موتها و التّي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها ...4؛ خداوند تمامي روحها را موقع مرگ باز ميستاند و همچنين روحي را كه در موقع خواب نمرده است، قبض كرده، آنگاه روحي كه مرگ بر او واجب كرده نگاه داشته و ديگر روحها را ـ تا هنگامي معين به سوي دنيا ـ باز ميفرستد، حادثهاي كه در آن نشانههاي قدرت خداوندي براي صاحبان خرد و انديشه به چشم ميخورد.» پيشوايان معصوم(ع) با اشاره به سخنان پروردگار، خواب را برادر مرگ، دانسته،5 موجب راحتي از درد، آسايش تن و آرامش انديشه و روان بيان كردهاند6 و از آنجا كه تمامي روحها به هنگام خواب در دست خداوند قرار ميگيرد، به پاكي و طهارت زمان خواب توصيه بسياري نمودهاند.7 امير مؤمنان علي(ع) فرمود:
«مسلمان نبايد با حالت جنابت بخوابد و جز با طهارتِ وضو به بستر نرود، هرگاه آب نيابد، تيمم كند، زيرا روح مؤمن به سوي خداوند متعال بالا ميرود، او را ميپذيرد و به او بركت ميدهد. هرگاه پايان عمرش فرا رسيده باشد او را در گنجهاي رحمتش قرار ميدهد و اگر فرا نرسيده باشد او را با امنائش از فرشتگان به جسدش باز ميگرداند.»8 كوتاهي حيات انسان و گستره مسؤوليت آدمي به گونهاي است كه سفارش نخست پاكان و پيشوايان، هماره بر اين سخن استوار بوده كه عمر سرمايهاي گرانبهاست، كه تنها يك بار فرصت استفاده از آن فراهم ميشود، از اينرو توصيه بسياري شده كه از كمترين زمان، بيشترين استفاده را نماييد، نگاهها از زرق و برق زندگي به جلوههاي پايدار و جاودان آفرينش جهت يابد و به مقدار لازم و ضروريِ خواب بسنده شود تا برترين استفاده از فرصتهاي زرين زندگي به دست آيد:
پس از آن به آدابي هنگام خواب سفارش شده است همانند: نظافت اعضاي بدن، رفتن به دستشويي، وضوي پيش از خواب، محاسبه اعمال، تلاوت آياتي از قرآن ـ بويژه سوره توحيد و تكاثر ـ ، دعا به هنگام خواب، خوابيدن به پشت يا قسمت راست بدن و سرانجام دعا به هنگام بيداري:
«الحمد للّه الذي احيانا بعد ما اماتنا و اليه النشور؛ سپاس خداوندي را كه بعد از مرگ ما را زنده كرده و به سوي او مبعوث خواهيم شد.»2 خواب بس طولاني و سيصد ساله اصحاب كهف نشانهاي عظيم از نشانههاي والا، براي صاحبان انديشه بوده و خواهد بود. «رؤيا» يا «خواب ديدن»، آيتي ديگر از آيات بزرگ الهي است كه از سوي خداوند براي مدد رساندن به انديشه و خرد بندگان وارسته و شايسته آفريده شده است.
عقل انسان علاوه بر محدوديت، در معرض خطاهاي بسياري قرار دارد كه غفلت و فراموشي برخي از آنهاست. از اينرو نياز به هدايت و راهنمايي خداوند از سوي پيامبران و فرستادگان الهي از يك سو و از طريق الهام و رؤيا از سوي ديگر ـ براي دستيابي به خير و مصلحت ـ ضرورتي افزون مييابد.
علم لَدُنّي يا علم ربّاني كه از طريق الهام و رؤيا به شايستگان عطا ميشود، علاوه بر پيامبران، به ديگر انسانهاي صاحب تقوا، صفاي دل و شفافيت روح نيز داده خواهد شد. الهام، نوعي علم و آگاهي است كه پروردگار مهربان به انسان افاضه ميكند و در دل وي ميافكند تا در پرتو آن، برخي اسرار بر او آشكار شده و بعضي حقايق روشن شود، همانند قضاوت و داوري داود(ع) و سليمان(ع)3 كه در سوره انبياء بدان اشاره شده است، يا تعليم زرهسازي به داود(ع)4 و يا آموزش تعبير خواب از طريق الهام به حضرت يوسف(ع).5 «رؤيا» يا «خواب ديدن»، آيتي ديگر از آيات بزرگ الهي است كه از سوي خداوند براي مدد رساندن به انديشه و خرد بندگان وارسته و شايسته آفريده شده است.
رؤيا در قرآن، تنها به معناي «رؤياي صادقه» است كه خداوند در جريان آن نوعي وحي يا الهام مشخصي به انبياي خود، يا ديگر مردم القا ميكند و يا حوادث آينده را به آنان بازگو ميكند. همانند رؤياي حضرت ابراهيم(ع) كه در خواب ميبيند مشغول ذبح فرزندش اسماعيل است،1 رؤياي يوسف صديق(ع) كه در آن يازده ستاره، خورشيد و ماه را در حال سجده به خود نظاره كرد،2 خواب مادر موسي كه در آن الهام قلبي نسبت به گذاردن طفل در صندوقچه به او شد3 و سرانجام خوابهاي حقيقتنمايي كه حضرت محمد(ص) در زمانهاي مختلف ميديد و آينده تلاش طاقتفرساي او از سوي خداوند ترسيم ميشد. رؤياي ورود به مسجدالحرام با امنيت تمام، با سرهاي تراشيده و تقصير كرده و در حالي كه هيچ ترسي براي آنان از سوي مشركان وجود نخواهد داشت!4، از اين نوع است.
ارزش روشنگرانه رؤيا به گونهاي است كه «مژده دنيا و آخرت» بدان گفته شده است!!، تفسيري كه رسول اكرم ـ درود خداوند بر او و دودمان پاكش باد ـ فرمود. آنگاه كه از آن حضرت در باره اين آيه سؤال شد:
«لهم البُشري في الحياة الدنيا و في الاخرة؛5 در زندگي دنيا و در آخرت بشارت و مژده براي آنان است.
پاسخ فرمود: بشارت، رؤياي حسنهاي است كه مؤمن ديده يا براي او ميبينند و مژدهاي براي دنيا يا جنّتي براي آخرت او الهام، نوعي علم و آگاهي است كه پروردگار مهربان به انسان افاضه ميكند و در دل وي ميافكند تا در پرتو آن، برخي اسرار بر او آشكار شده و بعضي حقايق روشن شود.
خواهد داشت. چنين خوابهاي صادق، جزئي از نبوت و كمال دهنده آن است:1
چنين نگرشي موجب گرديده بود كه آن حضرت، صبحگاهان رو به اصحاب كرده، بفرمايد:
هل من مبشّرات؟ آيا ـ از شما ـ كسي رؤياي صادقه ديده است؟!2 در بين همگان، رسول خدا(ص) بيشترين رؤيا را ميديد3 و گاه در ثلث آخر شب يعني ساعات آخرينِ استراحت كه پيش از اذان صبحِ بود، مشاهده ميكرد.4 گاه نيز ميفرمود:
«الرّؤيا من اللّه و الحلم من الشيطان؛5رؤياهاي صادق از خداوند و خوابهاي پريشان از شيطان است.» ويژگي خوابهاي رسول اكرم(ص) بدان گونه بود كه نيازي به تعبير نداشت، زيرا اتصالي آشكار با ملكوت داشته، واضح و شفاف بود. از اينرو اين گونه توصيف ميشد:
«يأتيه مثل فلق الصبح؛6 همچون شكاف صبح، واضح و پيدا و به دور از ابهام خواب ميديد.»
تفسير، تأويل و تعبير، سه واژهاي است كه نقش هر يك پردهبرداري از راز و رمزي نهفته است. هرگاه سخني از لفظ و مفهوم و معنا به ميان آيد، «تفسير» نقشي هدايتآفرين ايفا ميكند، و چون از عين خارجي گفت و گو شود، «تأويل» مطرح ميشود و هنگامي كه در باره نفس افراد بحث شود، «تعبير» اثرگذار خواهد شد.
كتاب خداوند، قرآن كريم ـ كه هدايت و رحمت رهآورد آن خواهد بود ـ داراي تفسير و تأويل است و در كتاب نفس انسان ـ كه دنيايي بزرگ در حجمي كوچك است ـ چون صورتهايي در نفس نگريسته شود و بصيرتي روشنگر همانند شهود معصومانه پديدار شود، تعبير مطرح خواهد شد.7 پيشتر اشارهاي به اين حقيقت درسآموز كرديم كه راه فهم و دانستن، تنها از طريق حس و تفكر نيست بلكه اشراق و الهام و يا القاءات نيز راهي ارزشمند است. نكتهاي كه اكنون دانشمندان پس از تحقيقات فراوان بدان دست يافتهاند، آن است كه انسان را داراي دو ضمير ميدانند: ضمير ظاهر و ضمير باطن، يا خودآگاه و ناخودآگاه. با كشف اين مطلب، راه تعبير رؤيا نيز به دست آمده است، آنان گفتهاند:
چون شعور باطن، جريانها و فعاليتهايي دارد كه به شكل ديگري ظاهر ميشود، هرچه كه انسان ـ به قول اين افراد ـ در عالم رؤيا ميبيند، تجلّيات همان تمايلاتي است كه پنهان مانده و در شعور باطن رانده شده و به شكل ديگري ظاهر ميشوند. از اينرو خواب منطقي دارد و منطق آن را كسي ميفهمد كه شعور باطن انسان را كشف كند و رابطه احساسات مخفي در شعور باطن او را با چنين تجلّياتي كه در خواب پيدا ميشود، به دست آورد.
قرآن اين سخنان را رد كرده «اشراق و الهام» را مطرح ميسازد. همانند خواب حضرت يوسف كه در كودكي به پدرش ميگويد: «اِنّي رأيت احدعشر كوكبا و الشمس و القمر رأيتهم لي ساجدين؛8 در خواب ديدم كه يازده ستاره و خورشيد و ماه در مقابل من سجده ميكنند.» حضرت يعقوب(ع) خواب او را اين گونه تعبير كرد كه به مقام بزرگي ميرسي كه تمامي برادران، پدر و مادر در رتبهاي پايينتر از تو قرار ميگيرند.
الهام خداوند بر قلب يوسف به صورت تعجبآفرين با امكان رابطه بين روح و عالم غيب در حالت خواب و به صورت رؤيا، دريافتي اينچنين فراهم كرده كه فردايي كه هنوز اتفاق نيفتاده است در آينه رؤياي امروز، ديده ميشود!؛ يازده ستاره سمبل يازده برادر، خورشيد نماد مادر و ماه تمثيل پدر شده و تعبيري اينچنين ميآفريند!
و يا خوابي كه قرآن از فرعون مصر نقل ميكند:
«اِنّي اري سبع بقرات سمان يأكلهن سبع عجاف و سبع سنبلاتٍ خضر و اُخر يابساتٍ؛1 همانا در خواب ديدم هفت گاو چاق را كه هفت گاو لاغر آنها را خوردند و هفت خوشه سبز [و هفت خوشه] خشكيده ديگر.» پيامبر(ص): بشارت، رؤياي حسنهاي است كه مؤمن ديده يا براي او ميبينند و مژدهاي براي دنيا يا جنّتي براي آخرت او خواهد داشت. چنين خوابهاي صادق، جزئي از نبوت و كمال دهنده آن است.
خوابگزاران دربار از تعبير درماندند ولي يوسف صديق اين گونه تعبير كرد:
هفت سالِ فراواني خواهد آمد اما بعد از هفت سال سخت كه در آن هرچه ذخيره كردهايد همه از ميان ميرود. در تعبير يوسف، خوشه سبز، تمثيل رفاه و بركت، گاوهاي لاغر نماد قحطي و فقر و گاوهاي فربه، سمبل رفاه و فراواني دانسته شد و تعبيري گويا و روشن و روشنگر پديدار كرد!
سؤالبرانگيز بودن «رؤياهاي راستين» و «تعبير خواب» براي ناآگاهان با حقيقت رؤيا هميشه مطرح بوده است و از آنجا كه به طور تجربي مواردي قطعي و ملموس در زندگي افراد ـ به طور مستقيم و غير مستقيم ـ وجود داشته، هيچ راهي براي ترديد و انكار خود وجود نداشته بلكه ابهام يا تعجب آن هر روز بيشتر ميشده است.
روزي عمر بنخطاب گفت: در شگفتم از رؤياي كسي كه ميخوابد و در خواب چيزي ميبيند كه اصلاً به ذهنش خطور نكرده ولي رؤيايش مانند گرفتن و لمس كردن با دست ويژگي خوابهاي رسول اكرم(ص) بدان گونه بود كه نيازي به تعبير نداشت، زيرا اتصالي آشكار با ملكوت داشته، واضح و شفاف بود.
است (ماجراي خواب در بيداري به طور دقيق رخ ميدهد) اما گاهي هم انسان خواب ميبيند و هيچ اتفاقي نميافتد.
امام علي(ع) به او فرمود: ميخواهي راز آن را برايت بگويم (و اين آيه را خواند):
«اللّه يتوفي الانفس حين موتها و التي لم تمت في منامها فيمسك التّي قضي عليها الموت و يرسل الاخري الي اجلٍ مسمّي؛ خداست كه وقت مرگ ارواح خلق را ميگيرد و آن را كه هنوز مرگش فرا نرسيده نيز در حال خواب روحش را قبض ميكند، سپس آن را كه حكم به مرگش كرده، جانش را نگاه ميدارد و آن را كه نكرده به بدنش ميفرستد تا وقت معين مرگ» ...
بنابراين، خداوند ارواح همه را نزد خود ميبرد، آنچه را كه روح هنگامي كه نزد خداست در آسمان ميبيند رؤياي صادقه و آنچه را كه به هنگام بازگشت به بدن ميبيند، خواب دروغين2 (رؤياي كاذبه) است.3 فلاسفه مسلمان تحت تأثير تعاليم قرآن قرار گرفته، رؤياها و نوع تعبير هر خواب را با چنين نگرشي توضيح دادهاند. به طور مثال ابنسينا، رؤياي صادقه را نتيجه ارتباط روح با ملكوت يا ملأاعلي به هنگام خواب و دريافت وحي يا الهام از خداوند ميداند و خوابهاي آشفته را ناشي از تأثير احساسات جسمي در روح انسان.4 رسول خدا(ص) در خواب ديد، عدهاي بوزينه بر منبر آن حضرت بالا و پايين ميروند و مردم در حالي كه روي به منبر دارند، به قهقرا، عقب عقب برميگردند چون از خواب بيدار شد، احساس ناراحتي بسياري داشت. ناگاه وحي بر او نازل شد:
«و ما جعلنا الرؤيا التي اريناك الا فتنةً للناس و الشجرة الملعونة في القرآن؛ [اي رسول ما!] و آن رؤيايي را كه به تو نمايانديم و [نيز] آن درخت لعنت شده در قرآن را جز براي آزمايش مردم قرار نداديم.» و تفسير شد كه بعد از تو عدهاي از بنياميه بر مردم حكومت خواهند كرد و به جاي تو خواهند نشست و در عين اينكه مردم به ظاهر مسلمانند و روي آنان به طرف اسلام است، در واقع آنها مردم را از اسلام دور ميكنند!!1 به يقين ميزان روشنگري در تعبير رؤيا، ارتباطي مستقيم و تمام عيار با مقدار روشني دل و ديده، صفاي خاطر و صداقت باطن دارد. هر آنچه ارتباط بيشتري با حقايق هستي و معارف عرشي فراوانتر باشد، الهام و اشراق به ذهن و زبان افزونتر خواهد بود و تعبير با واقعيات تطبيق بيشتري خواهد كرد.
آنان كه به دنبال «علم تعبير خواب» بوده، پيش از هر دانش، بايد در پي بينش باشند؛ بينشي كه در آن مراقبت از سراي دل، رسالت نخست محسوب ميشود و احتياط در گفتنها، خوردنيها و شنيدنيها وظيفهاي ضروري خواهد بود تا در پي تصميمي الهي در ترك گناه و انجام واجبات، روي به افزايش نورانيت سراي وجود كرده، روزها بگذرد و كمترين خطايي از انسان سر نزند. به دنبال آن احتياط و اين تصميم كه رهآورد بينشي عرشي است، علم تعبير خواب در آغوش جان انسان قرار ميگيرد و با حقايق هستي ارتباطي رو در رو ايجاد ميشود.
آيا خواب انسان به هر گونهاي تعبير شود، همان اتفاق خواهد افتاد؟!
مجموعه معارف الهي بيانگر اين حقيقت گرانقدر است كه «خوابهاي صادق» سفير خداوند به سوي بندگان پاك اوست تا آنان را نسبت به كارهاي پسنديده تشويق كرده، اطمينان به روشني راه بخشد و درباره گناهان وخطاهابرحذر دارد.3 از اينرو نخست بايد از شرايط روحي، زماني و مكاني خواب آگاهي يافت، سپس چونان رازي سر به مهر، رؤياي خود را براي همگان بيان نكرد، زيرا هر گونه تعبيري كه بيان شود، همان اتفاق خواهد افتاد.
رسول اكرم ـ درود خداوند بر او و خاندان پاكش باد ـ ميفرمود:
«هنگامي كه فردي از شما، رؤياي حسنه ديد از تعبير وحقايق آن آگاهي يابد و چون، خوابهاي زشت و ناپسند ديد، به دنبال تفسير و اخبار آن نرود.»4 «رؤيا براي شخص همچون پرندهاي، در حال پرواز است، هنگامي كه تعبير شد [بر زمين فرود آمده] اتفاق انجام ميشود. خوابِ خود را براي همگان بازگو نكنيد، مگر آنكه شخصي علاقمند و صاحب نظر باشد،5 مؤمني به دور از حسد و كنيه6 يا نزد عالمي وارسته و پاكنهاد و يا دلسوزي مهربان.7 نكتهاي شگفتانگيز كه در تعبير خواب حضرت يوسف آمده و قرآن كريم به آن صراحت دارد، آن است كه هر گاه خوابِ نديده را به معبّري ارائه كنيم و او آن را تعبير كرد، همان اتفاق خواهد افتاد، گرچه اصل ماجرا دروغ بوده و در حقيقت رؤيايي ديده نشده باشد!! هنگامي كه دونفر زنداني نزد يوسف آمده گفتند خواب ديدهايم، يكي گفت:
«انّي اراني اَعصِرُ خمرا8 من خود را در خواب ديدم كه انگور براي شراب ميفشارم.» يوسف پاسخ داد به زودي آزاد ميشوي و بعد از آن ساقي پادشاه خواهي شد.
ابنسينا، رؤياي صادقه را نتيجه ارتباط روح با ملكوت يا ملأاعلي به هنگام خواب و دريافت وحي يا الهام از خداوند ميداند و خوابهاي آشفته را ناشي از تأثير احساسات جسمي در روح انسان.
پيامبر(ص): خوابِ خود را براي همگان بازگو نكنيد، مگر آنكه شخصي علاقمند و صاحب نظر باشد، مؤمني به دور از حسد و كنيه يا نزد عالمي وارسته و پاكنهاد و يا دلسوزي مهربان.
ديگري گفت: «اِنّي اراني احمل فوقَ رأسي خُبزا تَأكُلُ الطّير منه1؛ من خود را در خواب ديدم كه بر روي سرم نان ميبرم و پرندگان از آن ميخورند» يوسف(ع) فرمود: تو را به دار ميكشند.
او وحشت كرد و گفت: نه!، من دروغ گفتم. حضرت يوسف در جواب گفت: «قضي الامرالذي فيه تستفتيان؛2 امري كه شما از من جويا شديد، تحقق يافت و قطعي گرديد!» .چگونه ميتوان از بلاها و تلخيهايي كه در پارهاي از خوابها بدان اشاره شده، مصون ماند
ميشوي (بنا بر آيه: فَاَذّن مؤذنٌ بينهم ايتها العير انكم لسارقون ـ يوسف، 70) بدين خاطر علامه مجلسي(ره)، پاكي نفس و مراقبت بيشتر از دل را زمينهساز رؤياهاي نوراني و مكاشفات رحماني دانسته كه با واقعيات تطبيق ميكند (تعبير خواب، علامه مجلسي، ص4). 1 ـ توحيد، استاد شهيد آيتاللّه مطهري، ص152 و 153. 1 ـ يوسف، 43. 1 ـ همان. 1 ـ بحارالانوار، ج61، ص177 و 180 و 178 و 192. 1 ـ يوسف، 6. 1 ـ ترجمه منظوم قرآن، اميد مجد، ص582. 1 ـ ديوان حافظ، از غزل 237. 1. زمان رؤيا: رسول اكرم(ص) فرمود: صحيحترين خواب، رؤيايي است كه در روز ديده شود، زيرا خداوند مرا در روز مورد خطاب قرار داد. و امام صادق(ع) صحيحترين رؤياها را، آن دانست كه در وقت قيلوله [بهترين موقع خواب در روز يعني نزديك ظهر]، ديده شود. (ر.ك: كنزالعمال، ج15، ص374؛ تعطير الانام في تعبير المنام، ص25.)
2 ـ يوسف، 41. 2 ـ امام خميني(ره)؛ پالايش نفس (مجموعه اشعار در باره تهذيب نفس)، ص15 و 16. 2 ـ ر.ك: بحارالانوار، ج76، ص187 و 182 و 76 و 190 و 192 و 186 و 218 و 191. 2 ـ صافات، 105. 2 ـ نك: روحالمعاني في تفسير القرآن، ابوالفضل شهابالدين السيد محمود الآلوسي، البغدادي، ج2، ص409. 2 ـ همان، ج61، ص177. 2. شخصيت خواببين: گاه موضوع رؤيا يكسان است اما خواببينندگان متفاوت. از اينرو تعبير نيز متفاوت و حتي متضاد. مثل رؤياي سر دادن اذان توسط دو نفر و تعبير ابنسيرين براي يكي كه به حج مشرف ميشوي (بنا بر آيه: و اذان من اللّه و رسوله الي الناس يوم الحج الاكبر ـ توبه، 3) و براي ديگري كه به اتهام دزدي گرفتار
2 ـ نبأ، 9. 3 ـ چندين عنصر در تعبير صحيح خواب دخالت دارد: 3 ـ تفسير نمونه، ج26، ص19. 3 ـ بحارالانوار، ج18، ص195 و ج61، ص182. 3 ـ امام صادق(ع)؛ بحارالانوار، ج61، ص167. 3. مكان رؤيا: برخي مكانها، محل آمد و رفت شياطين است و بعضي ديگر مهبط و محل فرود ملائكه! از اينرو خوابيدن در مكانهايي چون خانهاي كه انسان در آن تنهاست، يا سگ، ظرف ادرار، تار عنكبوت، جنب، حائض و زن بيگانه در آن است، منع شده است و در جاهايي ديگر، خوابيدن حكم كراهت خواهد داشت. (نگاه كنيد به كتابهاي فقهي شيعي در اين باره). 3 ـ يوسف، 4. 3 ـ انبياء، 78 و 79. 4 ـ همان، 80. 4 ـ اللّه يتوفي الانفس حين موتها و التي لم تمت في منامها فيمسك التي قضي عليها الموت و يرسل الاخري الي اجل مسمي انّ في ذلك لايات لقوم يتفكرون؛ زمر، 42. 4 ـ همان، ج61، ص182. 4 ـ طه، 39. 4. ماده رؤيا: رؤيت امام يا پيامبر(ص)، خوابي صادق و الهي است از اينرو رسول اسلام(ص) بدين نكته اشاره صريحي فرمود. (ر.ك: سنن ابنماجه، ج2، ص185). 4 ـ كنزالعمال، خ41392. 4 ـ ر.ك: الادراك الحسي عند ابنسينا، محمد عثمان نجاتي، ص217؛ نقل از قرآن و روانشناسي، دكتر محمدعثمان نجاتي، ترجمه عباس عرب، ص290
5 ـ انفال، 43؛ فتح، 27؛ اسراء، 60. 5 ـ همان، خ41390. 5 ـ بحارالانوار، ج61، ص161. 5 ـ رسول اكرم(ص)؛ ر.ك: كنزالعمال، خ39321. 6 ـ امام علي(ع)؛ غررالحكم و دررالكلم. 6 ـ يونس، 64. 6 ـ بحارالانوار، ج61، ص174
6 ـ همان، ج18، ص195. 7 ـ امام صادق(ع): ر.ك: من لايحضره الفقيه، ج4، ص352؛ بحارالانوار، ج62، ص316. 7 ـ كنزالعمال، خ41395
7 ـ نگاه كنيد به تفسير آيه 196، سوره اعراف از حضرت آيتاللّه جوادي آملي. 8 ـ يوسف، 36. 8 ـ بحارالانوار، ج61، ص31 و ج10، ص91 و ج79، ص182؛ تفسير نورالثقلين، ج4، ص488. 8 ـ يوسف، 4.