را ببينند، در يكى از اين حملات ، بمب دشمن به آزمايشگاه بيمارستان خورد.
در همان روز حدود پنجاه نفر از بهترين افراد بهدارى ، در بيرون بيمارستان تجمع كرده بودند كه منظره پرتاب موشك را بسوى هواپيماى دشمن ببينند، يكى از كاركنان صدا زد، آقايان و خانمها را عجله داخل بيمارستان بيائيد، آنها با عجله وارد بيمارستان شدند، در همان لحظه بمبى از ناحيه دشمن آمد و صاف به محل تجمع قبلى افتاد و منفجر شد، و همه كاركنان كه وارد بيمارستان شده بودند جان سالمى بدر بردند، و اين يكى از امدادهاى الهى بود كه دو بمب يكى به بيمارستان و ديگرى به بيرون بيمارستان آمد، آنگاه كه در بيمارستان منفجر شد، كاركنان ، بيرون بودند و آنگاه كه در بيرون منفجر شد، آنها در داخل بيمارستان بودند.
قديمى ها دهن به دهن مى گفتند در حمامها (ى قديمى و داراى خزانه ...) جن وجود دارد، تنها در اوقات شب و نيمه شب به حمام نرويد ممكن است مورد گزند جنها واقع شويد.
اين پندار خرافى باعث ترس و وحشت بسيارى شده بود، يكى از شبها نزديك اذان صبح ، شخصى در يكى از روستاها وارد حمام شد، هنگامى كه نزديك خزانه گرديد ناگهان ديد در جلو درگاه خزانه شخصى سم دار و دم دار با چهره اى وحشتناك به او مى نگرد، وحشت كرد و ترسيد كه حتما جن است ، برگشت به حمامى گفت ، حمامى وارد گرمخانه شد و بدون ترس به طرف خزانه رفت و او نيز آن منظره را ديد، وحشت زده شد و با شتاب بيرون آمد.
مردم روستا از جريان مطلع شدند، كسى جرئت نكرد به طرف خزانه برود، تا اينكه چند نفر ماءمور ژاندارمرى آوردند، در ميان آنها يكى از آنها شجاع بود، تفنگ خود را بدست گرفت و جلو رفت و به طرف آن موجودى كه خيال مى كردند، جن است ، شليك كرد، كه آن موجود به آب خزانه افتاد.
در اين بين شخصى اعلام كرد كه بز من گم شده است ، بعد معلوم شد كه آن موجود كه مورد اصابت شليك قرار گرفت ، و مردم - و حتى حمامى - وحشت نزديك شدن به آن را داشت ، همان بز بوده كه گذرش به حمام افتاده بود از گرمى آب حمام بيرون آمده بود و روى سكوى بالاى خزانه نشسته ، و در انتظار نجات بود!...
يكى از غلامان امام سجاد حضرت على بن الحسين (ع ) نقل مى كند، روزى امام سجاد (ع ) به بيابان رفت و من نيز به دنبال او بيرون رفتم ، ديدم پيشانى اش را بر روى سنگ سختى نهاده است ، من در كنار ايستادم ، صداى گريه و ناله امام را در سجده شنيدم ، شمردم هزار بار گفت :
لااله الاالله حقا، لااله الاالله تعبدا ورقا، لااله الاالله ايمانا وتصديقا وصدقا: (( معبودى جز خدا نيست كه وجودش حق و ثابت است ، در برابر اين معبود يكتا خشوع كرده و تنها او را پرستش مى كنم ، و او را تصديق كرده و به او ايمان مى آورم )) .
سپس سر از سجده برداشت ، در حالى كه محاسن و صورتش غرق در اشك چشمش بود.
به جلو رفتم و عرض كردم : اس آقاى من ، آيا وقت آن نرسيده كه اندوهت پايان يابد و گريه ات كم شود، به من فرمود: (( واى بر تو، حضرت يعقوب ، پيغمبر و پيغمبرزاده بود، دوازده پسر داشت ، يكى از فرزندانش (بنام يوسف ) را خداوند پنهان كرد، موى سرش از فراق او سفيد شد و از غم او كمرش خميد و ديدگانش نابينا شد، با اينكه پسرش در همين دنيا بوده و زنده ، ولى من پدر و برادر و هفده تن از بستگانم را كشته شده و به روى زمين افتاده ديدم ، چگونه روزگار اندوهم به سر آيد و از گريه ام بكاهد؟.... )) .
بعد از ظهر عاشورا پس از شهادت امام حسين (ع ) و يارانش ، دژخيمان دشمن به سوى خيام امام حسين و يارانش ، براى غارت و آتش زدن رو آوردند، و در اين ميان هر چه بدستشان مى آمد، غارت كرده و به يغما مى بردند.
به روايت حميد بن مسلم ، يكى از بانوان از طايفه بكر بن وائل كه شوهرش جزء سربازان دشمن بود، وقتى