بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
(علا بن زياد و عاصم بن زياد، دو برادر بودند و در بصره زندگى مى كردند، و از اصحاب و ياران امام على (ع ) به شمار مى آمدند، علاء بيمار شد و بسترى گرديد، حضرت على (ع ) براى عيادت او به خانه او رفت ، چشمش به خانه وسيع علاء افتاد، به او فرمود:
(اين خانه با اين وسعت را در اين دنيا براى چه مى خواهى ؟ با اينكه در آخرت به آن نيازمندتر مى باشى ؟)
سپس فرمود: (مگر اينكه بخواهى با اين وسيله ، به آخرت برسى ، در اين خانه افرادى را مهمان كنى ، وصله رحم نمايى ، و حقوق لازم خود را ادا كنى ، كه در اين صورت به آخرت ، نائل شده اى ).
علاء عرض كرد: از برادرم عاصم ، پيش تو شكايت مى كنم .
امام على : مگر او چه كرده است ؟
علاء: عبائى پوشيده واز دنيا كناره گرفته است ...). (121)
(و در اصول كافى آمده : ربيع بن زياد در مورد برادرش عاصم ، نزد على (ع ) چنين شكايت كرد:)
او بر اثر كناره گيرى از دنيا، همسرش را غمگين نموده وفرزندانش را اندوهناك ساخته است .
امام على : عاصم را نزد من بياوريد.
عاصم را به حضور حضرت على (ع ) آوردند، حضرت تا او را ديد چهره درهم كشيد و فرمود:
از همسرت خجالت نكشيدى ، و به فرزندانت رحم ننمودى ؟
گمان مى كنى كه خداوند چيزهاى خوب و پاكيزه را براى تو حلال كرده ولى نمى خواهد تو از آنها بهره مند گردى ، تو در نزد خدا پست تر از آن هستى كه چنين نسبتى به او بدهى ، مگر خداوند نمى فرمايد:
والارض وضعها للانام - فيها فاكهة والنخل ذات الاكمام
خداوند زمين را براى خلائق آفريد- كه در آن ميوه ها و نخلهاى پرشكوفه است (رحمان -10 و11).
و مگر خداوند نمى فرمايد:
مرج البحرين يلتقان - بينهما لايبغيان ... يخرج منهما اللؤ لؤ والمرجان .
(دو درياى مختلف را در كنار هم قرار داد - در حالى كه با هم تماس دارند... از آن دو، لؤ لؤ و مرجان خارج مى شود) (رحمان - 19 تا22).
سوگند به خدا كه بهره گيرى از نعمتهاى خدا با عمل (شكر عملى ) بهتر از يادآورى نعمتهاى خدا با زبان (شكر زبانى ) است، همانا خداوند مى فرمايد:
واما بنعمة ربك فحدث
(و نعمتهاى پروردگارت را بازگو كن ) (ضحى -11)
عاصم عرض كرد: اى امير مؤ منان ! پس چرا خود شما به خوراك ناگوار و لباس خشن اكتفا كرده اى ؟
امام على (ع ) در پاسخ او فرمود:
(و يحك ان الله عزوجل فرض على ائمة العدل ان يقدورا انفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيع بالفقير فقره )
(واى بر تو! همانا خداوند بر پيشوايان عدالت واجب كرده كه خود را در لباس و خوراك با افراد ضعيف و فقير، هماهنگ كنند، تا فقر و تنگدستى ، فقير را به هيجان نياورد كه سر از فرمان خدا برتابد).
عاصم سخن مولايش على (ع ) را پذيرفت ، عباى خشن را كنار گذاشت و لباس نرم بر تن كرد و بر سر زندگى خود آمد. (122)