داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 157
نمايش فراداده

مرگ (عفير) بعد از رحلت پيامبر(ص )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

پيامبر(ص )، الاغى داشت كه نامش (عفير)بود، گاهى بر آن سوار مى شد و به اطراف مدينه مى رفت .

پس از آنكه رسول خدا(ص ) رحلت كرد، نخستين حيوانى كه (بر اثر اندوه جانكاه فراق ) غمگينانه مرد، همان عفير9 بود.

در همان ساعتى كه پيامبر اكرم (ص ) رحلت كرد، (عفير)افسار خود را پاره كرد، بى تابانه و ديوانه وار سر به بيابان نهاد و همچنان مى تاخت تا كنار چاه (بنى حطمه ) رسيد، و خود را در ميان آن چاه افكند، و در همانجا مرد، و همان چاه ، گورش گرديد.

از معجزات اينكه : همين عفير، روزى در نزد پيامبر(ص ) به قدرت الهى ، با كمال شيوايى سخن گفت ، و چنين عرض كرد: پدر و مادرم بفدايت ، پدرم از پدرش و او از جدش و او از نسل قبل كرد؛ كه جدم در عصر حضرت نوح (ع ) در كشتى نوح (ع ) بود، نوح (ع ) برپشت او دست كشيد، سپس فرمود:

(از نسل اين حيوان ، حمارى به وجود مى آيد كه سرور و خاتم پيامبران بر آن سوار مى شود).

سپس عفير، با زبان شيوا گفت :

(سپاس خداوندى را كه مرا همان حيوان قرار داد).(165)