داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 188
نمايش فراداده

يهودى ، سه سؤ ال ديگر خود را نيز چنين مطرح كرد:

1- محمد(ص ) در كدام بهشت است ؟

2- افرادى كه در بهشت ، همنشين محمد(ص ) هستند كيانند؟

على : اى هارونى ! محمد(ص ) داراى دوازده امام عادل است ، كه هر كس ‍ آنها را ترك كند، زيانى به آنها نرسد، و آنها از مخالفت مخالفان نمى هراسند، و در امر دين از كوههاى استوار روى زمين محكمترند.

و سكونت محمد(ص ) در بهشت خودش مى باشد و همنشيان او در بهشت ، همين داوزده امام عادل مى باشند.

يهودى : راست گفتى ، سوگند به خدائى كه جز او كسى شايسته پرستش ‍ نيست ، من اين مطالب را در كتابهاى پدرم (جدم ) هارون (وصى موسى ) ديده ام كه با دست خود نوشته ، كه عمويم موسى (ع ) آن را ديكته كرده است .

آنگاه يهودى پرسيد: آن سؤ ال ديگرم كه يك سؤ ال است اين است كه بگو:

جانشين محمد(ص ) چند سال بعد از او زندگى مى كند؟

على : سى سال زندگى مى كند...سپس ضربتى به اينجا(فرق سرش ) مى رسد، و اين ريشش از خون همانجا، رنگين مى گردد.

در اين هنگام آن يهودى ، فرياد كشيد، و كمربند مخصوصش را(كه شعار يهوديان است و به كمر مى بندند) بريد و به كنار انداخت و گفت :

(گواهى دهم كه معبودى جز خداى يكتا و بى همتا نيست ، و گواهى دهم كه محمد(ص ) بنده و رسول او است ، و تو وصى او مى باشى ، سزاوار است كه تو برترى يابى و كسى بر تو برترى نگيرد و تو را بزرگ بشمرند ضعيف نشمرند).

آنگاه حضرت على (ع ) آن يهودى تازه مسلمان را به خانه خود برد، و اصول و احكام دين اسلام به او آموخت . (199)