داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 269
نمايش فراداده

خبر دادن امام كاظم (ع ) از آينده

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

اسحاق بن عمار مى گويد: نزد امام كاظم (ع ) بودم ، آن حضرت وقت مرگ مردى را به خود او خبر داد.

من پيش خود گفتم :

(مگر امام كاظم (ع ) مى داند كه هر كدام از شيعيانش ‍ در چه وقت مى ميرند؟)

ناگاه آن حضرت با چهره خشمگون به من نگريست و فرمود:

(اى اسحاق ، رشيد هجرى (يكى از اصحاب نزديك امام على عليه السلام ) علم منايا و بلايا (مرگها و مصائب مردم ) را مى دانست ، امام كه سزاوارتر به دانستن آن است ، سپس فرمود: اى اسحاق ! هر چه خواهى بكن (و كارهايت را انجام بده ) كه عمرت به سر آمده و به دو سال نرسيده مى ميرى ، و افراد خانواده ات ، چند روز پس از مرگ تو، با همديگر اختلاف مى كنند و خيانت به همديگر مى نمايند، به گونه اى كه دشمنان شما آنها را شماتت و سرزنش كنند، با آنكه تو در دلت چنان خيال كردى )

(كه ما چگونه خبر از آينده مى دهيم ).

اسحاق مى گويد؛ گفتم :

(آنچه در دلم گذشت ، از درگاه الهى ، طلب آمرزش ‍ مى كنم )، مدتى از اين جريان گذشت ، اسحاق از دنيا رفت .

و همانگونه كه امام كاظم (ع ) خبر داده بود، بعد از او، افراد خاندان او با هم اختلاف نمودند، و دستشان به اموال مردم دراز بود و كارشان به افلاس ‍ كشيد (مفلس شدند، و قرضشان بيش از اندوخته و در آمدشان بود). (278)