داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 286
نمايش فراداده

تصريح به امامت حضرت رضا(ع ) از زبان امام صادق (ع ) و امام كاظم (ع)

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

يزيد بن سليط (كه او را با كنيه (ابو عمار) مى خوانند) مى گويد، عازم مكه براى انجام عمره بودم ، در مسير راه به حصرت موسى بن جعفر(ع ) برخوردم و با هم به مكانى رسيديم ، به آن حضرت عرض كردم : (آيا به خاطر دارى كه در همين مكان من و پدر شما را با پدرت (امام صادق ) و برادرانت ملاقات كرديم ؟).

فرمود: آرى بياد دارم .

عرض كردم : (پدرم (سليط) به پدرت (امام صادق ) گفت : پدر و مادرم به قربانت ، شما همه امامان پاك هستيد، ولى كسى را از مرگ ، گريزى نيست به من سخنى بگوييد تا به جانشين خودم بگويم (كه امام بعد از شما كيست ) تا جانشينم گمراه نشود)

امام صادق (ع ) فرمود: (اينها پسران من هستند، ولى اين (اشاره به شما) سرور آنها است )

آنگاه در وصف شما فرمود:

(او (حضرت كاظم ) در قضاوت ، حكمت ، سخاوت و شناخت نيازهاى مردم و اختلافات در امور دين و دنيا، سرآمد همه است ، و درى از درهاى بهشت مى باشد، و علاوه داراى امتيازى است ، كه از همه اين صفات بهتر است .

پدرم عرض كرد آن امتياز چيست ؟

امام صادق (ع ): خداوند فريادرس و پناه و علم و نور فضيلت و حكمت اين امت (يعنى امام هشتم حضرت رضا) را از صلب او به وجود آورد...

پدرم عرض كرد: آيا آن آقازاده (امام هشتم ) متولد شده است ؟

امام صادق : آرى ، چند سال هم از عمر او گذشته است ...

يزيد بن سليط مى گويد: به امام كاظم (ع ) عرض كردم : شما نيز مانند پدرتان ، بفرمائيد كه بعد از شما، چه كسى صاحب مقام رهبرى است

امام كاظم :...اگر كارى در دست من مى بود، امامت را به پسرم قاسم مى سپردم كه به او مهربان هستم ولى اختيار اين امر با خداست ، او هر كه را بخواهد قرار مى دهد، آنگاه در ضمن نقل خوابى كه ديده بود (و در داستان بعد مى آيد)، حضرت رضا(ع ) را به عنوان جانشين خود معرفى نمود. (295)