داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 32
نمايش فراداده

مسلمان شدن عبدالله ديصانى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

هشام بن حكم از شاگردان زبردست و هوشمند امام صادق (ع ) بود، روزى يكى از منكران خدا به نام (عبدالله ديصانى ) با هشام ملاقات كرد و پرسيد:

آيا تو خدا دارى ؟

هشام : آرى .

عبدالله : آيا خداوند تو قادر است ؟

هشام : آرى ، هم توانا است و هم بر همه چيز مسلط است .

عبدالله : آيا خداى تو مى تواند همه دنيا را در ميان تخم مرغ بگنجاند، بى آنكه دنيا كوچك شود، و درون تخم مرغ ، وسيع گردد؟

هشام : براى پاسخ به اين سؤ ال به من مهلت بده .

عبدالله : يك سال به تو مهلت مى دهم .

هشام ، سوار شد و به حضور امام صادق (ع ) رسيد، و عرض كرد:

(اى فرزند رسول خدا، عبدالله ديصانى نزد من آمده و سؤ الى از من كرد كه براى پاسخ به آن ، تكيه گاهى جز خدا و شما كسى نيست .)

امام : او چه سؤ الى كرد؟

هشام : او گفت : آيا خدا قدرت دارد كه دنيا با آن وسعت را در درون تخم مرغ قرار دهد، بى آنكه دنيا را كوچك كند و تخم مرغ را بزرگ نمايد؟

امام : اى هشام ! تو داراى چند حس هستى ؟

هشام : داراى پنج حس هستم (بينائى ، چشائى ، شنوائى ، بويائى و بساوائى (لامسه ) ).

امام : كداميك از اين پنج حس كوچكتر است ؟

هشام : حس بينائى .

امام : اندازه وسيله بينائى (عدسى چشم ) چقدر است ؟

هشام : به اندازه يك عدس ، يا كوچكتر از آن است .

امام : اى هشام ! جلو و بالاى سرت را نگاه كن ، و به من بگو چه مى بينى ؟

هشام نگاه كرد و گفت :(آسمان ، زمين ، خانه ها، كاخها، بيابانها، كوهها و نهرها را مى نگرم ).

امام : خدائى كه قادر است آنچه را با آنهمه وسعت كه مى بينى ، در ميان عدسى چشم تو قرار دهد، مى تواند همه جهان را در درون تخم مرغ قرار دهد، بى آنكه جهان كوچك گردد و تخم مرغ بزرگ شود.

در اين هنگام ، هشام خم شد و دست پاى امام صادق (ع ) را بوسيد، و گفت :

(اى پسر رسول خدا! همين پاسخ براى من بس است ). (29)

هشام به خانه خود بازگشت ، فرداى آن روز عبدالله نزد هشام آمد و گفت : براى عرض سلام آمده ام نه براى گرفتن جواب آن سؤ ال .

هشام گفت : اگر جواب آن سؤ ال را مى خواهى ، اين است جواب آن (سپس ‍ جواب امام را براى او بيان كرد).