داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 320
نمايش فراداده

پيدا كردن كار براى صاربان مستضعف

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شتر چران مستضعفى ، دربدر دنبال كار مى گرديد، كارى نجست ، تنها اميدش اين بود كه اگر امام جواد(ع ) از بى كارى او آگاه شود، او را نااميد نمى كند، در اين مورد با (ابوهاشم جعفرى ) كه از شاگردان برجسته امام جواد(ع ) بود صحبت كرد: كه اگر به حضور آن حضرت رفت ، به عرض او برساند كه ، فلان ساربان ، بى كار است و دنبال كار مى گردد، برايش كارى پيداكن .

ابوهاشم (ره ) مى گويد: به اين قصد به حضور امام جواد(ع ) رفتم ديدم با جماعتى مشغول غذا خوردن است ، فرصتى بدست نيامد تا در مورد سفارش ساربان ، صحبت كنم .

امام جواد(ع ) رو به من كرد و فرمود: بيا جلو از اين غذا بخور، كاسه غذا را جلو من گذاشت و فرمود:

(بخور)، در اين هنگام بى آنكه من در مورد ساربان سخنى بگويم ، يكى از غلامان خود را صدا زد و به او فرمود:

(ساربانى هست كه با ابوهاشم (ره ) نزد من مى آيد، او را پيش خود نگهدار و براى او كارى معين كن ، تا مشغول گردد.) (330)