بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
شخصى به نام (زيدبن على ) مى گويد:
به بيمارى سختى مبتلا شدم ، شبانه پزشك آوردند پزشك دستور به خوردن دوائى داد تا در آن شب و چند روز بخورم بلكه خوب شوم ، چنان دوائى را پيدا نكردم هنوز پزشك از خانه بيرون نرفته بود كه (نصر) (خدمتكار امام هادى ) به خانه ام آمد، شيشه اى را كه همان دوا در آن بود به من داد، و گفت : امام هادى (ع ) سلام رساند، و مى فرمايد:
(از همين دوا در اين چند روز استفاده كن ).
آن دوا را گرفتم و نوشيدم و سلامتى خود را باز يافتم (349)