داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 71
نمايش فراداده

دعاى امام (ع ) براى دوستان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

حسن بن جهم مى گويد: به امام كاظم (ع ) (يا امام رضا) عرض ‍ كردم :

(مرا در دعاى خود فراموش نكن ).

امام : آيا مى دانى كه من تو را در دعا فراموش مى كنم ؟

حسن بن جهم مى گويد: با خود گفتم : آن حضرت براى شيعيانش ، دعا مى كند و من هم كه شيعه هستم ، مشمول دعايش مى باشم ، از اين رو گفتم :

(نه ، مرا فراموش نمى كنى ).

امام : چگونه دانستى كه تو را فراموش نمى كنم ؟

حسن : من از شيعيان شما هستم ، و تو براى آنها دعا مى كنى (و دعاى شما شامل من نيز خواهد شد).

امام : آيا غير از اين ، راز ديگرى را (در مورد اينكه تو را دعا كنم ) دانستى ؟

حسن : نه ، چيزى ندانستم .

امام : (اذا اردت ان تعلم مالك عندى ، فانظر الى مالى عندك )

(هر گاه خواستى بدانى كه تو در نزد چگونه هستى ، بنگر كه من در نزد تو چگونه ام ). (71)