بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
روزى عقيل برادر حضرت على عليه السلام به مجلس معاويه وارد شد، ديد عمروعاص ناپاك در كنار معاويه نشسته است، معاويه آهسته به عمروعاص گفت: اكنون عقيل را مسخره مىكنم، و تو را مىخندانم. وقتى كه عقيل وارد شد سلام كرد، معاويه گفت: «خوش آمدى اى كسى كه عمويت ابولهب است».
عقيل در جواب گفت: آفرين بر كسى كه عمه اش «حماله الحطب» است (كه هيزم تيغ دار جمع مىكرد و سر راه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم مىريخت تا به پاى آنحضرت آسيب برساند.- او همسر ابولهب بود).
هر دو راست گفته بودند، زيرا ابولهب عموى عقيل بود، و حماله الحطب (دختر حرب بن اميه) عمه عقيل معاويه بود.
معاويه خاموش نشد و گفت: درباره عمويت چه گمان مىبرى
عقيل گفت: وقتى به جهنم رفتى، طرف دست چپت نگاه كن، ابولهب را مىبينى كه روى عمه ات «حماله الحطب» افتاد است، آن وقت ببين شوهر بهتر است يا زن، آنگاه معاويه چاره اى نديد جز اينكه بگويد: «بخدا هر دوشان بد هستند» (97).
به اين ترتيب، عقيل نگذاشت، معاويه در مجلس، ميدان را بدست بگيرد و هر غلطى مىخواهد بكند، بلكه در همان آغاز جلو او را گرفت، بنابراين بايد در برابر افراد گستاخ، خاموش نبود.