امام خمینی و هنر دینی (2)

ابوالفضل مروی؛ مصاحبه شوندگان: پاتریشیا، شرف‏الدین، محمد یونس جعفری، بیلی چانسی

نسخه متنی
نمايش فراداده

امام خميني و هنر ديني(2)

ابوالفضل مروي

اشاره:

در ادامؤ گفتگوهاي چاپ شده در شمارؤ قبل مجلؤ حضور (شماره 15) اينك چكيدؤ گفتگو با چهار نفر ديگر از دست‏اندركاران امور هنري از كشورهاي مختلف دربارؤ هنر ديني تقديم خوانندگان گرامي مي‏گردد.

اميدواريم اين‏گونه نظرخواهيها در توسعه و انعكاس مباحث مربوط به هنر ديني كه بر اثر آرأ و انديشه‏هاي حضرت امام خميني در جهان ابعاد وسيعي يافته است به سهم خود موثر باشد.

استاد شرف‏الدين، نويسنده و محقق لبناني:

رابطه دين و هنر رابطه‏اي نيست كه ما سازنده آن باشيم؛ بلكه خداوند متعال آن را برقرار كرده. خداوندي كه نعمت دين و تدين را به ما بخشيده، نعمت زيبايي و فم زيبائيها را نيز عطا كرده است. زيبايي قبل از آفرينش انسان هم وجود داشته، لذا نمي‏توانيم بگوئيم رابطؤ ميان دين و هنر يك پديدؤ دست ساز انسان است. دين از خداست؛ هنر هم از خداست؛ با هم خلق شده‏اند و به دست يك خالق. بعضي‏ها دوست دارند بحث كنند كه چطور هنر توسط انسان بوجود آمده و تكامل پيدا كرده امّا من معتقدم هنر از همان روز اوّل كه انسان آفريده شد وجود داشته است. چون آدم در يك جاي زيبايي آفريده شد و به زيبايي انس پيدا كرد. همين انس به زيبايي هنر است. هنر در انسان يك ويژگي طبيعي و فطري است. انساني كه همه چيز را زيبا مي‏بيند مي‏گويد: سبحان‏اللّه. وقتي انسان از وصف آنچه نمي‏تواند توصيف كند در مي‏ماند چنين مي‏گويد. يعني توصيف را مختص خدا مي‏داند. يعني اين فقط خداوند است كه مي‏تواند چنين زيبا خلق كند.

بعضي‏ها مي‏گويند اسلام هنر ندارد. آيا ما هنر ديني نداريم؟ من در اين زمينه تحقيق كرده‏ام؛ رسيدم به اين هنر اسلامي يك هنر تبشيري نبوده بلكه در نماز بوده، در سخن گفتن با خدا بوده تا سخنان زيبا را با خداوند مطرح كند. موقعي كه انسان مسلمان منظرؤ زيبايي را مي‏بيند خداوند را مخاطب قرار مي‏دهد و مي‏گويد سبحان‏اللّه

هنر در نماز، روزه، حج، جهاد، زكات و روابط حسنه‏با ديگران است. همؤ اينها وسيلؤ صحبت انسان با پروردگارش محسوب مي‏شود. دين اسلام ما چنين است. روابط اجتماعي وسيله تقرب به خداوند است. هر حركتي وسيله تقرب به خداست سخن گفتن با خداست. همه اينها ايّاك نعبد و ايّاك نستعين مي‏شود. هنر اسلامي يك هنر مجرد از اين مفاهيم نيست.

هنرمندي كه احساسات دروني خود را در چهارچوب يك تابلو يا خطاطي و غيره ظاهر مي‏كند مي‏خواهد بگويد من به اين وسيله مي‏توانم خدايم را درك كنم. بوسيلؤ همين رنگ و خط و شكل و تزئين سعي دارم تو را درك كنم، اي خداي من. همينطور است در شعر عرفان.

به وسيله هنر است كه حافظ و سعدي و رابعه العدويه و ديگران با خدا سخن گفتند؛ همينطور امام خميني در اشعار عرفاني با خداوند سخن گفته است. من اشعار امام را خوانده‏ام و احساس مي‏كنم باز هم بايد بخوانم چون بر اثر خواندن اشعار ايشان به من احساس ارتباط با خداوند دست مي‏دهد.

هدف هنر ديني در اسلام خداوند است. نام اين هنر عرفان است. شعر عرفاني يكي از مظاهر هنر ديني ماست.

امام خميني در مورد هنر سخنان خيلي با ارزش دارد. ايشان مي‏گويد هنر داراي دو طرف است. يك طرف آن مرتبط با خداست و انسان را از حالت مادي به مقامهاي وصول و پاك كردن نفس و تهذيب آن مي‏رساند و سپس در خدمت مظلومان و رفع ظلم قرار مي‏گيرد. مفهوم فرمايش امام چنين است. امّا به چه وسيله مي‏توان تبليغ كرد. بايد تجربه كرد. بايد وسايل و ابزارهاي مختلف و متعدد را تجربه كرد. امام خميني وسايل فراموش شده را زنده كرد. مانند خطابه، نوشته و شعر. هنر مظهر روح است. وسيله بيداري است.

بايد از آن غفلت نكنيم. نگذاريم با مسايل حرام آلوده شود. وسايل تبليغ متعدد است. بايد همؤ روشهاي هنري مطرح شود. هنر محدود به نقاشي و مجسمه‏سازي نيست. خطاطي، موسيقي، تئاتر، سينما، شعر و ادب، همه اينها ابزار كارند. ذهنيت مسلمانان اينك آماده است تا هنر را به عنوان يكي از مسايل روزانه خود قبول كند.

خانم پاتريشيا (روزنامه‏نگار آمريكايي):

جوهرؤ هنر چيزي است كه آن را خداوند آفريده

هنر يك امر جهاني است. هر كس سليقؤ شخصي خودش را دارد ولي مردم در اين سليقه‏ها با هم شريك مي‏شوند. البته هنر بايد الهام‏بخش باشد. هر هنرمندي مي‏خواهد خودش را بيان كند و چه خوب است اين روش مثبت و هدفدار باشد. هنر بر روند متمركز شدن مردم به مذهب كمك مي‏كند. مذهب شامل اعتقادات معنوي بسياري است كه خيلي اهميت دارد، چه در اسلام و چه در مسيحيت.

مسلمانان و مسيحيات اعتقادات مشترك دارند. تعداد كمي از افراد مسيحي مي‏دانند كه در قرآن مقدس سخناني دربارؤ حضرت مريم و حضرت عيسي(ع) وجود دارد. وقتي من اين مسئله را به آنها مي‏گويم بسيار شگفت‏زده مي‏شوند. متناسب كردن ارتباطات با پيشرفت و درك مذهبي مردم مسئوليت بزرگي است. اين بسيار مهم است كه مردم احساس كنند شما با فهميدن مشكلات و موقعيتشان مي‏توانيد راه‏حلها و انتخابهاي بهتري به ايشان عرضه كنيد. هنر اسلامي به اين امر كمك مي‏كند زيرا جوهرؤ هنر چيزي است كه خداوند آفريد. خود من اشعار امام خميني را نخوانده‏ام و اي كاش اين شانس را داشتم ولي چه خوب است اگر شما بتوانيد آثار و گفتار ايشان را پخش كنيد.

در كشور من موقعيت‏هاي زيادي براي هنرمندان وجود دارد ولي هنر بيشتر به عنوان يك وسيلؤ ارتباطي مطرح است و صورت حرفه‏اي دارد. ارزش هنر بر اساس اقتصادي بودن آن سنجيده مي‏شود. در آنجا مهمترين و تاثيرگذارترين عامل تلويزيون و آگهي است. من اميدوارم همانطور كه ايران انقلاب كرد ما هم در آمريكا تحول را آغاز كنيم چون مردم خواستار تحول هستند. من اميدوارم ما به جايي برسيم كه ديد مردم ما بازتر شود و نسبت به ايجاد ارتباط بيشتر متعهد شوند و با همكاري فهم خود را بالا ببرند.

پرفسور سيد محمد يونس جعفري (استاد ادبيات از هندوستان):

من نه تنها براي امام خميني احترام خاصي قايلم بلكه به ايشان عشق مي‏ورزم پس از اينكه ديوان اشعار امام در ايران چاپ شد و توسط دفتر نشر آثار ايشان به خانؤ فرهنگ هنر اهدأ شد آن را ديدم و بارها و بارها آن را خواندم. ديوان شعر ايشان را به اندازؤ ديوان شعر مولانا دوست دارم و براي من حكم مثنوي كبير را دارد. ايشان را خيلي جلوتر از اقبال لاهوري مي‏دانم. كلام اقبال زير فشار سلطؤ انگليسي ضرب آهنگ نرمي پيدا كرده بود ولي امام از هيچكس ترس نداشت و هيچ قدرتي نتوانست آهنگ حركت و بيان و كلام او را نرم كند. اشعار ايشان اين را نشان مي‏دهد. اقبال و امثال اقبال به عنوان سياستمداراني كه با شعر و ادبيات هم سر و كار داشتند فضاي پروازشان زير ابرها بود اما فضاي پرواز امام خميني(س) بالاي ابرها و در افق ديگري بود. به اعتقاد من امام حركت خود را از بالاي ابرها شروع كرد و اوج او خيلي خيلي بالاتر بود و به صدر المنتهي رسيده بود. همانجايي كه جبرئيل با پيامبر اكرم(ص) صحبت كرده بود. اين اوج را در كلام، شعر و غزلهاي امام مي‏توان ديد.

آقاي بيلي چانسي (گزارشگر روزنامه اوكلند اينترويو از آمريكا)

مذهب و هنر در كنار هم هستند. مذهب به مردم معنويت مي‏بخشد و هنر مردم را برمي‏انگيزد و به آنان احساس نيك مي‏دهد. بعضي از هنرمندان با مذهب مخالفند؛ به خاطر نفع مادي. به همين علت در تلويزيون و سينماهاي آمريكا فيلمهاي مذهبي نشان نمي‏دهند. اصولاً آمريكا از نظر معنوي سالم نيست. مثلاً بازار زيادي براي داستانهاي كوتاه وجود دارد ولي متاسفانه ناشران براي سكس و خشونت تقاضاي فراواني دريافت مي‏كنند. اين عوامل براي كودكان و نوجوانان مانند سم است. ما بايد از كودكان شروع كنيم. بايد دين را در قلب كودكان كشت دهيم. من به ايران آمده‏ام تا چيزهاي بيشتري دربارؤ اسلام ياد بگيرم. اسلام در آمريكا در حال ريشه گرفتن است. متاسفانه ما به آثار امام خميني دسترسي نداريم. مردم در آمريكا آزادند بنويسند ولي مي‏ترسند آنچه واقعاً در قلب و مغز دارند به روي كاغذ بياورند.

چرا كه مي‏تواند بر ايشان عواقب بدي داشته باشد و مي‏تواند شانس پول درآوردن را از آنان بگيرد. وقتي در جامعه‏اي آزاد نيستي معتقدات را بيان كني اعتقاد چه مفهومي دارد؟ هنرمند بايد به مردم يادآوري كند كه چه چيزهايي مشتركي دارند. مشكلات، آرزوها و خواستهاي مردم يكسان است. هنر به مردم كمك مي‏كند تا به مشتركات خود پي ببرند. مردم بايد براحتي به نقاط مختلف دسترسي داشته باشند. در روزنامه‏هاي آمريكا هر روز خبرهاي كمتري از جهان به چاپ مي‏رسد. بسياري از امريكاييها نمي‏توانند به ايران بيايند چون دولت به آنها مي‏گويد كه نيايند. من قبل از اينكه به تهران بيايم و در گردهمايي هنر ديني شركت كنم به كتابخانه رفتم تا مقالاتي را كه از سال 1990 به بعد در مورد ايران در روزنامه‏ها چاپ شده بود مطالعه كنم.

بيست مقاله بود و اكثر با ديد منفي. در مدرسه به ما مي‏گفتند مقالات بايد بيطرف باشد ولي چرا وقتي در برابر اسلام و ايران قرار مي‏گيريم اين اصول تغيير مي‏كند؟ اين عادلانه نيست. يك خبرنگار وظيفه‏اش آگاهي دادن است. من سعي مي‏كنم با بردن اطلاعات صحيح اين تصوير را [كه از ايران در آمريكا وجود دارد] بهتر كنم. مقالاتي براي روزنامه‏ها خواهم نوشت، در مورد اقتصاد و سياست ايران، در مورد مردم ايران و برخوردشان با ما و اينكه شما مردم ما را دوست داريد ولي دولتمان را نه. در آمريكا مي‏گويند من كشورم را دوست دارم اما هميشه به دولتم اطمينان ندارم لذا من با بردن اطلاعات درست مردم را آگاه خواهم كرد.