ابوالفضل مروي
در ادامؤ گفتگوهاي چاپ شده در شمارؤ قبل مجلؤ حضور (شماره 15) اينك چكيدؤ گفتگو با چهار نفر ديگر از دستاندركاران امور هنري از كشورهاي مختلف دربارؤ هنر ديني تقديم خوانندگان گرامي ميگردد.
اميدواريم اينگونه نظرخواهيها در توسعه و انعكاس مباحث مربوط به هنر ديني كه بر اثر آرأ و انديشههاي حضرت امام خميني در جهان ابعاد وسيعي يافته است به سهم خود موثر باشد.
رابطه دين و هنر رابطهاي نيست كه ما سازنده آن باشيم؛ بلكه خداوند متعال آن را برقرار كرده. خداوندي كه نعمت دين و تدين را به ما بخشيده، نعمت زيبايي و فم زيبائيها را نيز عطا كرده است. زيبايي قبل از آفرينش انسان هم وجود داشته، لذا نميتوانيم بگوئيم رابطؤ ميان دين و هنر يك پديدؤ دست ساز انسان است. دين از خداست؛ هنر هم از خداست؛ با هم خلق شدهاند و به دست يك خالق. بعضيها دوست دارند بحث كنند كه چطور هنر توسط انسان بوجود آمده و تكامل پيدا كرده امّا من معتقدم هنر از همان روز اوّل كه انسان آفريده شد وجود داشته است. چون آدم در يك جاي زيبايي آفريده شد و به زيبايي انس پيدا كرد. همين انس به زيبايي هنر است. هنر در انسان يك ويژگي طبيعي و فطري است. انساني كه همه چيز را زيبا ميبيند ميگويد: سبحاناللّه. وقتي انسان از وصف آنچه نميتواند توصيف كند در ميماند چنين ميگويد. يعني توصيف را مختص خدا ميداند. يعني اين فقط خداوند است كه ميتواند چنين زيبا خلق كند.
بعضيها ميگويند اسلام هنر ندارد. آيا ما هنر ديني نداريم؟ من در اين زمينه تحقيق كردهام؛ رسيدم به اين هنر اسلامي يك هنر تبشيري نبوده بلكه در نماز بوده، در سخن گفتن با خدا بوده تا سخنان زيبا را با خداوند مطرح كند. موقعي كه انسان مسلمان منظرؤ زيبايي را ميبيند خداوند را مخاطب قرار ميدهد و ميگويد سبحاناللّه
هنر در نماز، روزه، حج، جهاد، زكات و روابط حسنهبا ديگران است. همؤ اينها وسيلؤ صحبت انسان با پروردگارش محسوب ميشود. دين اسلام ما چنين است. روابط اجتماعي وسيله تقرب به خداوند است. هر حركتي وسيله تقرب به خداست سخن گفتن با خداست. همه اينها ايّاك نعبد و ايّاك نستعين ميشود. هنر اسلامي يك هنر مجرد از اين مفاهيم نيست.
هنرمندي كه احساسات دروني خود را در چهارچوب يك تابلو يا خطاطي و غيره ظاهر ميكند ميخواهد بگويد من به اين وسيله ميتوانم خدايم را درك كنم. بوسيلؤ همين رنگ و خط و شكل و تزئين سعي دارم تو را درك كنم، اي خداي من. همينطور است در شعر عرفان.
به وسيله هنر است كه حافظ و سعدي و رابعه العدويه و ديگران با خدا سخن گفتند؛ همينطور امام خميني در اشعار عرفاني با خداوند سخن گفته است. من اشعار امام را خواندهام و احساس ميكنم باز هم بايد بخوانم چون بر اثر خواندن اشعار ايشان به من احساس ارتباط با خداوند دست ميدهد.
هدف هنر ديني در اسلام خداوند است. نام اين هنر عرفان است. شعر عرفاني يكي از مظاهر هنر ديني ماست.
امام خميني در مورد هنر سخنان خيلي با ارزش دارد. ايشان ميگويد هنر داراي دو طرف است. يك طرف آن مرتبط با خداست و انسان را از حالت مادي به مقامهاي وصول و پاك كردن نفس و تهذيب آن ميرساند و سپس در خدمت مظلومان و رفع ظلم قرار ميگيرد. مفهوم فرمايش امام چنين است. امّا به چه وسيله ميتوان تبليغ كرد. بايد تجربه كرد. بايد وسايل و ابزارهاي مختلف و متعدد را تجربه كرد. امام خميني وسايل فراموش شده را زنده كرد. مانند خطابه، نوشته و شعر. هنر مظهر روح است. وسيله بيداري است.
بايد از آن غفلت نكنيم. نگذاريم با مسايل حرام آلوده شود. وسايل تبليغ متعدد است. بايد همؤ روشهاي هنري مطرح شود. هنر محدود به نقاشي و مجسمهسازي نيست. خطاطي، موسيقي، تئاتر، سينما، شعر و ادب، همه اينها ابزار كارند. ذهنيت مسلمانان اينك آماده است تا هنر را به عنوان يكي از مسايل روزانه خود قبول كند.
جوهرؤ هنر چيزي است كه آن را خداوند آفريده
هنر يك امر جهاني است. هر كس سليقؤ شخصي خودش را دارد ولي مردم در اين سليقهها با هم شريك ميشوند. البته هنر بايد الهامبخش باشد. هر هنرمندي ميخواهد خودش را بيان كند و چه خوب است اين روش مثبت و هدفدار باشد. هنر بر روند متمركز شدن مردم به مذهب كمك ميكند. مذهب شامل اعتقادات معنوي بسياري است كه خيلي اهميت دارد، چه در اسلام و چه در مسيحيت.
مسلمانان و مسيحيات اعتقادات مشترك دارند. تعداد كمي از افراد مسيحي ميدانند كه در قرآن مقدس سخناني دربارؤ حضرت مريم و حضرت عيسي(ع) وجود دارد. وقتي من اين مسئله را به آنها ميگويم بسيار شگفتزده ميشوند. متناسب كردن ارتباطات با پيشرفت و درك مذهبي مردم مسئوليت بزرگي است. اين بسيار مهم است كه مردم احساس كنند شما با فهميدن مشكلات و موقعيتشان ميتوانيد راهحلها و انتخابهاي بهتري به ايشان عرضه كنيد. هنر اسلامي به اين امر كمك ميكند زيرا جوهرؤ هنر چيزي است كه خداوند آفريد. خود من اشعار امام خميني را نخواندهام و اي كاش اين شانس را داشتم ولي چه خوب است اگر شما بتوانيد آثار و گفتار ايشان را پخش كنيد.
در كشور من موقعيتهاي زيادي براي هنرمندان وجود دارد ولي هنر بيشتر به عنوان يك وسيلؤ ارتباطي مطرح است و صورت حرفهاي دارد. ارزش هنر بر اساس اقتصادي بودن آن سنجيده ميشود. در آنجا مهمترين و تاثيرگذارترين عامل تلويزيون و آگهي است. من اميدوارم همانطور كه ايران انقلاب كرد ما هم در آمريكا تحول را آغاز كنيم چون مردم خواستار تحول هستند. من اميدوارم ما به جايي برسيم كه ديد مردم ما بازتر شود و نسبت به ايجاد ارتباط بيشتر متعهد شوند و با همكاري فهم خود را بالا ببرند.
من نه تنها براي امام خميني احترام خاصي قايلم بلكه به ايشان عشق ميورزم پس از اينكه ديوان اشعار امام در ايران چاپ شد و توسط دفتر نشر آثار ايشان به خانؤ فرهنگ هنر اهدأ شد آن را ديدم و بارها و بارها آن را خواندم. ديوان شعر ايشان را به اندازؤ ديوان شعر مولانا دوست دارم و براي من حكم مثنوي كبير را دارد. ايشان را خيلي جلوتر از اقبال لاهوري ميدانم. كلام اقبال زير فشار سلطؤ انگليسي ضرب آهنگ نرمي پيدا كرده بود ولي امام از هيچكس ترس نداشت و هيچ قدرتي نتوانست آهنگ حركت و بيان و كلام او را نرم كند. اشعار ايشان اين را نشان ميدهد. اقبال و امثال اقبال به عنوان سياستمداراني كه با شعر و ادبيات هم سر و كار داشتند فضاي پروازشان زير ابرها بود اما فضاي پرواز امام خميني(س) بالاي ابرها و در افق ديگري بود. به اعتقاد من امام حركت خود را از بالاي ابرها شروع كرد و اوج او خيلي خيلي بالاتر بود و به صدر المنتهي رسيده بود. همانجايي كه جبرئيل با پيامبر اكرم(ص) صحبت كرده بود. اين اوج را در كلام، شعر و غزلهاي امام ميتوان ديد.
مذهب و هنر در كنار هم هستند. مذهب به مردم معنويت ميبخشد و هنر مردم را برميانگيزد و به آنان احساس نيك ميدهد. بعضي از هنرمندان با مذهب مخالفند؛ به خاطر نفع مادي. به همين علت در تلويزيون و سينماهاي آمريكا فيلمهاي مذهبي نشان نميدهند. اصولاً آمريكا از نظر معنوي سالم نيست. مثلاً بازار زيادي براي داستانهاي كوتاه وجود دارد ولي متاسفانه ناشران براي سكس و خشونت تقاضاي فراواني دريافت ميكنند. اين عوامل براي كودكان و نوجوانان مانند سم است. ما بايد از كودكان شروع كنيم. بايد دين را در قلب كودكان كشت دهيم. من به ايران آمدهام تا چيزهاي بيشتري دربارؤ اسلام ياد بگيرم. اسلام در آمريكا در حال ريشه گرفتن است. متاسفانه ما به آثار امام خميني دسترسي نداريم. مردم در آمريكا آزادند بنويسند ولي ميترسند آنچه واقعاً در قلب و مغز دارند به روي كاغذ بياورند.
چرا كه ميتواند بر ايشان عواقب بدي داشته باشد و ميتواند شانس پول درآوردن را از آنان بگيرد. وقتي در جامعهاي آزاد نيستي معتقدات را بيان كني اعتقاد چه مفهومي دارد؟ هنرمند بايد به مردم يادآوري كند كه چه چيزهايي مشتركي دارند. مشكلات، آرزوها و خواستهاي مردم يكسان است. هنر به مردم كمك ميكند تا به مشتركات خود پي ببرند. مردم بايد براحتي به نقاط مختلف دسترسي داشته باشند. در روزنامههاي آمريكا هر روز خبرهاي كمتري از جهان به چاپ ميرسد. بسياري از امريكاييها نميتوانند به ايران بيايند چون دولت به آنها ميگويد كه نيايند. من قبل از اينكه به تهران بيايم و در گردهمايي هنر ديني شركت كنم به كتابخانه رفتم تا مقالاتي را كه از سال 1990 به بعد در مورد ايران در روزنامهها چاپ شده بود مطالعه كنم.
بيست مقاله بود و اكثر با ديد منفي. در مدرسه به ما ميگفتند مقالات بايد بيطرف باشد ولي چرا وقتي در برابر اسلام و ايران قرار ميگيريم اين اصول تغيير ميكند؟ اين عادلانه نيست. يك خبرنگار وظيفهاش آگاهي دادن است. من سعي ميكنم با بردن اطلاعات صحيح اين تصوير را [كه از ايران در آمريكا وجود دارد] بهتر كنم. مقالاتي براي روزنامهها خواهم نوشت، در مورد اقتصاد و سياست ايران، در مورد مردم ايران و برخوردشان با ما و اينكه شما مردم ما را دوست داريد ولي دولتمان را نه. در آمريكا ميگويند من كشورم را دوست دارم اما هميشه به دولتم اطمينان ندارم لذا من با بردن اطلاعات درست مردم را آگاه خواهم كرد.