سخنران بعدي آقاي دكتر عليرضا انوشيرواني بود كه مقالهاي را تحت عنوان مطالعؤ تطبيقي عشق الهي در اشعار مولوي،، هربرت و امام خميني(س)عرضه كردند. اين مقاله كار مشترك خانم فهميه ناصري و آقاي دكتر انوشيرواني است كه در آن به بررسي موضوع عشق از ديدگاه سه شاعر عارف يعني جورج هربرت(شاعر مسيحي قرن17 انگلستان)مولانا(شاعر قرن ششم) و امام خميني ميپردازد. سخنران ابتدا طي سخناني به تعريف عشق از ديدگاههاي مختلف پرداخت و عشق را نيروي محركه عالم هستي و وديعهاي الهي ناميد و با قرائت ابياتي از مثنوي منجمله ابيات ذيل جنبههايي از عشق راستين و حقيقي را بازگو كرد:
وي گفت: مولوي، جورج هربرت و امام خميني هر سه حب الهي و عشق حق را برگزيدهاند. يُحِبّهُم و يُحِبّونَهُ (سوره مائده آيه 54) و در اشعارشان از درد مهجوري و هجران سخن ميگويند و با اينكه به زمانها و مكانهاي متفاوتي تعلق دارند فقط به عشق الهي و فنأ في اللّه ميانديشند و هر سه از عشق ميگويند به قول حافظ:
سخنران سپس به بيان عشق از ديدگاه جورج هربرت پرداخت كه عشق از ديدگاه وي عامل انسجام و حركت جهان بوده و لازمه آن معرفت است و براي سالك ره عشق مراحلي را قايل است. آنگاه ترجمه اشعاري را از اين شاعر پروتستان قرن 17 قرائت كرد منجمله اشعار ذيل:
عشق خود را براي كسب معرفت به من بياموز
تا اينكه اين نور جديدي را كه من آموختم
بتواند به من، خالق و مخلوق را نشان دهد
سپس همراه با اشعه خورشيد قادر خواهم بود به سوي تو عروج كنم.
تو با تمام مهرباني خود،
موجودات خود را شفا ميبخشي،
موجوداتي كه با شهوتهاي بيپايان بيمار شده بودند
مسيح بصيرتي است كه براي اولين بار
راز شراب آسماني عشق را نوشيد
سخنران افزود: از جمله سمبلهايي كه در اشعار هربرت به كار رفته است ميتوان شراب، آتش، پرواز، بال و شريني را نام برد.
از جمله تصاوير ذهني كه در شعر هربرت زياد بكار رفته تصوير آتش است. هر برت آتش را عامل دو چيز ميداند:
1ـ از بين براي گناهان
2ـ افزودن عشق خداوند در قلب سالك
دكتر انوشيرواني سپس به عشق از ديدگاه مولوي پرداخت: مولوي عشق را نيروي نهفته در همه موجودات ميداند كه آنها را به سمت كمال مطلق سوق ميدهد. از نظر مولانا عشق به عنوان قدرت خلاق جهان بعلاوؤ نياز و اشتياق مطرح است. او نيز مانند هربرت معرفت را لازمؤ عشق ميداند.
عشق هم اشتياق است و هم نياز، ابنالعربي ميگويد كه آفرينش جهان به وسيلؤ عشق الهي است. خداوند گنجي مخفي بود كه عاشق شناخته شدن بود بنابراين عالم را آفريد تا او را دوست بدارد. پس عشق، اشتياق خداوند است براي شناخته شده. از طرف ديگر هستي به كمال نميرسد مگر اينكه عاشق وار پابه مرحلؤ عشق الهي بگذارد.
از نظر مولانا به وسيلؤ عشق و به خاطر عشق عالم هستي انسجام دارد:
مولانا از سگ طبعي رهايي جسته، آگاهانه تزكيؤ نفس كرده و بر من شيطاني خويش غلبه كردها ست:
سخنران در ادامه با شاهد مثال آوردن ابياتي از اشعار مولانا به سمبليهايي كه در اشعار آن شاعر بزرگ بكار رفته است منجمله آتش، جام، شراب، شيريني، شكر و ... پرداخت و با بيتي ازمثنوي به گفتار خود در اين بخش پايان داد.
وي سپس به بررسي اشعار امام خميني پرداخت و گفت: در مورد اشعار امام خميني بايد به چند نكته توجه داشت. يكي رسالت امام براي اينكه ملتي را پس از قرنها زندگي در زير يوغ ظلمت و گمراهي به سوي نور و مهماني آفتاب رهبري نمايد. امام گاه كه از اين وظيفؤ سنگين فراغتي مييافت، در خلوت و با زبان شعر حديث درد فراق را با دلدار يگانه باز ميگفت. حضرت ا مام هرگز سر شعر و شاعري نداشت. ديگر اينكه الفاظ ظاهري هيچگاه قدرت تشريح حال درون و باطن را ندارد. الفاظي كه امام بكار بردهاند ظاهراً همان است كه ديگران نيز بكار گرفتهاند ولي در كنه و اعماق اين درياي مواج مرواريدهايي نهفته است كه تنها غواصان جسور و بيباك راه بدان توانند پيدا كرد. مضمون اصلي اشعار امام نيز عشق الهي است. در اشعار امام اصطلاحاتي از قبيل رخ ، زلف، مي، شراب، ابرو و ... بكار رفته است.
سخنران آنگاه ضمن تفسير عرفاني بعضي از اصطلاحات معمول در اشعار امام خميني از قول شهيد آويني اضافه كرد: ... و چنين كسي را چشم روزگار جز در ائمه معصومين كجا ديده است كه فقه و حكمت و عرفان و شعر و سياست در وجود او د رغايت اعتدال جمع آمده باشد، هر يك به جاي خويش.
دكتر انوشيرواني آنگاه با شعري از امام خميني به گفتار خود پايان بخشيد:
سخنران بعدي آقاي دكتر همايون همتي بودند كه سخنان خويش را تحت عنوان نسبت دين وادبيات با يادآوري تولد مبارك زهراي اطهر و امام خميني وتبريك اين اقتران آغاز كردند. وي با تاكيد بر لزوم مطالعات ميان رشتهاي دربارؤ ادبيات و دينشناسي و تاريخ اديان گفت: در جامعؤ ما تحقيق از ديدگاه دينشناسي نسبت به ادبيات صورت نگرفته و بعضي سخت از تضاد و حتي دشمني اين دو سخن ميگويند و اينك ما با تاكيد بر دين اسلام نگاهي به ادبيات داريم.
سخنران آنگاه در باب الهيات ادبي قرآن كه در آن به قلم قول و بيان اشاره شده و با اشاره به نهج البلاغه شمهاي از عظمت ادبيات ديني را بيان كرد و توجه سخن شناسان و نكته دانان را به معجزؤ كلامي قرآن توصيف نمود و از آثار ادبي بزرگان و كلمات دين اسلام ياد كرد و رباعي ذيل را كه منسوب به ملاصدراست(و بعضي نيز آن را به بابا افضل نسبت دادهاند) قرائت كرد:
وي سپس با توصيف ادبيات به عنوان مطلق بيان اعم از شعر و نثر و ... اهميت آن را در نزد عرفا و فقهاي اسلام مانند شيخ انصاري، عين القضاة همداني و ... بيان داشت و اشاره كرد كه آنان رسالههاي فارسي نيز داشتهاند و تخيل خلاق آنان از شيطنت خيال رسته است و با سوار شدن بر مركب تخيل به سوي جانان سفر ميكنند. عرفا ميتوانند با خيال خود چيزي را در عالم خارج بوجود آورند ولي افراد عادي هر تخيلي ميكنند چه در خارج باشد چه نباشد.
سخنران سپس دلايل پيوند دين و سياست را به شرح ذيل بيان داشت:
1ـ خداوند متكلم است(يك سخنگوست)
2ـ در اديان متون مقدس وجود دارد و خداوند به آدمي خطاب كرده است و سخن پروردگار داراي معنا و مفهوم است.
3ـ ما برخلاف غربيها وحي را يك امر رمزآلود صرف نميدانيم. براي وحي معرفت قائليم. وحي از سنخ كلام و بيان است و عروج تنها يك تجربه خصوصي و غير قابل فهم نيست.
4ـ در كنار الهيات نوعي توليد ادبي هم هست مانند روايات، سنت، كلمات قصار، دعاها و... اين نوع ادبيات در كنار هر ديني شكل ميگيرد.
مطالعه دين بدون توجه به ادبيات ممكن نيست. در حال حاضر جاي يك الهيات ادبيات خالي است كه با توجه به اشعار امام بايد ما آن را بنيانگذاري كنيم.
سخنران آنگاه سخنان خود را با اشعاري از مولانا از جمله ابيات ذيل به پايان برد:
آخرين سخنران نشست روز نخست آقاي دكتر محمدرضا سنگري بودند كه با قرائت سوره كوثر سخنان خود را آغاز كردند. ايشان به جاي بيان مقاله خويش تحت عنوان مرگانديشي در ادبيات گذشته، معاصر ، انقلاب گفت: اجازه بدهيد به جاي مقاله خود كه در مجموعه مقالات اين كنگره چاپ شده و قابل دسترسي دوستان است نكات لازم ديگري را به استحضار جمع برسانم. ما در زبان قرآن دو فرهنگ و دو تيپ را ميتوانيم بيابيم. يكي جامعؤ كوثري است كه زايا، پويا، پيشرو و پيش برنده است كه در كلمؤ كوثر خلاصه ميشود و خلاق و زنده و زندگي بخش است. و يك فرهنگ و جريان هست كه عقيم و نازاست، جريان ابتري است. اگر ما وارد جريان كوثري باشيم بايد دو جز را رعايت كنيم. قرآن ميفرمايد: فَصَلّ لِرَبّكَ وَ انْحَرَ صل لازم است و نحر انقلاب ما چشمهاي از كوثر است و ادبيات ما جويباري از آن است و رسالت بزرگ همؤ ما تدوين تئوريهاي اين جريان و اين كوثر. چند مسئله مهم است كه بايد به آنها توجه داشت:
1ـ تحريف هايي اتفاق ميافتد و كم كم خود ما باور ميكنيم كه همان گونه بوده است. مثلاً در آغاز انقلاب شعراي ما بيشتر به شعر نو رو آورده بودند، منظورم مضامين نو نيست چون در قالبهاي كهن نيز مضامين نو هست، منظور من قالبهاي شعر نوست. من خود از سال 1359 تا شش ماه، تا شروع جنگ تحميلي اشعار منتشره را بررسي كردهام، بررسي آماري و قالبهاي شعر نو را در اكثريت ديدم. چرا شعر نو آرام آرام كنار زده شده، قالبهاي كلاسيك مطرح ميشود. شعر نو پس از انقلاب حضوري جدي دارد. البته اشكالاتي هم دارد وشاعر كمتر بر پرداختهاي صوري روي آورد.
2ـ اگر ما تاريخ سياسي خود را ننويسيم ديگران تاريخ سياسي ما را مينويسند. الان در آمريكا دارند تاريخ شفاهي ما را مينويسند. با اين و آن مصاحبه ميكنند و معلوم است كه از كدا م منظر مينويسند.
3ـ تئوريهاي قبلي شكسته شده ما با چه تئوري وارد كار شدهايم. شاملو ميگويد زمان غزل گذشته و رفته ولي ماالان به غزل ميپردازيم كه رويكردي حماسي، عاطفي و انقلابي دارد، با چشم اندازهايي كه در عصر تحول پديد آمده. اضلاع و ابعاد گمشدؤ عاشورا و كربلا در زمان ما و در شعر ما هست. محتشم كاشاني فقط از يك ديدگاه ـ از ديدگاه سوگ ـ به كربلا نگريسته ولي در شعر امروز ما، سوگ، پيام، حماسه و شيفتگي وجود دارد.
ميگويند ادبيات ما تند است، عبوس است. ما نبايد در برابر اين حرفها كار كنيم؟ در جبههها همانقدر كه تندخوني هست، طنز و لطافت هم هست.
4ـ متاسفانه بعضي از دوستان ما از بخشي از باورهاي خود ممكن است فاصله گرفته باشند. در مجموعههاي فعلي شايد كمتر از يك سوم اشعار اوايل انقلاب دوستان شاخص شاعر انقلاب چاپ ميشود.
5ـ ما در برابر ديگران شرمساريم. از ما سوال ميكنند كتابي كه ادبيات انقلاب را معرفي كند داريد و ما نميتوانيم پاسخ بدهيم. چه كسي ميگويد بايد مسايل را بعد از وقوع حادثه نوشت. ما كه خالق اينها بودهايم اگر ننويسيم چه كسي بنويسد؟ ما كه در بطن حادثه بودهايم اگر ننويسيم چه كسي براي نسل جوان و نسلهاي آتي خواهد نوشت. ادبيات خودمان را خودمان بايد بنويسيم و خودمان بايد تدريس كنيم...
بعد از خاتمه سخنراني دكتر سنگري يكي از اعضاي هيئت رئيسه (آقاي دكتر قبادي) سخنرانيهاي انجام شده را ضمن دادن تذكراتي چند دربارؤ رعايت وقت سخنراني و غيره جمع بندي كردند و با توجه به طولاني شدن جلسه سخنراني آقاي دكتر رزمجو كه قرار بود آخرين سخنران باشد به روز بعد موكول و در ساعت 5/8 پايان برنامههاي روز اول اعلام شد.