داستان هایی از امام علی علیه السلام

حمید خرمی

نسخه متنی -صفحه : 91/ 16
نمايش فراداده

پرسيدند: قضيه شما چگونه است ؟ آنان موضوع را توضيح دادند.

على خطاب به مرد فرمود: آيا نسبت به همسرت سوء ظن دارى ؟ مرد: نه اصلا سوءظنى ندارم .

على (عليه السلام ) آيا در حال حيض با همسرت نزديكى كرده اى ؟ مرد: در برخى شب ها زن به من مى گفت كه حائض است ، ولى من خيال مى كردم او به جهت سردى هوا و زحمت غسل كردن بهانه مى آورد، و لذا با وى مقاربت نمودم .

على (عليه السلام ) خطاب به زن نيز فرمود: آيا شوهرت با تو در حال حيض نزديكى كرده است ؟ زن : از شوهرم بپرسيد، من از او جلوگيرى مى كردم ، ولى قبول نكرد...

على (عليه السلام ): مساءله نيست ، اين فرزند، فرزند خود شما است ، شما در حال حيض نزديكى كرده ، و در آن حال خون حيض بر نطفه غلبه كرده ، و در نتيجه جنين سفيد گرديده است ، شما نگران نباشيد، اين بچه در دوران بلوغ بتدريج رنگش تغيير مى كند، و مثل خود شما سياه پوست مى گردد!!! قضيه در همين جا فيصله يافت ، و مردم حاضر، منتظر بلوغ آن جوان بودند، و ناگاه جوان در آن دوران به همان صورتى كه مولاى متقيان پيشگويى كرده بودند به سياه پوستى تغيير رنگ داد! و بر عالم انسانيت ثابت كرد كه على هر چه مى گويد صحيح مى گويد، و قضاوت و داورى او مطابق واقع است .(41)

كيفر بى تفاوت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

از حضرت امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه : در زمان خلافت اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) سه نفر را براى محاكمه و داورى به حضور آن حضرت آوردند، جريان آنها به شرح زير بود: مردى ، مرد ديگرى را تعقيب مى كرد، تا او را بكشد، و آن مرد از ترس ‍ جانش فرار مى كرد، سرانجام شخص ثالثى او را گرفت ، و تحويل آن شخص قاتل داد، نفر چهارمى نيز اين صحنه را تماشا مى كرد، ولى هيچگونه كمكى در ظاهر به قاتل انجام نداد، سرانجام آن مرد، مرد فرارى را به قتل رسانيد!! على (عليه السلام ) در مورد كيفر آنان دستور دادند: نفر اول را كه قاتل بوده ، بايد به قتل رسانند، و نفر دوم را كه باعث قتل شده ، و فرارى را دستگير كرده و به تحويل قاتل داده است ، بايد به حبس ‍ ابد محكوم كرد، تا تمام عمرش را در زندان سپرى كند. و آن شخص ثالثى را كه تماشاگر بوده ، و در برابر چشمان او، مرد بى گناهى را به قتل رسانيده اند، و وى هيچگونه دفاعى نكرده است ، بايد چشمان او را از جايش بيرون آورده و نابينا كرد!! و بدينسان كيفر بى تفاوتى را در برابر ستمگر و ستمديده مشخص ‍ ساخت .(42)

شير نوزاد پسر سنگين تر است !

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در حديثى از امام باقر (عليه السلام ) مى خوانيم كه مى فرمايند: در زمان حضرت على دو نفر زن همزمان بچه اى را به دنيا آوردند، جنس نوزادها، يكى پسر و ديگرى دختر بود.

آن زنى كه دختر زائيده بود، پسر زن ديگر را برداشت ، و دختر نوزادش را به جاى وى گذاشت و در نتيجه ميان آن دو زن مرافعه اى پيش آمد و قرار شد على (عليه السلام ) داورى كند.

مولاى متقيان در مسند قضاوت در قرار گرفته و زنان را به محاكمه كشانيد، ولى هيچكدام از آنان دست از پسر برنداشتند. و حضرت دستور داد: شير مادران آن دو بچه را وزن كردند، او را كه شيرش سنگين تر بود، پسر را به وى واگذار كرد!(43) نظير اين جريان در مورد دو نفر كنيز پيش ‍ آمد، كه در زمان عمر اتفاق افتاد، و او از قضاوت باز ماند، و سرانجام اميرالمؤمنين على (عليه السلام ) قضاوت آن دو را به عهده گرفت ، و براى رفع مخاصمه دستور دادند: اره اى بياورند، زنان گفتند: اره را چه كار داريد؟ فرمودند: مى خواهم بچه را دو نيم كنم ، و به هر كدام نصف او را بدهم !! آن زنى كه در واقع مادر بچه بود گفت : بچه مال آن زن ديگرى است ، من از ادعايم صرفنظر كردم .

على (عليه السلام ) فرمودند: بچه مربوط به همين زن است كه دلش به حال او مى سوزد، و لذا بچه را به آن زن تحويل داد.(44)