شیخ مرتضی انصاری دزفولی

سید عباس رفیعی پور علوی علویجه

نسخه متنی
نمايش فراداده

انصاري، شيخ مرتضي

سيد عباس رفيعي پور علوي علويجه

وي روز عيد غدير سال 1214 ق . در شهر دزفول در خانواده علم و ادب ، متولد شد، پدرش شيخ محمد امين ، نام اولين فرزندش را مرتضي انتخاب کرد.

روياي صادق

مادر شيخ قبل از تولد وي ، شبي حضرت امام صادق عليه السلام را در عالم رويا مي بيند که قرآني طلاکاري شده به او داد. معبرين خوابش را و عطاي امام را به فرزندي صالح و بلندمرتبه تعبير کردند و چنين شد که جهان تشيع مفتخر به وجود اين شخصيت گرديد که از نسل جابر بن عبدالله انصاري ، فرزندي پا به عرصه گيتي بگذارد که استمرار بخش خط ولايت و امامت باشد.

نياکان و پدران شيخ انصاري

در يکي از محله هاي شهر دزفول که نامش محله مشايخ انصار و در شمال غربي بقعه معروف (( سبز قبا )) واقع است . گروهي که اکثر آنها فقيه و اهل علم و عمل اند زندگي مي کنند و از آنجايي که جد بزرگ اين خاندان جابر بين عبدالله انصاري (16 - 78 ق و بعضي سال وفات وي را در 98 ق ذکر کرده اند) آنها را جابري انصاري مي گويند. جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام انصاري از مردم مدينه و از طايفه خزرج و از اصحاب بزرگ رسول الله صلي الله عليه و آله بوده است . عبدالله پدر جابر از بزرگان قبيله خزرج و از نخستين مسلمانان مدينه است و در بيعت عقبه شرکت نموده و از کساني بوده که سوگند خوردند پس از مهاجرت پيامبر به مدينه جان و مال خود را فداي آن حضرت کنند عبدالله در غزوه بدر و احد شرکت کرد و در احد از سربازاني بود که محافظت دره نزديک به ميدان جنگ به ايشان سپرده شده بود، در اواخر جنگ که به سود مسلمانان بود بسياري از يارانش دره را براي جمع آوري غنايم ترک نمودند، عبدالله و فرمانده دسته و چند نفر ديگر بر جاي ماندند و سپس که جنگ مغلوب شد، گرفتار حمله قريش گرديد و در راه انجام وظيفه شهيد شدند.

جابر بن عبدالله از رسول خدا صلي الله عليه و آله 1540 حديث نقل کرده است و اولين کسي است که قبر حضرت امام حسين عليه السلام را چهل روز پس از شهادتش زيارت کرده و در اين موقع نابينا نبوده است . در بعضي از منابع آمده است که در زمان زيارت قبر امام حسين عليه السلام جابر نابينا بوده است .

پدر و مادر شيخ

پدر شيخ به نام محمد امين از علماي پرهيزکار و از زمره احياگران دين مقدس اسلام بوده است و در سال 1248 ق خاکيان را بدرود گفته است . مادر شيخ دختر شيخ يعقوب فرزند شيخ احمد بن شيخ شمس الدين انصاري است . وي از زنان پرهيزکار عصر خود و از زنان متعبده بود و نوافل شب را تا هنگام مرگ ترک نکرده و چون اواخر عمر نابينا شده بود شيخ مقدمات تهجد وي را فراهم مي کرد حتي آب وضويش را در موقع احتياج گرم مي کرد اين بانوي مکرمه به سال 1279 ق در نجف اشرف از دنيا رفت و شيخ در غم فقدان مادر بسيار متاثر و غمناک شد و گريه کرد.

خانواده شيخ انصاري (ره )

شيخ سه همسر داشته است . اولين آنها دختر شيخ حسين انصاري - که نخستين استادش بوده و از اين همسر يک دختر به نام بي بي فاطمه داشته است .

دومين همسر شيخ ، دختر ميرزا مرتضي مطيعي دزفولي بوده که از وي يک دختر به نام بي بي زهرا بازمانده است سومين همسر وي اهل اصفهان يا رشت بوده که از او يک فرزند پسر به دنيا آمده لکن قبل از تولد از دنيا رفته است .

برادران شيخ

دو برادر، کوچکتر از شيخ در خانواده محمد امين مي زيسته است اولي به نام شيخ منصور و دومي شيخ محمد صادق . شيخ منصور در سال 1224 ق در دزفول تولد يافت تحصيلاتش را نزد برادرش شيخ مرتضي انصاري تلمذ نموده و يکي از رجال معروف اين خاندان و از بزرگان فقها و اصولين ، اديب ، حافظ قرآن مجيد، جامع معقول و منقول و فروع و اصول و شاعري توانا بوده است . او پس از وفات برادرش شيخ انصاري در مسجد وي در نجف اشرف اقامه جماعت مي کرد و مجلس درس نيز داشته و به سال 1294 ق در سن هفتاد سالگي در آن مکان مقدس داعي حق را لبيک گفت و در باب قبله متصل به مقبره شيخ مدفون گرديده است . اثر علمي شيخ منصور که اکثرا به صورت منظومه است از وي باقيمانده است .

شيخ محمد صادق سومين برادر شيخ مرتضي است که در سال 1234 ق در دزفول به دنيا آمد و پس از تحصيل مقدمات و سطح در همان شهر، رهسپار نجف اشرف گرديد و فقه و اصول را نزد برادرش شيخ انصاري فرا گرفت و به درجه اجتهاد نائل گرديد و در سال 1298 ق در همانجا بدرود حيات گفت .

تحصيلات شيخ در ايران

وي از دوران صباوت ، عشق تحصيل و فراگيري معارف جاودانه و حياتبخش اسلام را داشت و با جديت بسيار تا نيمه شب به مطالعه و تاليف دروس خود همت مي گمارد.

مرتضي ادبيات عرب و مقدمات را نزد پدرش و دانشوران دزفول سپري کرد و فقه و اصول و دوره سطح را خدمت شيخ حسين انصاري (عموزاده اش ) - که از فقهاي سپيد نام دزفول بود تلمذ نمود.

تحصيلات در عتبات

شيخ در سال 1232 ق به همراه پدرش به عتبات - کربلا و نجف - جهت تکميل دروس و ترقي انديشه هايش رهسپار شد.

شيخ محمد امين در کربلا به محضر سيد محمد مجاهد - که از فقهاي بزرگ شيعه در آن زمان بود و رياست حوزه کربلا را داشت رسيد. پس از معرفي خود، سيد مجاهد احوال استاد نخستين خود - شيخ حسين انصاري را که در زماني با هم در درس پدرش سيد علي طباطبايي - صاحب رياض - حاضر مي شدند و با يکديگر دوست و همدرس بودند پرسيد. شيخ محمد امين گفت : ايشان برادرزاده من است و اکنون مشغول تدريس فقه و اصول و تربيت طلاب است . سيد مجاهد بر احترام آنها بيفزود و فرمود: به جز زيارت معصومين عليه السلام مقصود ديگري نيز داريد؟ شيخ محمد امين پاسخ داد: فرزندم را براي استفاده از محضر مبارک آورده و به شيخ مرتضي که در آخر مجلس نشسته بود، اشاره کرد، سيد نگاهي خاص به شيخ کرد! زيرا کمتر کسي در سنين 18 سالگي مي توانست از محضر درس استاد و فقيهي فرزانه چون او استفاده کند، لذا براي آزمايش معلومات فقهي طلبه جوان مساله اي پيش آورد و گفت : شنيده ام برادرم شيخ حسين در دزفول نماز جمعه مي خواند در حالي که بسياري از فقهاي شيعه اقامه نماز جمعه را در زمان غيبت ولي عصر (عج ) جائز نمي دانند. در اين موقع شيخ مرتضي دلايلي در وجوب نماز جمعه در زمان غيبت بياورد که سيد مجاهد از تقرير دليل ها و بيان مطلب او شگفت زده شد و به شيخ محمد امين رو کرد و گفت : اين جوان نبوغ ذاتي دارد، او را به صاحب اين قبه - اشاره کرد به بارگاه امام حسين عليه السلام - بسپاريد.

شيخ محمد امين به دزفول بازگشت و فرزندش براي ادامه تحصيل در کربلا بماند.

شيخ مرتضي چهار سال از محضر دو فقيه بزرگ يعني سيد مجاهد و شريف العلماء استفاده کرد.

در سال چهارم ، عده اي از مردم دزفول که به زيارت کربلا آمده بودند، به وي گفتند:

پدرت شوق ديدار تو را دارد.

بازگشت به وطن

شيخ به اتفاق همشهريانش به زادگاهش دزفول بازگشت اما بيش از يکسال نتوانست در دزفول بماند شوق تحصيل او را در سال 1237 ق بار ديگر به عتبات کشاند. وي در مجلس درس شيخ موسي فرزند شيخ جعفر کاشف الغطاء شرکت کرد و پس از دو سال مجددا به دزفول بازگشت .

ازدواج شيخ

شيخ در سن 25 سالگي با دختر اولين استاد خود - شيخ حسين - ازدواج کرد. اولين ثمره اين ازدواج پسري بود که پس از رفتن شيخ انصاري به مسافرت متولد و چون هنگام تولد دو دندان داشت و بنا به عقايد خرافي پير زنان قديم چنين طفلي بديمن خواهد بود، ماماي نادان دندانهاي طفل چند روزه را کشيد و کودک بيچاره از اين صدمه بمرد.

استادان شيخ انصاري

شيخ از محضر اساتيد بزرگواري همچون شيخ حسين انصاري دزفولي ، شريف العلماء مازندراني ، شيخ موسي کاشف الغطاء، سيد محمد مجاهد، شيخ علي کاشف الغطاء، حاج ملا احمد نراقي تلمذ نمود و غير از فرزانگان فوق الذکر شيخ نزد هيچ کس ديگر تلمذ نکرده است . (1)

شيخ حسين انصاري (متوفاي 1253 ق )

وي از رجال نامي در خاندان انصاري در عصر خود بوده و در دزفول مجلس ‍ درسي داشته و مرجعيت در فتوا و فيصله امور شرعيه در آن زمان به وي منتهي گشت و شيخ قسمتي از دروس مقدماتي را نزد او فرا گرفت ، شيخ حسين بعد از سال 1253 در دزفول بدرود حيات گفته است . (2)

شريف العلماء (متوفاي 1245 ق )

ملا محمد يا محمد شريف فرزند حسنعلي آملي مازندراني دو مجلس درس ‍ داشته ، يکي براي مبتدئين و ديگري براي آناني که در فضل و کمال به مرتبه اجتهاد رسيده بودند. وي در سال 1245 ق در کربلا دار فاني را وداع گفت .(3)

شيخ موسي کاشف الغطاء (متوفاي 1241 ق )

شيخ علي کاشف الغطاء (متوفاي 1254 ق )

هر دو از فرزندان شيخ جعفر کبير - معروف به کاشف الغطاء هستند که نسبت آنها به مالک اشتر مي رسد. (4)

سيد محمد مجاهد (متوفاي 1242 ق )

وي از فرزندان علي (( صاحب رياض )) است . سيد مجاهد شاگردان بسياري تربيت کرد که از جمله آنها شيخ انصاري بوده که چهار سال نزد وي تلمذ نموده و در مجلس درسش در کربلا حاضر مي شد. (5)

نراقي (متولد 1185 و متوفاي 1245 ق )

حاج ملا احمد نراقي فرزند ملا مهدي نراقي است . نراقي به دانش و فضل شيخ انصاري اعتماد و اطمينان کامل داشته تا جايي که گفته است :

(( در سفرهاي مختلفه که رفته ام زياده بر پنجاه تن مجتهد مسلم را ديده ام . ولي هيچ کدام آنان اين جوان نبودند. ))

بدين سبب مقدم شيخ را گرامي داشت و بعد از حرکت از کاشان ، ملا احمد نراقي فرمود:

(( استفاده اي که من از وي بردم بيش از بهره اي بود که او از من برد. ))

ملا احمد نراقي به مرض وبا درگذشت و جنازه اش به نجف اشرف منتقل و در صحن مطهر پشت سر حضرت علي عليه السلام دفن گرديد. (16)

شاگردان شيخ

مکتب علمي شيخ انصاري - در اواسط قرن سيزدهم تا اوايل قرن چهاردهم - پرورش دهنده دانشوران و انديشمندان معروف شيعه است ، علماء و دانشمنداني که شمار آنها را از 500 نفر تا 3000 نفر در کتب رجالي و تاريخي ثبت کرده اند. در کتاب زندگاني و شخصيت شيخ انصاري که توسط کنگره جهاني بزرگداشت دويستمين سالگرد تولد شيخ انصاري (ره ) انتشار يافته است نام 316 نفر را ذکر کرده که بعضي از مشاهير از شاگردان شيخ به شرح ذيل آمده است :

1. شيخ ابراهيم آل صادق (1221 - 1284 يا 1288 ق )

2. سيد محمد ابراهيم بهبهاني (- 1300 ق )

3. شيخ ابراهيم خوئيني (- 1300 ق )

4. ميرزا محمد حسن شيرازي (1230 - 1355 ق )

5. حاج ميرزا ابراهيم خوئي (1247 - 1325 ق )

6. آخوند خراساني (1329 ق )

7. ميرزا ابراهيم علوي سبزواري (1316 ق )

8. سيد جمال الدين اسد آبادي (1254 - 1314 ق )

9. شيخ ابراهيم قفطان (- 1279 ق )

10. ميرزا حبيب الله رشتي (1234 - 1312 ق )

11. شيخ مولا ابراهيم قمي (- 1308 ق )

12. ملا حسينعلي همداني (1239 - 1311 ق )

13. سيد ابو تراب قزويني (معروف به سکاکي ) (-1303 ق )

14. ميرزا محمد آشتياني (1248 - 1319 ق )

15. سيد ميرزا ابوالحسن رضوي (1311 ق )

16. سيد ميرزا ابوالحسن سبزواري (-1313 ق )

17. شيخ ابوالقاسم انصاري دزفولي (-1280 ق )

18. سيد ابوالقاسم خوانساري (1280 ق )

تاليفات شيخ انصاري

آثار قلمي اين فقيه فرزانه - که به دست مبارک خود و با خطي زيبا پيرامون موضوعات مختلف تاليف شده است و بعضي از آنها در زمان حيات شيخ در چند نوبت به قطع رحلي چاپ سنگي شده اند به شرح ذيل است :

1. کتاب رسائل : اين کتاب در علم اصول فقه است و به دليل محتوايي تازه و بديع به فرائد الاصول معروف شده است و در 400 صفحه به قطع رحلي چاپ سنگي و منتشر شده است .

2. کتاب المکاسب اين اثر در خصوص مسائل کسب و تجارت است . مطالب اين کتاب علمي و استدلالي با تحقيقات و پژوهش ميداني و جامع در رد و ابرام نظرات دانشوران و فقها گذشته است و هر دو اثر فوق از کتب درسي رايج در حوزه هاي علميه تشيع است .

3. کتاب الصلاه اين اثر گرانسنگ - که در مورد مسائل نماز است به صورت علمي و بسيار دقيق و مستدل بحث کرده است . اين کتاب 437 صفحه اي به قطع رحلي در سال 1305 ق چاپ سنگي و منتشر شده است .

4. کتاب الطهاره اين کتاب در 548 صفحه به قطع رحلي در سال 1317 ق چاپ سنگي و منتشر شده است .

اوضاع ايران در عصر شيخ انصاري

تولد، رشد جسمي و تحصيلي شيخ در زمان سلطنت فتحعلي شاه - 1212 تا 1250 ق - بوده است . ايران در دوره پادشاهان قاجار، گرفتار دو دشمن نيرومند گرديده در شمال روسيه تزاري و در جنوب انگلستان استعمارگر، خبر سقوط شهر گنجه در قفقاز و قتل عام مردم مسلمان آنجا در دربار فتحعليشاه غوغا کرد و علماي تهران جنگ با کفار روسيه را تصويب کردند و حکم جهاد و تجهيز سپاه صادر شد.

جنگ دوره اول قريب دهسال طول کشيد و پس از جنگ و گريزهاي متعدد با وساطت سفير انگليس ، پيمان صلح ميان ايران و روسيه فراهم آمد و در سال 1228 ق در محلي بنام گلستان ، عهدنامه صلح به امضاء رسيد. (7)

فقهاي شيعه در ميدان جنگ

سيد محمد مجاهد متوفاي 1242 ق که از فقهاي بزرگ شيعه در عراق بود و از نخستين استادان شيخ انصاري است به ايران آمد و به قفقاز رفت و به تشجيع جنگجويان پرداخت و به اين سبب ملقب به مجاهد گرديد يعني کسي که با کفار جهاد کرده است .

از ديگر فقهاي شيعه ملا احمد نراقي متوفاي 1245 ق است که از علماي مشهور کاشان و از اساتيد معروف شيخ انصاري است ، وي کفن پوش با سپاه ايران در ميدان جنگ حاضر شد ولي متاسفانه عباس ميرزا نايب السلطنه براي جلب حمايت روس از سلطنت آينده اش کوشش خود را در جنگ به کار نگرفت و سرانجام جهادگران در جنگ عليه روس موفق نبودند.

و پس از خاتمه جنگ ايران و روس فتحعلي شاه از ملا محمد تقي برنماني که همراه سيد محمد مجاهد به ميدان جنگ آمده بود پرسيد چرا جهاد توفيق نيافت ؟! وي پاسخ داد به سبب عدم خلوص نيت عباس ميرزا.

سلطه انگلستان در ايران

آنجايي که دولت استعمار انگليستان مستعمره بزرگ و پرفايده خود يعني هندوستان را در معرض خطر جدي دولت روس مي ديد به اين فکر افتاد که کشورهاي هم جوار هند مانند ايران و افغانستان را تحت نفوذ و سلطه خود در آورده و راه رسيدن به خليج فارس و درياي آزاد را براي روسيه سد کند. بدين منظور در سال 1223 ق سفير خود را با هداياي فراواني به ايران فرستاد. سفير انگليس با فتحعلي شاه ملاقات کرد و نامه هاي پادشاه انگليس را با يک قطعه الماس درشت تقديم کرد و مقاصد دولت متبوع خود را راجع به قرارداد (به اصطلاح ) دوستي با ايران بوسيله مترجم ابلاغ داشت و تعهداتي فيمابين آنها منعقد و امضاء گرديد.

اوضاع اجتماعي ايران در زمان شيخ انصاري

قرن سيزدهم ، قرن شکوفايي و رشد تشيع در ايران بود، بيشتر مردم شيعه دوازده امامي بودند و از علماي دين در تمام شئون اجتماعي خود پيروي مي کردند، مردم در تربيت فرزندان خود کوشا بودند و به اجراي تکاليف مذهبي و دستورهاي ديني اهتمام مي ورزيدند. پدران و مادران فرزندان خود را از سنين پنج سالگي براي آشنا شدن فرائض ديني - به مسجد مي بردند.

اکثر مردم در اين زمان از دانش و سواد بهره اي نداشتند. شاهزادگان و ثروتمندان معلم سرخانه براي فرزندان خود داشتند، تعداد کمي از فرزندان طبقه متوسط از سنين هفت سالگي در مکتبخانه - که در بيشتر نقاط ايران بر پا بود و به دست روحانيون و ملايان اداره مي شد - به خواندن و نوشتن مي پرداختند.

اوضاع علمي ايران در زمان شيخ انصاري

قرن سيزدهم مصادف با قرن نوزدهم ميلادي و ظهور علوم و پيشرفت صنايع جديد در اروپا بود اما مسلمين عموما و ايرانيها خصوصا از اين علوم و صنايع جديد بي بهره بودند.

از جمله علومي که در اين قرن پيشرفت چشمگير و شايسته اي داشت فقه و اصول بود که توسط دانشوران صاحب نامي مانند شيخ جعفر کاشف الغطاء متوفاي 1228 ق و سيد علي طباطبايي (صاحب رياض ) متوفاي 1231 ق و فرزندش سيد محمد مجاهد متوفاي 1242 ق کتابهاي معتبري به روش ‍ استدلالي و با استفاده از قواعد اصول در احکام شرع - فقه - تاليف شد.

مراکز علمي فعال در زمان شيخ انصاري :

الف : حوزه علميه کربلا

اين حوزه در قرن سيزدهم اعتبار علمي بسيار يافت و اين تکامل حوزه علميه کربلا مرهون زحمات علامه وحيد بهبهاني بود که توسط شاگردش ‍ سيد علي طباطبايي استمرار پيدا کرد و سيد محمد مجاهد فرزند سيد علي طباطبايي اين حوزه را رونق بيشتري بخشيد

ب : حوزه علمي نجف

اين مرکز علمي ، قرنها محل تدريس علوم اسلامي و فقه شيعه بوده است . در قرن سيزدهم شيخ جعفر نجفي مشهور به کاشف الغطاء که از شاگردان مشهور وحيد بهبهاني بود در نجف به تدريس فقه استدلالي پرداخت و اين مرکز علوم اسلامي را فعال تر نمود. پس از شيخ جعفر فرزندانش شيخ موسي متوفاي 1249 ق و شيخ علي متوفاي 1254 ق که از فقهاي نامدار شيعه بوده اند، حوزه علمي نجف را اداره مي کردند اين دو فقيه بزرگوار استادان شيخ مرتضي انصاري بوده اند.

ج : حوزه علمي کاشان

اين حوزه به کوشش ملا مهدي نراقي در اواخر قرن دوازدهم بوجود آمد و حدود يک قرن فعال بوده است . ملا مهدي نراقي از شاگردان وحيد بهبهاني بوده است و پس از فوت او فرزندش ملا احمد نراقي متوفاي 1245 ق حوزه علمي کاشان را رونق بخشيد. ملا احمد از استادان مشهور شيخ انصاري است .

د : حوزه علمي اصفهان

اين حوزه در اوايل قرن يازدهم بوجود آمد با توجه به احترام خاص شاهان صفوي نسبت به فقها و علماي شيعه و هجرت علماي شيعه از سرزمينهاي اسلامي مانند لبنان و عراق به ايران و اقامت در اصفهان و تدريس علوم مختلف در اين شهر عالم پرور، اين حوزه به دويست سال دوام داشت و تا نيمه قرن سيزدهم زمان حجه الاسلام شفتي متوفاي 1260 ق رونقي کامل داشت ، شيخ انصاري قريب يک ماه مهمان سيد شفتي بوده است .

مرجعيت شيخ انصاري

عصر زندگي شيخ مصادف بود با مرجعيت عامه آيه الله شيخ موسي کاشف الغطاء تا سال 1256 ق و بعد از مرحوم شيخ موسي زعامت ديني به برادرش آيه الله شيخ حسن کاشف الغطاء تا سال 1262 ق و بعد از رحلت ايشان مرجعيت عامه به آيه الله شيخ محمد حسن صاحب جواهر منتقل شد.

در سال 1266 ق آيه الله شيخ محمد حسن صاحب جواهر در لحظات آخر حياتش در جمع علماء بزرگان شيعه - که براي تعيين تکليف مرجعيت و زعامت ديني به حضورش رسيده بودند - پرسيد: بقيه علما محترم کجا هستند؟ عرض رسيد که علما حوزه همگي در خدمت شما هستند، نگاهي ديگر همراه با تبسمي نمود و فرمود: آري هستند اما عالمي در اين شهر (نجف ) است که در جمع نيست .

مجددا به عرض رسيد که خير آقا همگي خدمت شما هستند. آنگاه فرمود: پس ملا مرتضي کجاست ؟ عده اي به جستجوي وي پرداختند. پس از مدتي او را در حرم امير المومنين عليه السلام يافتند که مشغول دعا جهت بهبودي و سلامتي صاحب جواهر بود. جريان را به عرض شيخ انصاري رسانده و به حضور صاحب جواهر رسيدند، صاحب جواهر نفس عميقي کشيد و رو به حضار نمود و فرمود: (( هذا مرجعکم من بعدي )) اين مرجع شما بعد از من است و آنگاه رو به شيخ انصاري نمود و فرمود: (( قلل من احتياطک فان الشريعه سمحه سهله )) اي شيخ تو هم از احتياط خود کم کن چه دين اسلام سهل و آسان است . (8)

چگونگي تدريس شيخ انصاري

از کارها گفته هاي شيخ معلوم است که در طول عمر با برکتش همه سعي و کوشش در راه تحصيل ، تدريس و تاليف آثار علمي بوده است . از برادرش ‍ شيخ منصور نقل شده که : شيخ حتي در سفر براي وي درس مي گفت و او تقريرات شيخ را مي نوشت . حاج ملا نصرالله تراب در لمعات البيان مي نويسد:

در سفر مکه همراه شيخ استاد بوديم ، ما و همه حجاج دو ماه در محلي به نام عنيزه به جهت ترس از غارت اعراب باديه نشين توقف نموديم ، شيخ عصرها براي ما از کتاب (( هدايه ، المسترشدين )) درس مي گفت و از جمله حاضرين در درس شيخ محمد باقر فرزند مولف کتاب مذکور بود.

شيخ انصاري بعد از نمازهاي يوميه به جاي تعقيبات نماز مطالب درس و اشعار الفيه - کتابي است در علم نحو شامل هزار بيت شعر است . مي خواند. وقتي از وي سوال شد که شما با اين همه مقام علمي ، درسهاي دوره نوجواني را تکرار مي کني ؟!

در جواب فرمود: بله مي خوانم و تکرار مي کنم با فراموشم نشود.

بيان شيخ انصاري در تدريس

شيخ در موقع تدريس خارج فقه و اصول در توضيح مطالب علمي ، چنان خوش بيان بوده و با استدلال ، آراء ابتکاري خود را پيرامون مباني اصولي و فقهي تقرير مي نموده که همه انديشوران را مجذوب و شيفته خود مي کرده است .

نمونه اي از بيانات علمي و استدلال شيخ

استاد شهيد مرتضي مطهري در کتاب عدل الهي ، ص 348 از چگونگي بيانات علمي و استدلالي شيخ به هنگام تدريس جرياني به شرح ذيل نقل مي کند:

(( سيد حسن کوهکمري که از فضلاي عصر شيخ بوده و خود مجلس درسي داشته است ، يک روز در محل درس خود، پيش از آمدن شاگردان حاضر شد، ديد در يک گوشه مسجد، شيخ ژوليده اي با چند شاگرد نشسته و تدريس مي کند، سيد حسين سخنان او را گوش داد و احساس کرد که اين شيخ بسيار محققانه بحث مي کند، روز ديگر راغب شد، زودتر بيايد و به سخنان شيخ گوش کند، آمد و گوش کرد و به اعتماد روز پيش افزون شد که اين شيخ از خودش فاضل تر است ... و اگر شاگردانش به جاي درس او به درس اين شيخ حاضر شوند بهره بيشتري خواهند برد.

روز ديگر که شاگردان او آمدند گفت ، رفقا اين شيخ که در آن کناره با چند شاگرد نشسته از من براي تدريس شايسته تر است و خود من نيز از او استفاده مي کنم ، همه با هم به درس او برويم ... از آن روز سيد حسين و شاگردانش در مجلس شيخ حاضر شدند. اين شيخ همان است که بعدها نام شيخ مرتضي انصاري معروف شد و استاد متاخرين لقب يافت .

شيخ در بروجرد و اصفهان

شيخ انصاري به سال 1240 ق به قصد زيارت مرقد مطهر علي بن موسي الرضا عليه السلام از دزفول حرکت کرد وي به هنگام ترک زادگاهش فرموده است : (( آنچه را از علماي عراق که بايد ببينم ديده ام و مايلم در اين سفر اگر از علماي ساکن ايران شخصيتهايي يافت شود که ممکن باشد مورد استفاده قرار گيرند، آنها را نيز ملاقات کرده و از ايشان بهره مند گردم . ))

شيخ به اتفاق برادرش (شيخ منصور) رضايت مادرشان را جلب کردند و راهي سفر شدند آنها مدت يک ماه در بروجرد ماندند و سپس راهي اصفهان شدند.

شيخ در اصفهان وارد کاروانسرايي شد و منزلي گرفت . در آن زمان زياست مطلقه و زعامت ديني اصفهان در دست باکفايت حجه الاسلام شفتي - بنيانگذار مسجد سيد اصفهان - بود. شيخ در يکي از روزها اشکالي را براي شاگردان طرح نموده و منتظر جوابي از آنان بود، شيخ که در پايين مجلس ‍ نشسته بود جواب آن را به يکي از نزديکانش بيان کرده و از مجلس خارج گرديد. آن طلبه نيز جواب را خدمت استاد بازگو کرده استاد فرمود:

اين جواب از تو نيست يا حجه بن الحسن عليه السلام به تو تلقين نموده و يا شيخ مرتضي نجفي ، آن دانش پژوه بالاخره حقيقت را گفت .

سيد بالافاصله با چند نفر به تفحص و جستجو پرداختند تا سرانجام شيخ و برادرش را در کاروانسرا يافتند و به منزل سيد بردند، سيد اصرار کرد که شيخ انصاري در اصفهان بماند، ولي شيخ به داشتن پدر و مادر دزفول اعتذار جست و گفت :

(( اگر خيال ماندن و توقفي در ايران داشتم ، اصفهان را ترجيح خواهم داد و پس از چند روز توقف اين شهر را ترک کرد.

شيخ در کاشان و ري

شيخ از اصفهان به کاشان رفت و مدت چهار سال از محضر علمي ملا احمد نراقي بهره گرفت و به مباحثه و تحقيق و تاليف نيز اشتغال داشت . نراقي هنگام حرکت شيخ از آن شهر اجازه مبسوطي به او داد و با بهترين عبادات و جملات وي را ستوده فرمود: (( استفاده اي که من از اين جوان نمودم بيش از استفاده اي بود که او از من برد. ))

شيخ و برادرش از کاشان به مشهد مقدس مشرف شدند و چند ماهي در آن شهر توقف نمودند و از آنجا به تهران و ري رفتند و پس از مدتي بازگشت به وطن کردند. مردم دزفول پس از شش سال ، هنگامي که از بازگشت شيخ و برادرش با خبر شدند تا چهار فرسخي از آنها استقبال شاياني نمودند.

بازگشت مجدد شيخ به نجف اشرف

شيخ پس از مسافرت به شهرهاي مختلف دوباره سال 1249 ق وارد نجف اشرف شد و از محضر شيخ علي فرزند کاشف الغطا بهره برد شيخ علي روزي به شيخ جعفر شوشتري فرمود: (( تو گمان مدار که شيخ مرتضي براي استفاده بردن در مجلس ما حاضر مي گردد، بلکه شنيده در خانواده هاي علمي ، تحقيقاتي هست که او بهم مي رساند و الا او ديگر احتياجي به خواندن درس ندارد. ))

اداره حوزه علميه نجف

شيخ انصاري پس از شيخ علي کاشف الغطا و برادرش شيخ حسن کاشف الغطا و همچنين شيخ محمد حسن صاحب جواهر رياست و اداره حوزه علميه نجف را از سال 1266 تا 1281 ق به مدت 15 سال به عهده داشت و شيعيان جهان از وي تقليد مي کردند.

وضع ظاهر شيخ

شيخ از حيث قد مايل به طول و رخسارش سرخ و نمکين ، بدنش نحيف و چشمانش ضعيف و محاسنش را با حنا رنگ مي بست ، بر سر عمامه بزرگي از کرباس و به تن قبايي سفيد رنگ از جنس کرباس و عبايي سرخ رنگ از جنس پشم به دوش .

مشايخ اجازه روايتي شيخ

مشايخ اجازه روايتي شيخ عبارتند از: حاج ملا احمد نراقي ، سيد صدرالدين عاملي ، شيخ محمد سعيد دينوري .

صفات پسنديده شيخ

شيخ داراي همت بلند، اخلاقي نيکو، زهد و تقواي بي نظير، استادي بي دليل ، پدري مهربان ، مربي دلسوز بود.

ميرزا حبيب الله رشتي گفته است : (( شيخ سه چيز ممتاز داشت ، علم ، رياست ، تقوا، رياست را به ميرزا محمد حسين شيرازي ، علم را به من و تقوا را با خود به قبر برد.

کرامات شيخ

نابغه دهر، شيخ انصاري داراي کرامات و خوارق عادات بوده است که به دو نمونه از آنها اشاره مي شود:

کرامت اول :

در زمان شيخ روزي شخصي از تنگي معاش براي دوستش سخن داند و گفت : اگر همراهي با من کني در اين باب فکر و تدبيري انديشيده ام . گفت : بگو اگر اصلاح باشد تو را ياري کنم . گفت : در اين روزها پول زيادي نزد شيخ مرتضي آورده اند. ما شبانه به خانه او رفته و آنها را آورده بين خود تقسيم کنيم .

من چون اين بشنيدم او را منع کردم ولي سودي نبخشيد. بالاخره با اصرار بسيار مرا با خود موافق نمود به اين شرط که در بيرون منزل بايستم تا او برود و بيايد که من مباشر عملي نباشم . چون پاسي از شب رفت به سراغ من آمد و به طرف منزل شيخ روانه شديم و با تدبيري وارد دهليز بيروني شديم ولي من جلوتر نرفتم ، دوستم از پله هاي بيروني بالا رفت تا از پشت بام بيروني به بام اندروني درآيد و از آنجا وارد خانه شده و دست به سرقت بزند.

مدتي نگذشته بود که با حالتي پريشان شگفت آور نزد من آمد، سبب را پرسيدم گفت : چيزي را مشاهده کردم که تا خودت نبيني تصديق من نخواهي کرد. گفتم مگر چه ديدي ؟

گفت : از پله ها که بالا رفتم سايه اي در مهتابي بيروني به نظرم آمد، وقتي از ديوار بيروني بالا رفتم که خود را به پشت بام اندروني برسانم ناگهان ديدم شيري مهيب بر کنار بام اندروني ايستاده و آماده حمله به من بود و هر چه بالاتر رفتم خشم شير زيادتر مي گرديد، قدري تامل نمودم تا شايد علاجي پيدا کنم ، ولي ممکن نشد، برگشتم . به او گفتم : شايد ترسيده اي !!

گفت : تا نبيني باور نکني از پله ها بالا برو و نگاه کن ، از پله ها بالا رفتم نزديک بام اندروني شيري عجيب ديدم که از ترسش بدنم به لرزه درآمد شير نعره اي کشيد و به سوي پشت بام بيروني شد، چون اين امر خارق عادت را ديديم از کرامات آن مرد بزرگ شيخ انصاري حمل کرديم و نادم و پشيمان برگشتيم .

کرامت دوم :

يکي از شاگردان شيخ انصاري نقل مي کند: چون از مقدمات علوم و سطوح فارغ گشته براي تکميل تحصيلات به نجف اشرف رفتم و به مجلس درس ‍ شيخ درآمدم ولي از مطالب و تقريراتش هيچ نمي فهميدم خيلي به اين حالت متاثر شدم تا جايي که دست به ختوماتي زدم ، فايده نبخشيد. بالاخره به حضرت امير عليه السلام متوسل شدم .

شبي در خواب خدمت آن حضرت رسيدم و (( بسم الله الرحمن الرحيم )) در گوش من قرائت نمود.

صبح چون در مجلس درس شيخ حاضر شدم درس را مي فهميدم ، کم کم جلو رفتم ، پس از چند روز به جايي رسيدم در آن مجلس صحبت مي کردم . آن روز پس از ختم درس خدمت شيخ رسيدم وي آهسته در گوش من فرمود: آن کس که (( بسم الله ... )) را در گوش تند خوانده است تا (( والضالين )) در گوش من خوانده ، اين بگفت و برفت . من از اين قضيه بسيار تعجب کردم و فهميدم که شيخ داراي کرامت است زيرا تا آن وقت کسي از اين موضوع اطلاع نداشت .

منابع اصلي :

2- زندگينامه استاد الفقهاء شيخ انصاري ، مولف ضياء الدين سبط شيخ زندگاني و شخصيت شيخ انصاري ، مولف شيخ مرتضي انصاري

3- تنقيح المقال

4- اعيان الشيعه ، ج 4، ص 45 و 46.

وفات شيخ

شيخ انصاري هيجدهم جمادي الثاني سال 1281 ق پس از 67 سال عمر با برکت اما پر زحمت در نجف اشرف به بيماري اسهال دار فاني را وداع گفت . چون شيخ از دنيا رفت شيخ راضي علي بيک . يکي از شاگردان صاحب جواهر، ملا محمد طالقاني ، مولي علي محمد طالقاني و مولي علي محمد خوئي او را غسل دادند و حاج سيد علي شوشتري بر جنازه اش نماز خواند و در حجره اي متصل به باب قبله صحن مجلل امير المومنين علي عليه السلام مدفون گرديد.

در فوت شيخ ماده تاريخهايي گفته شده از جمله برادرش شيخ منصور در تاريخ ولادت و فوتش سروده :


  • زغيب آمده تاريخ حيات و ممات (( غدير )) عام تولد (( فراغ )) عام وفات (9)

  • (( غدير )) عام تولد (( فراغ )) عام وفات (9) (( غدير )) عام تولد (( فراغ )) عام وفات (9)

1-زندگي و شخصيت شيخ انصاري ، حاج مرتضي انصاري ، کنگره جهاني بزرگداشت دويستمين سالگرد تولد شيخ انصاري ، ص 179.

2-همان ، ص 180.

3-همان ، ص 182.

4-همان ، ص 188.

5-همان ، ص 190.

6-همان ، ص 197.

7-ايران در دوره سلطنت قاجار، ص 60.

8-فقهاي نامدار شيعه ، عقيقي بخشايشي ، ص 341 - 342، انتشارات کتابخانه آيه الله مرعشي .

9-زندگاني و شخصيت شيخ انصاري ، تاليف مرتضي انصاري ، ص 172 چاپ کنگره جهاني بزرگداشت دويستمين سال تولد شيخ انصاري (ره ).