مستزاد

محمد تقی بهار

نسخه متنی
نمايش فراداده

مستزاد


  • با شه ايران ز آزادى سخن گفتن خطاست مذهب شاهنشه ايران ز مذهبها جداست شاه مست و شيخ مست و شحنه مست و مير مست هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا به پاست مملكت كشتي، حواد بحر و استبداد خس كار پاس كشتى و كشتي نشين با ناخداست پادشه خود را مسلمان خواند و سازد تباه اى مسلمانان در اسلام اين ستمها كى رواست؟ باش تا خود سوى رى تازد ز آذربايجان آن كه توپش قلعه كوب و خنجرش كشورگشاست باش تا بيرون ز رشت آيد سپهدار سترگ آن كه گيلان ز اهتمامش رشك اقليم بقاست باش تا از اصفهان صمصام حق گردد پديد تا ببينيم آن كه سر ز احكام حق پيچد كجاست خاك ايران، بوم و برزن از تمدن خورد آب هرچه هست از قامت ناساز بي اندام ماست هرچه هست از قامت ناساز بي اندام ماست كار ايران با خداست

  • كار ايران با خداست كار ايران با خداست مملكت رفته ز دست كار ايران با خداست ناخدا عدل است و بس كار ايران با خداست خون جمعى بي گناه كار ايران با خداست حضرت ستار خان كار ايران با خداست فر دادار بزرگ كار ايران با خداست نام حق گردد پديد كار ايران با خداست جز خراسان خراب كار ايران با خداست كار ايران با خداست كار ايران با خداست