خودگروی و غایت انگاری اخلاقی

علی شیروانی

نسخه متنی -صفحه : 5/ 5
نمايش فراداده

چهاردهم. چنانكه يادآور شديم، غايت در اخلاق اسلامي خير و سعادت اخروي است، نه منافع دنيوي. در قياس با منافع دنيوي، نظام اخلاقي اسلام غايت گرا نيست، بلكه ارزش گرا و فضيلت خواه و به تعبيري وظيفه گرا است (دقت شود).

از اين سخن، نبايد داخل شدن يك قسم در قسم مقابل آن برداشت شود، مقصود آن است كه چون نظام اخلاقي اسلام بر انسان شناسي خاصي استوار است و گستره وسيعي براي حيات و كمالات انساني مي بيند، منافعي كه بدان نظر دارد، كمال و سعادت اخروي انسان است كه در پرتو قرب الهي حاصل مي شود. اين غايت، يعني كمال انسان، با انجام اعمالي كه ملايم با نفس متعالي انسان است، تحقق مي يابد. از اين رو، نظام اخلاقي اسلام در مقام توصيه و دستور و ارائه برنامه، همچون وظيفه گرايي كه به هيچ غايت مادي و منفعت دنيوي نظر ندارد، توصيه مي كند (به قيد مادي و دنيوي توجه شود).

به ديگر بيان، امانتداري، راستگويي و مانند آن، به لحاظ ويژگي هاي خاص خود و با قطع نظر از سود و زيان دنيوي مترتب بر آنها در نظام اخلاقي اسلام، خوب و پسنديده اند، چون اين افعال با ويژگي هايي كه دارند، به گونه اي هستند كه گرايش هاي متعالي انسان، او را به سوي آنها فراخوانده، آنها را اموري خوب و بايستني معرفي مي كند.

در اسلام، انسان فضيلت مند، كسي است كه راست بگويد، هر چند به زيان او تمام بشود، بخشش كند، هر چند او را در محروميت قرار دهد؛ يعني اين امور با قطع نظر از سود و زيان دنيوي مترتب بر آنها، ارزش اخلاقي هستند (وظيفه گرايي به معناي نفي غايت دنيوي گرايي)، هر چند در هر حال خير اخروي خود را به همراه مي آورند (غايت انگاري).

پانزدهم. مكاتب اخلاقي در يك نگاه ديگر بر سه دسته اند:

الف). مكاتب اخلاقي عمل نگر؛

ب). مكاتب اخلاقي عام؛

ج). مكاتب اخلاقي قاعده نگر؛

نظام اخلاقي اسلام را بايد قاعده نگر به شمار آورد؛ يعني بر آن است كه معيار صواب و خطا مشتمل بر يك دسته قواعد است. اين قواعد و ساختار خاص آنها محتواي اخلاق اسلامي را تشكيل مي دهد؛ به ديگر سخن، انسان براي آنكه به كمال مطلوب خود دست يابد، بايد راهي را طي كند كه حدود آن با قواعد كلي مشخص شده است.

شانزدهم. نظام اخلاقي اسلام عقلاني وحياني است؛ بدين معنا كه هم خرد و انديشه انسان بدان دعوت مي كند و هم پيامبران الهي، كه از اين امر، گاهي به فطري بودن دين(15) تعبير مي شود؛ يعني تعاليم كلي دين اسلام، از جمله احكام اخلاقي آن، با گرايش هاي فطري انسان هماهنگ و همنوا است. حاصل آنكه اگر اسلام ما را به ترك تعلقات دنيوي و توجه به خدا و آخرت و ارزش هاي معنوي فرا مي خواند، عقل حسابگر نيز كه همواره سود و زيان و مصالح و مضار انسان را در نظر مي گيرد و انسان را به انجام كارهايي كه بيشترين سود و كمترين زيان را براي او دارد، دعوت مي كند، آن فراخوانِ وحياني را تأييد مي كند. صريحا مي توان گفت كه اسلام تنها از ما خواسته است كه عاقل باشيم و عاقلانه عمل كنيم.