احکام فقهی مسابقه ها از نظر آقاجمال و سیداحمد خوانساری

ابوالقاسم یعقوبی

نسخه متنی -صفحه : 11/ 9
نمايش فراداده

نگاه سوم:

به حديث (لاسبق الا فى نصل او خف او حافر) از چشم انداز ديگرى نيز مى توان نگريست و آن اين است: اگر پذيرفتيم كه اين حديث در ميان مسابقه ها و بازيها, تنها مسابقه اى را روا و جايز مى شمرد و گروبندى و برد وباخت در آن را بى مانع و بى اشكال مى داند كه در راستاى آمادگى نظامى و جنگى و دفاعى قرار بگيرد و به همين جهت, بر اسب, شتر, فيل, الاغ, تير, نيزه و مانند آن انگشت نهاده است.

حال اين پرسش مطرح مى شود: آيا مقصود از آنچه نام برده شده, به اعتبار زمان و ظرف صدور اين روايات است كه به جز اينها, چيز ديگرى در نبردهاى تن به تن و در ميدان جنگ با دشمن به كار نمى رفته است؟ يا مى توان اينها را نمونه ابزار دفاعى و جنگى آن زمان دانست و جمود و پا فشارى بر اين نمونه ها نداشت. بى گمان گونه نگرش به اين مسأله, كمك فراوانى خواهد كرد به نوع گزينش فتوا در روا بودن و يا ناروا بودن بسيارى از مسابقه ها.

در اين مقوله نيز ديدگاههاى فقيهان گونه گون است.

شمارى از فقيهان, بويژه فقيهان جديد و معاصر, برآنند كه مسابقه با اين گونه ابزار و چهارپايان كه در روايت آمده به مناسبت زمان صدور روايات است كه براى نبرد با دشمن, چيزى غير از آنها به كار گرفته نمى شد. و اين بدان معنى نيست كه در اين زمان هم تنها با همان چهارپايان و ابزارى كه در جنگهاى صدر اسلام به كار گرفته مى شده, مسابقه رواست و در غير آن ناروا.

گروهى از فقها نيز اصرار و پافشارى بر همان موارد و نمونه هاى ويژه دارند كه از باب نمونه به آن اشارت مى كنيم:

سيد محسن حكيم مى نويسد:

(لابد فيهما من ايجاب و قبول و انما يصحان فى السهام والحراب والسيوف والأبل والفيلة والخيل والبغال والحمير ولايصحان فى غير ذلك.)66

در عقد سبق و رمايه, ايجاب و قبول لازم است. و موارد آن عبارتند از: تيراندازى, نيزه بازى, شمشيربازى, اسب و شتر و فيل و استر و الاغ دوانى. و جز در اين موارد, مسابقه جايز نيست (و در پى آن گروبندى هم ناروا است).

شهيد صدر بر اين فتوا نظر دارد و مى نويسد:

(بعيد نيست كه با ابزار جنگى جديد نيز, مسابقه مشروع و درست باشد.)67

سپس مى افزايد:

(هل الصحة تثبت مطلقا او ما دامت هذه الأدوات تعتبر هى الوسائل العامة للحرب التى تنمو بنشيط العمل فيها القدرة العسكرية و مصالح الجهاد, وجهان احوطهما واقربهما الثانى.)68

آيا درستى مسابقه با ابزار جنگى قديم بى قيد و شرط است, يا اين كه تا زمانى است كه آنها در جنگهاى عمومى كاربرد لازم را داشته باشند و بتوان با آن وسيله ها در برابر دشمنان ايستادگى كرد و به دفاع برخاست؟ در اين مسأله, دو ديدگاه است كه ديدگاه دوم موافق با احتياط و نزديك تر به حق است.

ژرف نگرى استاد شهيد در اين فتوا, به طور كامل پيداست, ايشان, نه تنها مسابقه با ابزار جديد جنگى را جايز و روا مى شمارد, بلكه در درستى مسابقه با ابزار جنگى قديم و چهارپايان و مركبها و حيواناتى كه در جنگها كاربرد داشته اند, ترديد مى كند. امروز كه دوران جنگ تن به تن به سر آمده و سلاحهاى مدرن و پيشرفته در آوردگاه حرف اول را مى زنند, جمود و پافشارى بر همان نمونه هاى پيشين, نه تنها گرهى را نمى گشايد كه بر گرهها مى افزايد.

همين ديدگاه واقع بينانه را در نوشته هاى استاد شهيد و فقيه ژرف انديش, مرتضى مطهرى مى يابيم:

(در اسلام, يك اصل اجتماعى هست به اين صورت: (واعدوا لهم مااستطعتم من قوة)69 تا آخرين حد امكان در برابر دشمن نيرو تهيه كنيد و نيرومند باشيد. اين اصل را كتاب, يعنى قرآن به ما تعليم مى دهد. از طرف ديگر, در سنّت, يك سلسله دستورها رسيده است كه در فقه به نام (سبق) و (رمايه) معروف است. دستور رسيده كه خود و فرزندانتان, تا حد مهارت كامل, فنون اسب سوارى و تيراندازى را ياد بگيريد. اسب دوانى و تيراندازى, جزء فنون نظامى آن عصر و بهترين وسيله تهيه نبرد و نيرومند شدن در مقابل دشمن در آن عصر بوده است. ريشه و اصل قانون (سبق و رمايه), اصل (واعدوا لهم مااستطعتم من قوة) است; يعنى نيرو شمشير و نيزه و اسب از نظر اسلام اصالت ندارد و جزء هدفهاى اسلامى نيست. آنچه اصالت دارد اين است كه مسلمانان بايد در هر عصر و زمانى, تا آخرين حد امكان, از لحاظ قواى نظامى و دفاعى در برابر دشمن قوى باشند لزوم نيرومندى در مقابل دشمن قانون ثابتى است كه از يك احتياج ثابت و دائم سرچشمه مى گيرد. اما لزوم مهارت در تيراندازى و اسب دوانى مظهر يك احتياج موقت است و با مقتضيات زمان و توسعه عوامل فرهنگى وفنى, تغيير مى كند و چيزهاى ديگر از قبيل لزوم مهارت در به كار بردن سلاحهاى امروز جاى آن را مى گيرد.)70

در اين نگرش و بينش كه برخاسته از جهان بينى اين فقيه تواناست, نكته هاى ارزنده و آموزنده اى به چشم مى خورد, از آن جمله مى توان به اين نكته اشارت كرد: روش اسلام آن نبوده و نيست كه همه جا به شكل و صورت و ظاهر زندگى بپردازد, بلكه روح آموزه هاى دينى آدمى را به سمت و سوى هدفهاى انسانى و آرمانهاى معنوى مى كشاند و مى برد. به همين جهت, يك وسيله مادى و يا يك شكل ظاهرى نمى تواند براى هميشه تقدس داشته باشد و همين ويژگى است كه دستورهاى دينى را در هر زمان از هرگونه ناسازگارى با توسعه و تمدن دور مى سازد.

امام خمينى, با توجه به اين ويژگى به فقه اسلامى نگريسته و در اين زمينه در جواب يكى از اعضاى دفتر مى نويسد:

( و رهان در سبق و رمايه مختص است به تيرو كمان واسب دوانى و امثال آن كه در جنگهاى سابق به كار گرفته مى شده است و امروز هم, تنها در همان موارد است [با اين گونه برداشتها] از اخبار و روايات, تمدن جديد بايد به كلى از بين برود و مردم كوخ نشين بوده و يا براى هميشه در صحراها زندگى نمايند.)71